از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره
سئوال:مدتی است از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام هر کار می کنم نمی توانم دوستش داشته باشم.گاهی زیر یک سقف بودن با او برایم مشکل می شود؟
چگونه به همسرم علاقمند شوم؟
(از همسرم متنفر شده ام. چه کنم؟)
(تمرین هفته اول و دوم)
زیر نظر خانم الهامه محسنیان، کارشناس ارشد روانشناسی
اگر احساس می کنید عشق از زندگی زناشویی تان رخت بربسته و دیگر عاشق همسرتان نیستید، از روی صبر و شکیبایی، مراحل زیر را انجام دهید و تمرین های هفته های آتی را نیز دنبال کنید. انشاءالله بتوانید به سوی ایجاد یک زندگی خوب و شیرین گام بردارید.
گام اول: دو قانون غیرقابل انکار زندگی را بپذیرید.
دو قانون غیرقابل تغییر در زندگی همه زوجین (چه خوشبخت و چه بدبخت، چه پیر و چه جوان، چه با فرزند و چه بی فرزند، چه در ازدواج اول و چه در ازدواج های بعدی و ...) وجود دارد که ما باید این دو قانون را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیریم و باور داشته باشیم:
1) زندگی همه افراد مملو است از پستی و بلندی، خوبی و بدی، شادی و غم، خنده و گریه، دوست داشتن و نداشتن و ....
پس هیچ زندگی را نمی توان یافت که بدون مشکل باشد. نمی توان گفت بعضی از زوجین در زندگی شان با هیچ مشکلی مواجه نیستند و زندگی آنها همیشه بر وفق مرادشان است. در هیچ زندگی ای نمی توان گفت همیشه و در همه حال زن و شوهر عاشق و معشوق یکدیگرند و هیچ موضوعی باعث ایجاد کدورت میان آنها نمی شود، بلکه حتی عاشق ترین زوج ها هم گاه با هم اختلاف نظرهای بزرگی دارند.
در مورد وجود این قانون در زندگی بشر، احادیث و روایات متفاوتی وجود دارد که بیان کننده این موضوع است که زندگی بشر و به خصوص زندگی مومنین توأم است با سختی ها و مشکلات، و هر کس به نوبه خود در زندگی اش با مشکلات کوچک و برزگ روبرو می شود.
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند:
حکایت مومن، حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.
(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2،ص 258 (باب شدة ابلاء المومن حدیث25))
امام صادق (ع) در جایی دیگر می فرمایند:
چهل شب بر بنده مومن نگذرد، مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد.
(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11))
پس می بینیم که وجود سختی ها و مشکلات در زندگی و بالطبع در روابط میان زن و شوهر، از ویژگی های طبیعی این دنیا است و هیچ کس از این قائده مستثنی نیست.
2) در وجود هر یک از افراد حتی در بهترین آنها، نقایصی نهفته است و هیچ فردی کامل نیست. از طرفی همه افراد در صفات و ویژگی هایی که دارند با هم متفاوتند.
انسان ممکن الخطا است و هیچ انسانی را (به جز ائمه و معصومین (ع)) نمی توان یافت که در همه ویژگی هایش کامل باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. پس طبیعی است که هر یک از زوجین به نوعی دارای نقطه ضعف ها و تفاوت هایی باشند و داشتن انتظاری غیر از این، انتظاری بیهوده است.
امام علی (ع) می فرمایند:
مردم همانند درختان اند كه آبشان يكى است و ميوه هايشان گوناگون.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097)
نتیجه گیری:علی رغم وجود مشکلاتی که در بطن هر زندگی و در وجود هر انسانی نهفته است و با آگاهی از این دو ویژگی ذاتی انسان و جهان هستی، باید بپذیریم که زندگی ما هم از این قائده مستثنی نیست و انتظاری غیرمنطقی است اگر بخواهیم زندگی مان همیشه بر وفق مرادمان باشد، زندگی مان همیشه سرشار از محبت باشد، همیشه همسرمان مطابق میل ما باشد، ما همیشه مطابق میل همسرمان باشیم، هیچ چیز بین ما جدایی نیندازد و ...
پس می توانیم علی رغم داشتن مشکلات و علی رغم داشتن اختلاف نظر با همسر و علی رغم وجود برخی نقطه ضعف ها در همسرمان، بازهم زندگی شیرینی داشته باشیم.
گام دوم: سه عنصر عشق را در زندگی خود پابرجا کنید.
به نظر یکی از روانشناسان (به نام اشترنبرگ)، عشق یک مثلث است با سه ضلع "صمیمیت"، "وفاداری"، و "روابط زناشویی". اگر می خواهید مجدداً عاشق همسرتان شوید و دوباره او را عاشق خود کنید، این سه ضلع را تا حد امکان در خود و همسرتان قوی کنید.
شاید در ابتدا کمی سخت باشد و یا بگویید چرا من شروع کنم، اما اراده تان را قوی کنید و دست به کار شوید، انشاءالله پشیمان نخواهید شد:
1) روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید:
از هر لحاظ، سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید، همه راه ها را امتحان کنید، با او از احساسات مثبت و منفی خود صحبت کنید، از افکار، آرزوها، رویاها، علایق، ارزش های مذهبی، ترس ها، اضطراب ها، و مشکلات خود صحبت کنید، در مورد نیازهای جنسی خود صحبت کنید و میل جنسی همسرتان را برانگیزید، با او مهربان باشید، دست های او را بگیرید و او را ببوسید، با او به تفریح و سرگرمی بپردازید، مدت زمانی از روز را با او بگذرانید و از بودن با او لذت ببرید، وقتی او با شما صحبت می کند به گفته هایش گوش سپارید، با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید، برای او نامه و پیام های عاشقانه بنویسید، از خطاهای او درگذرید، هر از چندگاهی او را صدا کنید و به او نگاه کنید و لبخند بزنید، و خلاصه از هیچ کوششی مضایقه نکنید.
به او نیز یاد دهید با شما اینگونه باشد. شاید او بلد نیست و نمی داند چگونه باید با شما صمیمانه رفتار کند! شاید برای همیشه لازم باشد به او یادآوری کنید که چگونه باید با شما رفتار کند و این هیچ ایرادی ندارد.
در مورد داشتن روابط صمیمانه با همسر نیز در اسلام تأکید فراوان شده است:
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
این سخن مرد که به همسرش می گوید واقعا ترا دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.
(شافى، جلد 2، ص 138)
بهترین زنان شما، زن هایى هستند که داراى محبت باشند.
(بحار، ج 103، ص 235)
هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.
(بحار، جلد 103)
وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند، خداوند به ديده رحمت به آنان نگاه مى كند.
(نهج الفصاحه، ص278، ح 621)
امام علی (ع) می فرمایند:
با همسرت خوش رفتار باش تا زندگى ات با صفا گردد.
(من لايحضره الفقيه، ج4، ص392، ح5834)
2) به همسرتان وفادار باشید.
به همسرتان وفادار باشید و به گونه ای رفتار کنید که همسرتان هم به شما وفادار بماند و حرف هایی نزنید و کارهایی نکنید که حرمت این موضوع میان شما و همسرتان شکسته شود.
در مورد داشتن پاکدامنی و عفاف در اسلام نیز توصیه های زیادی هم به زن و هم به مرد شده است.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
پاكدامن باشيد تا زنانتان پاكدامن باشند.
(نهج الفصاحه, ص373، ح 1089)
یا علی! شهوت زن دیگر را خرج زن خود مکن.
(وسائل، ج 14، ص 188 و 120(
بهترین زنان شما، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت، و به شوهر خود رغبت داشته باشد.
(نهج الفصاحه، حدیث 1534)
حيا خوب است، ولى براى زنان خوب تر است.
(نهج الفصاحه، ص 578، ح 2006)
همچنین امام علی (ع) می فرمایند:
چون یکی از شما به زنی نگاه کند و متعجب شود، نزد همسر خود رود که نزد او همانند آنچه دیده است هست. پس برای شیطان بر قلب خود راه باز نکند، چشم خود را از آن زن برگیرد.
(وسائل، ج 14، ص 77(
هرگاه مردی در اثر نگاه به زنی، خوشش آمد، با همسرش همبستر شود، همانا زن مانند زن است. (وسائل، ج 14، ص 73(
محفوظ بودن و پاكدامنى براى سلامتى زن مفيدتر است و زيبايى او را بادوام تر مى كند.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405، ح9286)
3) رابطه جنسی مطلوبی با همسرتان داشته باشید.
امروزه مشکلات زناشویی (از جمله سردمزاجی، زودانزالی، و ...) در میان زوجین (چه زن و چه مرد) رواج فراوانی یافته است. سرکوب و بی توجهی به این نیاز طبیعی، آثار نامطلوبی بر روی زوجین می گذارد، مثلاً باعث کاهش صمیمیت میان آنها می شود، باعث بی علاقگی و دور شدن آنها از یکدیگر می شود، باعث می شود زن و شوهر تحریک پذیر شده و با کوچکترین مسئله ای رنجیده خاطر شوند، شور و شعف را در آنها کاهش می دهد، توان مقابله با استرس های روزمره را در آنها کاهش می دهد، باعث می شود فرد احساس کند همسرش او را دوست ندارد، اعتماد بنفس خود را نسبت به بدن خود از دست می دهد، و ....
برای بالابردن کیفیت روابط زناشویی گاه لازم است زن و شوهر مورد مشاوره و آموزش قرار بگیرند. پژوهش ها نشان می دهند که آموزش روابط جنسی، باعث بهبود کیفیت روابط زناشویی و در نتیجه رضایت زوجین از یکدیگر می شود و توان آنها را برای مقابله با مشکلات زندگی بالاتر می برد.
اهمیت توجه به روابط زناشویی مطلوب، تاثیر آن بر روی بهداشت روانی زن و شوهر، رعایت برخی مسائل قبل و بعد از رابطه زناشویی و ...، آنقدر مهم و قابل توجه است که حتی در اسلام نیز احادیث و روایات فراوانی در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان وجود دارد:
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
سرگرمی مؤمن سه چیز است: لذت بردن از زنها، گفت و شنود شیرین با برادران و نماز شب.
(بحار، ص 100، ص 295 ص 220(
مرد را به حال خود بگذارید، با وی در نیاویزید، او را به اجبار به سوی خود نخوانید، مرد نیازمند عشوه گری و طنازی است، نه زور و اجبار
(وسائل الشیعه، ج14، ص85).
آقايان! مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد، در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنيد، با اين کار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال کنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد.
(وسايل الشیعه، ج 14، ص112)
برای هیچ زنی روا نیست که بخوابد، مگر اینکه خویشتن را به شوهر عرضه کند، به اینکه لباسهایش را در آورد، میان بستر شوهر رود و پوست بدن خویش را به بدن شوهر بچسباند، اگر این کار را بکند خود را عرضه کرده است.
(وسائل ج 14 ص 14 و 126(
حضرت امیر (ع) می فرمایند:
وقتی کسی خواست با همسرش همبستر شود، با عجله رفتار نکند که زنها نیز حاجتی دارند. (وسائل الشیعه،ج 14، ص 82 و 83(
همان گونه که در امور جنسي زياده روي نارواست،کم گذاردن و سستي به خرج دادن نيز ناشايست است، روا نيست مرد بيش از 4 ماه، اميزش جنسي با همسر جوان خود را ترک کند حتي اگر مثيبت ديده باشد.
(وسائل الشیعه، ج 14، ص 180(
امام صادق (ع) می فرمایند:
مرد بايد مقداري از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانايي جنسي داشته باشد، زيرا زن شوهر خود را در امور جنسي توانا بيابد، بهتر از اين است که او را ناتوان ببيند، مرد ناتوان نمي تواند همسر خود را راضي نگه دارد.
(وسائل الشيعه،ج14، ص96 )
نتیجه گیری:نگران نباشید، هر یک از این سه جزء به نوبه خود قابل ترمیم هستند. اگر وجود این سه عامل میان شما و همسرتان مطابق میلتان نیست، می توانید به مرور زمان آنها را ترمیم کنید. فقط کمی صبر و حوصله به خرج دهید و راه حل درست را انتخاب کنید. این سه جزء آموختنی هستند و نیاز به یادگیری دارند.
یادبگیریم که چگونه باید به همسرمان عشق بورزیم؟ چگونه باید با او صمیمانه برخورد کنیم؟ چگونه باید رابطه زناشویی مطلوبی با او برقرار کنیم؟ چه کنیم که او به ما وفادار بماند؟ چگونه از او بخواهیم به ما عشق بورزد؟ چگونه از او بخواهیم با ما صمیمانه برخورد کند؟ و ...
تکلیف هفته اول و دوم:
1. قوانین زیر را با خود تکرار کنید و آنها را ملکه ذهن خود کنید:
* طبیعی است که من و همسرم تا حدی در زندگی مان با مشکل مواجه شویم.
* طبیعی است که من و همسرم تا حدی با هم متفاوت باشیم.
* طبیعی است که هر انسانی ممکن است در زندگی اش اشتباه کند.
2. به هر طریق ممکن سعی کنید رابطه صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید و او را نیز به این کار تشویق کنید. در این زمینه اطلاعات خود را زیاد کنید، از تجارب افراد موفق استفاده کنید، کتاب بخوانید، مشاوره بروید و ...
3. به همسرتان وفادار باشید.
4. روابط زناشویی مطلوبی با همسرتان داشته باشید. در این زمینه با هم صحبت کنید و نظر همدیگر را بپرسید، کتاب بخوانید و به مشاوره بروید.
5. تمرین های هفته های بعدی ما را دنبال کنید.
نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت،
اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت.
- 281059 خوانده
نظرات
دوست عزیز شاید برای اینه که شما براش مادری کردید تا همسری! کودک پشت مادرش قایم می شه ! دلسوزی های مادرنه کردید ! صبوری های مادرانه داشتید! مادر بچه شو با همه ی عیباش دوست داره دقیقا حرفی که شما زدید! (با وجودی که می دونستم بیکاره/معتاده/ دست به زن داره و خلاصه کلکسیون عیبه ولی باز هم دوستش داشتم)
اما همسر شوهرشو دوست داره نه عیباشو!! یعنی باید در محیطی آرام و با محبت زنانه از عیوبی که عشقش رو خدشه دار می کنه حرف بزنه و از همسرش برآورده کردن نیازاشو بخواد! البته محترمانه نه طلبکارانه ، با ظرافت های زنانه ...
مادر گاهی لازمه بچه شو تنبیه کنه گاهی لازمه تردش کنه اما همسر چی ؟ آیا در دین ما به ما اجازه دادن همسرمون رو تحقیر کنیم تنبیه کنیم و همم تر از همه مدام اشتباهات گذشته اش رو تو سرش بزنیم؟؟! (اون وقت که باید کار می کرد / نکرد!)
یک سوال : چقدر در گذشته مشکلاتتون رو گردن معتادی و دست بزن و ... اون می انداختید؟! چقدر تحقیرش می کردید؟! شاید اون فقط می خواد خاطرات اون سالهایی که خودش مقصر بوده رو با فرافکنی های امروزش از ذهن شما پاک کنه ؟!(می گه تو کم روزی هستی که ما وضعمون بده یا می گه چون تو کم توقع بودی ما به جایی نرسیدیم یا مثلا می گه چرا شوهر خواهرت به ما کمک نمی کنه)
از صحبت های شما مهم ترین ریشه یابی که می شه کرد همینه که شما دارید مادری می کنید ! یادتون رفته که شما همسرید و شما باید به اون تکیه کنید ! پس از اون یک تکیه گاه بسازید با قدرت دان بهش ! با تعریف کردن ازش ! با تشویقش ! با تکیه کردن بهش ! یعنی گاهی شما برید پشتش قایم بشید!!
توصیه آخر اینکه : همسرتون رو بخاطر رنج هایی که در گذشته کشیدید واقعا ببخشیدید و سرزنشش نکنید...
سلام به همگی دلم از زندگی نکبتی که خدابرام درست کرده خسته شدم هشت ماهمه ازدواج کردم زندگی جهنمی دارم تاباشوهرم مبخام آروم حرف بزنم درمیادبهم وتهمت میزنه وفحش میده چکارکنم!!!خستم شب وروزم گریه شده تازگیا هم کتکتم میزنه ففط موقع روابط خصوصی مون باهام خوبه وتا نرم طرفش نمیادطرفم اصلا دوست داشتن واحترام گذاشتن ومهربونی بلدنیست معلوم نیست مادرش چی یادش داده کمکم کنید روز خوشی ندارم.
سلام شاید بخاطر اینه که زیاد بهش رو دادی. کاری کن که اون بیاد سمتت.
سلام راستش منم خیلی با شوهرم مشکل داشتم. یک شب به حدی منو کتک زد که دیگه فاتحه خودمو خوندم و هربار اظهار پشیمونی میکرد تا اینکه متقائدش کردم که پیش روانپزشک بریم.هرچند به سختی قبول کرد ولی براش شرط گذاشتم و رفتم خونه بابام وگفتم تا وقتی نری بر نمیگردم وحالا بعد از چند ماه شاید عالی نشده ولی خیلی بهتر شده وشاید مشکلات تموم نشده ولی خدا روشکر خیلی کمتر شده.
امیدوارم همه زندگی خوبی رو تجربه کنن.
آروم در مورد چی حرف بزنی؟! شاید همون موضوع صحبت عصبیش می کنه؟! همیشه قرار نیست صحبت کنیم! گاهی لازمه کارهایی عملی انجام بدیم ! مثلا وقتی یکبار یادآوری کردیم "رب" نداریم و اون باز فراموش کرده لازمه ناهار قیمه ی بدون رب درست کنیم و بعد با زبانی نرم و مهربان بگیم : غذا رو درست کردم ببخشید رب نداشتیم ببینیم بدون رب غذا چطوریه خوشمزه هست یا نه؟!
دوست عزیز شما هنوز اول زندگی مشترک هستید پس پایه های خونه تون رو خراب نکنید! وقتی می گید تازگی ها کتک می زنه یعنی قبلا نمی زد ، یعنی شما دارید رفتار های اشتباهتون رو تکرار می کنید و مدام فاصله ی خودتون رو با همسرتون رو زیاد و زیاد تر می کنید...
پس کمی در تنهایی و فرصت فکر کنید مطمئنا هیچ کس اندازه شما مشکل اصلی خراب شدن این رابطه رو نمی دونه ! پس فکر کنید دنبال عیب های اون نباشید عیوب رو در خودتون جستجو کنید . هر وقت به جایی رسیدید که شما هیچ رفتار اشتباهی نداشتید ، یعنی هیچ وقت در هیچ شرایطی بهش توهین نکردید، تحقیرش نکردید ، محیط خونه رو آروم نگه داشتید ، سنگ صبورش بودید، عزیز کرده خانواده اش شدید و ... اونوقت به عیوب اون فکر کنید!!
موفق باشید
سلام دختری هجده ساله هستم و سه سال و نیمه عقد کردم نامزدم هیچ کاری واسم نمیکنه حتی پول شارزمم بابام میده ولی به نظر خودش دنیارو به پام ریخته زیاد محبت نمیکنه اخلاقش اینجوریه با دوستاش زیاد هست باا منم هست ولی بعضی موقع فک میکنم منو بخاطر هوس بازیا میخاد چون حتی بیرونم منو نمیبره خسته شدم نزدیکه چار ساله عقدم از حرف مردم میترسم جدا شم دلمم نمیخاد اگه راحلی دارین بدین دارم دیوونه میشم واقعا خستم
دوست عزیز خیلی از مردها در دوران عقد اعتقادی به خرج کردن برای همسرشون ندارن! اما وقتی خونشون میرن خیلی دست و دلباز هم هستن! چرا این همه مدت در عقد ماندید؟! شاید بسیاری از مشکلات شما بخاطر عقد طولانیتان باشد . این دوران بخاطر نبود مستمر همسران در کنار یکدیگر می تواند مشکلات را چندین برابر نشان دهد . پس شاید با همین صحبت های کوتاه شما می توان تنها راه حل را زیر یک سقف رفتن شما دانست. اگر مشکلات او تنها به همین مواردی که گفتید ختم می شود شرایط را برای خانه رفتن خودتان فراهم کنید. سخت نگیرید. برای مردم زندگی نکنید ! و بخاطر حرف مردم خوشی های زندگیان را بر خودتان زهر نکنید.
چند توصیه:
وقتی با همسرتان هستید آنقدر شاد و سرزنده باشید و آنقدر با او مهربان باشید تا نتواند دوری شما را تحمل کند!!
از روزهای خوشی که در زیر یک سقف بودن خواهید داشت برایش بگویید و آرامشی که در خانه ی مشترکتان خواهید داشت را برایش توصیف کنید تا به عروسی گرفتن ترغیب شود.
وقتی با او هستید دست توی جیبتان نکنید ! به او بگویید که اگر خانه ی خودمان بودیم این مخارج کمتر می شد! مدتی بدون شارژ بمانید اتفاقی نخواهد افتاد! به او بگویید که دوست دارید به او تکیه کنید و حالا که شوهر دارید پول گرفتن از پدر را کثر شان همسرم می دانم! چون شاید اونا فکر کنن که شما پول نداری! و من دلم می خواهد همیشه در چشم آنها شما سخاوتمند و پولدار باشی!
باور کن که بزرگ شدی ! و خودت می توانی با درایت های زنانه او را در مشت خود نگه داری در حالیکه خود در مقابلش چون موم نرم و انعطاف پذیر هستی!
منم چندوقته واقعا دارم متنفر میشم از شوهرم! تا میخوام دوسش داشته باشم و فراموش کنم کاراشو بهم ثابت میکنه که لایق نفرته فقط! هر مردی آرزوی منو داره اینو مطمینم اما اون شوهر بی لیاقتم اینهمه زیبایی و خوبی رو نمیبینه ! دم به ساعت سراغ دوستامو میگیره و فقط دوست داره با اونا بریم جایی! این نفرت انگیز نیست؟ دوست دارم منو میشناختین تا از تعجب شاخ دربیارین که من کی هستم براش و اون چه رفتاری داره! شبها همش جلو تلویریونه و بارها شده از خواب پریدم دیدم تو اتاق تاریکه و نمیدونم چیکار میکنه! سریع میپره جلو میگه مثلا دنبال فلان چیزمیگشتم! شما باشین شک نمیکنین؟ کاش فقط همین بود! دروغ پشت دروغ! دلم میخواد بکشمش واقعا! اگه مجازاتی در پی نبود و عذاب وجدان نمیگرفتم حتما اینکارو میکردم! چون امکان جدایی ندارم!
دوست عزیز ! چقدر از دوستاتون توی خونه حرف می زنید! زیبایی در چشم مردها متفاوته ! حتما شما هم دیدید که یک خانومی به نظر ما خانوم ها زیباست اما آقایونی هستند که اصلا اون رو نمی پسندند چون به نظرشون جذاب نیست ! پس کمی از موضع خودتون پایین بیاین و دنبال اشنباهاتی که کردید بگردید؟!
مثلا : مدام خودتون رو با دوستاتون در مقابل همسرتون مقایسه کردید ؟ ( حتی برتری های خودتون رو گفتید ، اما اون چیزی که بخواد می شنوه!)
وقتی با همسرتون تنها بیرون میرید بهش ابراز علاقه کمتری می کنید؟ و یا ... خلاصه وقتی در جمع هستید به او بیشتر خوش می گذرد؟ که این از ضعف شماست که شما چرا بیرون رفتن هاتون رو براش خاطره انگیز و شیرین نمی کنید که اون همیشه مشتاق تنها شدن با شما باشه؟!
وقتی در جمع هستید رفتاراتون با وقتی تنها هستید چه تفاوت هایی می کنه ؟! شاید در جمع خوش رو تر و خوش اخلاق ترید!شاید اون در واقع حضور دوستاتون رو می خواد تا شما رو اونجور که در مقابل اونها هستید داشته باشه! شاید فقط بخاطر شماست نه اونها!
گاهی اعتماد به نفس زیاد غروری می آورد که برای زن در مقابل شوهرش ، سم است! در همین چند خط صحبت شما بیش یک خط از خودتون زیبایی تون خوبی تون و ... با غرور تعریف کردید! پس حتما این ها رو به نوعی به رخ همسرتون هم کشیدید در حالیکه نمی دونید همه ی اینها از دید مردها متفاوته !
یک جمله ی خطرناک هم گفتید که شاید ریشه ی بعضی از رفتارهای همسرتون رو بشه در اون جستجو کرد!!(هر مردی آرزوی منو داره اینو مطمینم) این جمله برای خانوم متاهلی مثل شما می تونه تیشه ای باشه به ریشه های اعتقادی و زندگی مشترکتون!
با این چند خط نمی توان برای یک زندگی چندین ساله نسخه پیچید! اما مطمئنا خود شما بهترین داور برای زندگیتان خواهید بود و مطمئنا شما آنقدر باهوش هستید که اگر کمی در خلوت بدون هیچ نفرتی به رابطه تان با همسرتان فکر کنید بتوانید مشکل رفتارهای همسرتان رابیابید!! البته در خودتان! دنبال مشکلات در خودتان باشید !! آنوقت حل کردن معمای زندگی راحت تر خواهد بود.
من 20 سالمه و2 ساله با شوهرم زندگی میکنم الان مدت زیادیه که از شوهرم متنفر شدم و هرروز تو دلم بهش میگم که ازت متنفرم و تو دلم بهش فحش میدم ازش میترسم چون چندین بار منو کتک زده حتی جلو مامان باباش حتی از خونه بیرونم کرده مامان باباشم از اون طرفداری میکنن ولی جلو مامان بابا من خودشو خیلی خوب نشون میده دارم خفه میشم هیچکس نیست که دردمو بهش بگم خیلی تنهام تنهای تنها تو یه شهر غریب دور از خانوادم قبل ازدواجو تا چند ماه بعدش شوهرم خوب بود بهم میگفت نمیذارم هیچ وقت ناراحت بشی ولی الان عذابم میده بغض داره خفم میکنه هرشب با گریه خوابم میبره دلم میخواد باهام خوب باشه ولی....اون نه تنها منو ناراحت کرد کتکمم زد یه بار که خیلی شدید کبود شده بودم میخواستم برم شکایت کنم ازش ولی بازم به خاطر مامان بابام نرفتم دوست ندارم مامان بابام عذاب بکشن من که عذاب میکشم بسه البته خانواده شوهرم گفته بودن عصبیه ولی من نمیدونستم انقدر روانی و غیرقابل کنترل باشه دارم ذره ذره مث شمع آب میشم میسوزم و میسازم....
من هم دیگه شوهرمو دوست ندارم
چند وقت پیش یه خانمی سر راهش سبز شد و به قولی اشک تمساح ریخت و از زندگی فلاکت بارش با شوهرش گفت و احساسات شوهرمو جریحه دار کرد و بعد از یه مدت طلاق گرفت و تبدیل شد به تنها معضل زندگی ما
شوهرم داره بهن خیانت میکنه و من کاملا یقین دارم ولی میگه توهم زدی توی گوشیش پیامای عاشقانه و قرارای عاشقانه دیدم بهش نشون دادم در نهایت وقاحت پاکشون میکنه و بعد میگه کو نشونم بده همش توهمه!!!!!!!!!! بعد هم کتکم میزنه
حالم ازش به هم میخوره حتی نمیتونم ببینمش ولی به دست و پام میفته گریه میکنه قسم میخوره که هیچ زنی غیر از من تو زندگیش نبوده نیست و نخواهد بود ولی نمیدونم منو احمق فرض کرده که اینا رو میگه !!!
به قول معروف قسم حضرت عباسو باور کنم یا دم خروسو ? از دروغگویی هاش متنفرم خسته شدم دو تا دختر هم دارم شما رو به خدا بگید چیکار کنم که بتونم ازش متنفر نباشم !!!!??
اخه اصلا مرد بدی نیست فقط از این که احمق فرضن میکنه خسته شدم دیگه دارم افسرده نیشم
کمکم کنید!!!!!!!!
چرا احمق فرض کند؟! شما اگر به روش نمی آوردید و زن نمونه ای برای زندگی تان بودید مطمئن باشید باهوش ترین زن دنیا هستید!
در مشاوره ها به خانم هایی که حس می کنند همسرشان دارد به آنها خیانت می کند توصیه اکید می شود که اصلا قبح این قضیه را نشکنند! و اصلا به روی همسرشان نیاورند! بلکه با فرض اینکه شکشان هم درست باشد تنها راه این است که آنها به نقش ، بهترین زن دنیا ادامه دهند و نگذارند کس دیگری جای آنها را در قلب همسرشان بگیرد!
یک آقایی که مخفیانه ازدواج مجدد کرده بود در جلسات مشاوره جمله ی بسیار تامل برانگیزی گفت: مدتی است همسرم اخلاق هایش خوب شده و من مانده ام که چه اشتباهی کردم و حالا که خوبی هایش را می بینم عذاب وجدان گرفته ام!
ما در دینمان اصطلاحی داریم به نام تغافل یعنی خود را به ندیدن زدن و شاید معنی آن به بیان شما همان خود را به احمق بودن زدن باشد!!
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
من لم یتغافل و لا یغض عن کثیر من الامور تنصف عیشته
هر کس نسبت به بسیاری چیزها بی توجهی و چشم پوشی نکند زندگیش ناگوار شود .
باز درحدیث دیگری فرمودند : لاحلم کاالتغافل، لا عقل کاالتجاهل (۵)
هیچ بردباریی چون نادیده گرفتن نیست و هیچ خردمندی چون وانمود کردن به نادانی و بی اطلاعی نیست.
پس با هوشیاری و با دانایی خود را به احمق بودن بزنیم!! که این نشان عقل داشتن ماست!
"شما گفتید که همسر خوبی دارید پس مراقب باشید که با اشتباهاتتان خوبی هایش را از دست ندهید ! یعنی آنقدر به او پیله نکنید تا او دست بزن پیدا کند ! تا او علنا برگردد و بگوید همینی که هست می خوای بخواه نمی خوای ..."
با سلاممجدد خدمت دوست و مشاور عزیز
با به اطلاعتون برسونم که مشکل من این نیست که کس دیگه ای توی زندگیم هست یا نه چون من بارها و بارها همیشه و پیش همه کس گفتم و باز هم تاکید میکنم ازدواج مجدد حقیه که خدا به همسر من داده و من در پیشگاه الهی و در مقابل امر الهی رقمی نیستم که بخوام این حق خداداده رو از همسرم سلب کنم!
بازهم جالبه که بدونید من خودم از همین خانم که گفتم تبدیل شد به تنها معضل زندگیم خواستگاری هم کردم و ایشون هم با قاطعیت تمام جواب رد دادند و بعد از اون هر روز شاهد روابط مخفیانه ی این خانوم با همسرم بودم که هیشه هم همسرم و هم اون خانم چیزهایی رو که هم با چشمان خودم دیده بودم وهماقوام و دوستانم این دو نفر رو با هم بارها در جاهای مختلف دیده بودند رو انکار کردند و الان دقیقا مشکل من اینه که این دو نفر نزدیک به سه ساله که با دروغگویی هاشون منو اذیت میکنند !
مشکل من زندگی با یه دروغگوست که هرگز برام قابل تحمل نیست حالا با توجه به این مطالب راهنماییم کنیددلم برای دخترام میسوزه
بلدب مردهاروهم اینجوری نصیحت کنی؟!!!!!!!!!!!!
ابجی منم مشکل تو رو دارم اما دارم زندگی میکنم
سلام به همه خانومای صبور
من نمیدونم این مادر پدرا به پسراشون کاه دادن رشد کرده یا تربیتش کردن؟
هیچی گویا از زندگی مشترک نمیفهمن و بلد نیستن
وما زنها هستیم که علی رغم دلشکستگی ها و سختیهامون اونا رو نادیده بگیریمو زندگیمونو بسازیم
هر چند سخته که اینطور به قضیه نگاه کنیم اما این سختیها محفوظه پیش خدا
منم مثل همه شما درگیر مسائل متعدد و بعضا مشترکی با همسرم هستم
تصمیمم به جدایئه ولی از طلاق میترسم از عاقبت کارم
مشاوره هم رفتم چند نفر چندین بار گفتن درست بشو نیست چون یه بخش از مشکلاتش ژنتیکیه و غیر قابل تغییر یه بخشیشم که با مشاوره ممکنه حل شه به حرف مشاور گوش نمیده.
خدا عاقبت هممونو ختم به خیر کنه!!!!!
دوست عزیز شما خودت بی عیبی؟! کی اینجا هست که ادعا کنه مشکل ژنتیکی نداره؟! ما بیشتر خصایص بدمون رو ژنتیکی ارث می بریم . اما واقعیت اینه که ما باید انگیزه در همسرانمون ایجاد کنیم تا بتونن بر این مشکلات به اصطلاح شما ژنتیکی پیروز بشن!
سخته تغییر ، قبول کنیم سخته . اما قرار نیست زندگی های ما بیست باشه ، همسر ما بیست باشه ، این توقع رو می شه وقتی داشت که خود ما هم بیست باشیم که نیستیم ! مثلا خود شما از چه الفاظی استفاده کردید: کاه دادن!!!
پس یعنی شما وقتی عصبانی می شوید از الفاظ بد استفاده می کنید پس بی عیب نیستید!!
و دیگه اینکه اگه زنی واقعا برای خدا صبوری کنه منتی سر شوهرش نیست هست؟! که اگه واقعا برای خدا باشه خدا خودش درست می کنه اما ما برای نفسمون کار می کنیم چون وقتی پاش می رسه همه صبرمون رو زیر سوال می بریم و هر چی ساختیم و با منت و توهین و ... خراب می کنیم ....
جمع بستن کار درستی نیست ،هرچند از قدیم گفتن کور کور رو پیدا می کنه آب هم گودی رو
چقدر ما زنا بد بختیم که باید با مرد جماعت بسازیم واقعا ارزش ما اینقدره.همه چیز رو تحمل کنیم بدهکارم بشیم؟
سلام من نوشته های دوستان رو خوندم دلم گرفت آخه منم یه شوهر روانی دارم از صبح میرم سرکار تا غروب اما همه پولامو بزور ازم میگیره همه خرج خونه و بچه و کلاس وهمه چی رو دوشمه اینا هیچ جالبی اینه که جلوی خودم سینه صاف میکنه و میگه این زندگی رو من ساختم خیلی واسه خودم متاسفم سیکل داشت اما تشویقش کردم الان با هزینه من داره فوق لیسانس میگیره شاید من اشتباه کردم و نباید این زندگی رو از هیچ به اینجا میرسوندم اما خدایا تو شاهدی کسی دردامو نفهمید و همه با دیده حسرت به زندگی و خوشی من نگاه کردن افسوس که دردها از درون مرا متلاشی کرد افسوس از عمری که گذشت خدایا ممنون از این همه آسایشی که ازم گرفتی اگه خودت جای من بودی طاقت داشتی؟!
دوست عزیز مشکل از جایی شروع می شه که هر کس بخواد ثابت کنه که من بیشتر حق دارم!!
حالا این اثبات به چه دردی می خوره؟! می خوایم طرف مقابل رو خوار کنیم ؟! مرد زندگی ، پدر بچه هامون رو بشکنیم که تو از هیچ به اینجا رسیدی کار من بوده؟! مردی که بشکنه دیگه ارزشی نداره! وقتی هم که ارزشی نداشت هر کار بدی از دستش بر بیاد دریغ نخواهد کرد! ... یادتونه مادربزرگامون همیشه قربون صدقه شوهراشون می شدن و همیشه جاشونو بالا بالا مینداختن و کلی عزت و احترام می گذاشتن و در عوضشم پدربزرگه هم هر چی خانم می خواست براش فراهم می کرد!
مشکل از همین جا شروع می شه که ما می خوایم مرد به خفت خودش اعتراف کنه و ... خلاصه جنگ حق و باطل توی خونه راه میندازیم!
برگردیم به آموزه های دینی مون . مشکل حل می شه ...
سلام.من یه زن سی ساله ام 12 ساله ازدواج کردم یه پسر 10 ساله هم دارم از شوهرم متنفرم چون هم خیانت می کنه هم ارامشمونو سلب میکنه زندگی زیر یه سقف برام سخت شده بخاطر پسرم تا حالا تحمل کردم
سلام.11 ساله که ازدواج کردم شوهرم خیلی بدجنس سر هر چیز کوچکی دعوا راه میاندازه اذیتم میکنه به همه چیز من کار داره ولی کافی بگم کجا بودی انقدر داد میزنه دعوا میکنه حتی دختر 10 سالم نمیتونه خواستهاش را به پدرش بگه چون میترسه عصبانی بشه .اگه جوابشو بدم انقدرکتکم می زنه تا تمام بدنم سر بشه ولی وقتی کتک بخورم دیگه هر چی دلم بخواد بهش میگم .وضع مالیش خوبه بخاطر همین من را تحقیر میکنه.اعتیاد نداره .خانواده اش همیشه از تو حمایت میکنند .به نظر شما من چه کار کنم
حالا که میدونی زودعصبانی میشه کمتر باهاش حرف بزن.برای دخترت جابنداز که باباش بهترین .همیشه توی ذهنت شعار همه جیز اروم بده.موفق باشی...
واقعا در مورد مردهای امروزی باید متاثر بود
چرا خدا ازین جهنمی که هستم نجاتم نمیده_هیچ امیدی به ادامه زندگی ندارم _خدا فقط مال آدمای پولداره_میگه توبه کن میبخشم_توبه میکنیم آبرومونم میبره پس چجوری در توبه بازه_کوچکترین خطایی کردم بزرگترین تاوان و پس دادم_حالا هم منو گذاشته با یک مرد بی عاطفه_چشم چرون و نامرد_هروز قهر میکنه_دوست دختر داره_بیکاره...و هزار هنر دیگه_یک جوری گیر کردم تو بدبختی که فقط خودش میتونه نجاتم بده که منو نمیبینه
خدا رو شکر که علارقم مشکلات فراوان مالی که داریم من و همسرم عاشقانه در کنار هم و پشت هم هستیم.
خدایا ممنونتم
خب خداروشکر؛
من خوشحال میشم یکی زندگیش خوب باشه چون برای مردهایی رو که زناشونو درک میکنن خیلی احترام قائلم.
میدونم که شمام زن خوبی هستس ولی جهت سفارش عرض میکنم شما هم همسرتو درک کن و هیچوقت چیز گزافی ازش نخواه تا دلت همیشه شاد باشه خیلیا ثروت دارن اما دنبال دل خوش میگردن که هر چی جستجو میکنن پیداش نمیکنن.
همیشه موفق باشی عزیزم
با شوهر كرسنه ي جشم جران جه كنم؟
سلام من الان 10 ماه و 20 روزه که ازدواج کردم شوهرم از همه لحاظی عالیه ولی یه مشکل داره که دوست نداره پولش برای کسی خرج کنه حتی من که زنشم به خاطر همین هم کم کم دارم از زندگی با اون خسته میشم ولی از طرفی هم دوست ندارم که اون رو از دست بدم نمی دونم باید چیکار کنم؟
سوال خودتون رو در قسمت مشاوره سایت ( ستون سمت چپ اولین آیکون) ثبت نمایید. تا در اسرع وقت مشاوران ما پاسخگوی شما باشند
سلام
سلامی تلخ تر از هر زهر
من تقریبا میشه گفت دو ساله ازدواج کردم و با دوران عقدم سه سال میشه که با شوهرمم،اما واقعا دیگه خسته شدم ،از هر لحاظ بگی خوبه ،قیافه ،مالی،خانوادگی و ...اما بزرگترین مشکلش ی اخلاقه غیرقابل تحمل داره که باعث شده منو از خودش متنفر کنه،هرچی با خودم میگم اشکال نداره میگذره،خوب میشه ،مهم نیست و ... اما دیگه ظرفیتم تموم شده،
من خیلی دختره با احساسی بودم برعکس اون نه،احساسمو کشت،وای خیلی واسه هرموضوعی بحث میکنه،با اینکه ۳۰ سالشه ولی بخدا بچه اس،خیلی باهاش کنار اومدم ،هروقت بخاطربحثای بی موردش ناراحت میشدم خودم میرفتم سمتش و از دلش در می آوردم با اینکه اون مقصر بود و همین رفتارای من باعث شده که سواستفاده کنه و مدام واسه هرچیز جروبحث میکنه،دیگه خسته شدم نمیتونم
دوست عزیز جر و بحث پا می خواد! یعنی برای یک جر و بحث طولانی یک نفر لازمه که خودشم برای جر و بحث آماده باشه و به اصطلاحی پا باشه! پس خود شما هم اشتباه می کنید در جر و بحث های بی مورد اون داخل می شید.
وقتی شروع می کنه یک جمله ی مختصر و مفید بگید و دیگه حرفی نزنید بگذارید حرفاشو بزنه شاید تقلای اون برای اثبات خودش به مقاومت شما در مقابل حرفاش بر می گرده ! پس جبهه گیری نکنید ! مردی که از تعریف و اثبات خودش غنی شده باشه در مقابل بحث های دیگران هم نیازی به اثبات خودش نداره!
پس کمی خود دار باشید . بجای اینکه بعد از بحث منت کشی کنید در حین بحث اونقدر ساکت و خود دار باشید که هیچ وقت نیاز به منت کشی نشه!
من پسري 30 ساله هستم و 4 سال است ازدواج كردم و خدا بمن فرزندي عنايت فرموده. همسرم كوچكترين مشكلي ندارد و از هر نظر زن خوب مومن و زيبا و اهل زندگي است. اما نميدانم چرا مدتيست عاشق زن ديگري شده ام كه زندگي را برايم مشكل كرده است. دائما در فكرش هستم و با اين كه ميدانم اساسا اين عشق نه به جايي ميرسد و نه به جاست اما دست خودم نيست يك دل نه صد دل عاشق شده ام و دارد اين عشق من را به جنون ميكشاند و افسرده ام كرده. چون دائم هم مجبورم ببينمش نميتوانم فراموشش كنم. مانده ام درمانده ام. خدا بفريادم برسد
زود ازدواج میکنید قبلش هم معمولا دوست دختر نداشتید با دیدن دخترای این دوره زمونه سریع دلتون میره مورد مثل شما رو دو نفر دیدم از نزدیکانم که بعد از هوس بازی و خراب کردن زندگی و شکستن دل خانماشون برگشتن به خانوادشون ولی یکیشون بهای سنگینی داد همسرش به خاطر فشار عصبی هنوز تحت درمان هست و شانس اورد سکته مغزی نکرد و مورد دیگری همسرش از یه ادم مذهبی خودشو تبدیل کرد به شکل دخترای امروزی ولی توی ذهنش هنوز نبخشیده شوهرشو ممکنه هر لحظه بتونه آماده بشه که شوهرشو ول کنه بره.از همسرتون بخواید ورزش کنه به خودش برسه اگه مذهبیه توی خونه آرایش کنه زیبایی که توی همسرو فرزندت هست و توی عشقشون هیچ کجا پیدا نمیکنی
واقعا عین نامردیه ک باداشتن همسری نمونه توبه کسی دیگه ای فکرکنی امثال شما مردهاست که دختر جماعت از ازدواج زده میشن
خاک بر سرت بهتره بری بمیری تا همسرت هم از داشتن شوهر خیانت کار راحت بشه!!!!!!!!!
سلام. آخه پسر خوب خدا بهت زن خوب داده بچه داده.واقعا چطور دلت میاد با وجود اونا بری عاشق زن دیگه ای بشی؟؟ همه احساساتت عشقت علاقت فقط برا این زنه.برابچه این زنه. بخدا شیطونه که تورو داره بسمت اون زن میکشه. الکی زندگیت خراب نکن.مطمئن باش بعد چن ماه ؛فوقش یکسال ازش خسته میشی دلت زن و بچت میخاد.یکم باخودت خلوت کن. نذار زندگی خوبت بادیدن زن های دیگه بهم بریزه..
واقعا خاک بر سر مردهای بی عقل.
مطمئن باش اون زن رسوات میکنه بد بخت.
با سلام
برای دیدن پاسخ خود به لینک زیر مراجعه نمایید.
http://www.islamshenasi.ir/node/1432
اجالتا شما پسر نیستی خیر سرت 30 سالته و4 ساله ازدواج کردی
حیف اون زنت نمک نشناس بی اختیار ضعیف النفس
س برادرم لطفا فقط بخاطر بچه این دوست داشتن و بذار کنار تنها کسی که ضربه می خوره خوده بچه است خواهشن
سلام آقای عزیز معذرت میخوام که دخالت کردم_من یک زن هستم و ازین اتفاق ها زیاد تو زندگیم افتاده یعنی شوهرم چندتا دوست دختر داره_من تو زندگی همیشه تو سختی هاش ساختم با مشکل زندان و بیکاری و ناتوانی...و دختر بازی و ...من نمیدونم شما کی هستین ولی خواهرانه ازتون میخوام یکم هم به احساسات همسرتون توجه کنید_خدایی نکرده خودتونو بزارین جا زنتون ببینین چه اتفاقی میفته؟من خودم 2بار خودکشی کردم الان هم افسردگی شدید گرفتم جز محبت کار دیگه ای در حق شوهرم نکرده بودم_از خدا میخوام که اون زن و از چشم شما بندازه
سلام به نظر من عشق دروغه این درون خود نوست که داره فاسد میشه و چون نتونستی هدایتش کنی دنبال توجیهی و این شده توجیه یه مدت که تسلیم نشی مقابل نفست یادت میره و میبینی عاشق نبودی بلکه ضعف اراده و درون خودتا گردن اون طرف مقابل انداختی و به نوعی میخواستی فرار کنی اگه درونت قوی بشه میبینی که همه چیز غیر اینه چون این موضوع برای من هم پیش آمده و تجربه کردم عاشق کسیه که کم نیاره شنیدی مجنون روزی آهویی را بغل گرفته بود می بویید و می بوسید گفتند چیه گفت چشاش مثل لیلی و با همان عشق زندگی کرد که در جایی فرصت وصل به لیلی را داشت ولی مجنون دنبال عشق بود نه وصول و ازدواج نکرد حتی با لیلی چون عاشق بود و لذت می برد پس ببین دنبال چی هستی وصل یا عشق اگه عاشقی کم نمیاری ولی اگه دنبال وصلی بدون هوس لحظه ای که با وصلی نابود میشه و چون به وصل نمیرسی میسوزی پس راه اشتباه و باید درونت را قوی کنی و...
سلام . من سه ساله ازدواج کردم و از ازدواجم اصلن راضی نیستم. من و همسرم به شدت اخلافات عقیدتی و سیاسی داریم ضمن اینکه همسر من به قیود شرعی اهمیت نمیده . با اینکه پدرشون روحانی هستن. ایشون تا حالا خمس نداده و خیلی نمازاش قضا میشه. این در صورتیه که من از یک خانواده بسیار مذهبی و حزب اللعی بودم. ایشون در دعواها به شدت عصبانی میشه و من رو کتک میزنه .علاوه بر اینها خانواده ایشون اهل یکی ازدهات های اصفهان هستند و بسیار با ما اختلاف فرهنگی دارند. و همیشه از من متوقع اند. تو این سه سال همیشه با این دید که این ازدواج قسمت من بوده و خدا داره منو امتحان میکنه سر کردم اما الان احساس می کنم دینم هم در خطره چون ایشون از من می خان که بیرون آرایش کنم و ساپورت بپوشم.و وقتی این کار رو نمیکنم باهام قهر می کنه. ایشون دانشجوی دکنری هستند و شغل مهمی هم در دستگاه های دولتی دارند و همین باعث میشه به من فخر بفروشن و اصلا انتقادپذیر نباشن. درکل من علاقه ام را به ایشون از دست دادم و همش به خاطر خدا دارم کوتاه میام و تظاهر به شادی می کنم. امااصلن به تلاق نمی تونم فکر کنم چون از عواقبش می ترسم .....
لطفن عاقلانه راهنماییم کنید. با تشکر
با سلام من هفت ساله ازدواج كردم و يك بچه سه ساله دارم قبل از بچه دار شدن شوهرم خيلي با من خوب بود احساس ميكنم بيشتر دوستم داشت دركم مي كرد ولي حالا ادمي شده درون گرا كم حرف داراي اعصاب ضعيف وقتي از بجه عصباني ميشه بددهن ميشه به من غر غر ميكنه بي ادبي كارشه بعضي رفتارهاي مشكوك هم داره كه بعضي وقتا بهش شك مي كنم وبه علت رفتارهاي بي ادبانه و غير احساسي ازش تنفر ميشم اخلاقش به كنار بعضي موقعها ميره بيرون از اسپري بي حسي استاده ميكنه كه تو رابطه خودمون استفاده ميكنه به نظر شما با كسي ارتباط داره اين قضيه مثل خوره افتاده به جونم چكار كنم راهنمايي كنيد
وقتی بچه دار شدی و اخلاقش عوض شده سعی کن ظاهرت رو مثل قبل کنی.هیچ وقت به بچه داد نزن من هم بچه دارم ولی حتی وقتی عصبی میشم قربون صدقه بچم میرم وقتی رفتار شما با بچه این باشه همسرت هم این کارو تکرار میکنه.ولی اگه از خستگی داد بزنی به بچه همسرت بیشتر داد میزنه سرش و طفل معصوم آزار میبینه.بچه من یک سالو چند ماهشه تا حالا سرش داد نزدم .وقتی غذا نمی خوره یا نمی خوابه و ....یک بار توی دعوا با همسرم سر بچه که داشت گریه میکرد داد زد واسش مرز گذاشتم گفتم اگه یه بار دیگه سر بچه داد بزنی ... خلاصه اینکه حتی توی دعوا هم هر دوتایی ناز بچه رو میکشیم.در مورد خیانت با چیزی که گفتی به نظر میاد که خیانت میکنه ولی در هر حال اهمیت نده به خودتو بچت برس و با این همه دختر توی خیابون با تیپایی که میزنن تو هم سهی کن به خودت برسی چون به خاطر بچت نمیتونی جدا بشی .باز خودت فکر کن ببین شرایط جدا شدن رو داری؟
خاک برسر همه مردهای بی فرهنگ بچه ننه همه شون عین همند احمقانه ترین زندگی زندگی منه مهندسم شوهرم دوم راهنمایی ؛حتی ی چک نمتونه بنویسه اصلا بلدنی حرف بزنه محبت آمیزش پیشکش پاسوز دوتا بچه ام به زورخانوادم ازدواج کردم تا قرارنگرفتیدنمفهمید زیادی بودن یعنی چی پدر ومادرم علنا تحقیرم مکردندازشون متنفرم
بله خاک بر سر مردها.لابد شما درست میگین.اما یکم فکر کنیدخانمهای محترم همه مردها را شما خاک بر سر کرده آید از آغازخلقت تا ابد.هر چه بلاست ازخود شماست!
بخدا اگر مادرتان شما را خوب بار آورده باشه و روش شوهرداری را به شما اموخته باشه .شما هم دختراتان را به ا ن شیوه تربیت کرده باشی .مشکل حل میشه ! چون اگه مرد هوس بازی پیدا بشه جفتش پیدا نمیشه چون دختر خانمها وخانمها درست تربیت شدن.وفادارن.اهل خیانت نیستن.اما اگه تربیت درست شه شک نکن مرد بدبخت توی اول ودوم مکر زن گرفتآر نشه توی سومی گرفتاره.
قبول کنید کار خودتون هر چه بر سرتون میاد
نمیدونم اگه شما آدم با وجدانی هستید جواب من یکی و به شخصه بدین تا نگین همیشه مشکل از زنهاست_از نظر شما پس زنی که شوهر داره اگه یک مردی زیر پاش بشینه باید شوهرشو ول کنه و خیانت کنه؟زن خراب هست منکرش نمیشم ولی مرد هرزه هم زیاده_این مردها هستن که با خیانتشون زن هارو خراب میکنن_حرف از تربیت خانواده میزنین_من تو یک خانواده مذهبی بزرگ شدم حتی نماز شب و همه کار میکردم از لحاظ حجاب چادری هستم تو مجردیم هم دنبال دوست پسر و این حرفا هم نبودم_۵ساله ازدواج کردم شوهرم با دروغ اومد جلو_همیشه تو این ۵سال بهم خیانت کرده_نه محبت بلده نه هیچی_چشم چرونه_تو این ۵سال ۶ماهش سرکار بوده_بقیه زندگیشو پا کامپیوتر و گوشیش دنبال دوست دختره_خوب گناه من چی بوده این وسط به نظر شما؟من یک آدم کاملا احساساتی وگرم هستم؛همه جوره محبت کردم و چیزی براش کم نزاشتم همیشه تمیز و مرتب بودم اونجور که اون خواسته بودم_حتی با دخترا فامیلش رابطه داره_اینا به تربیت من ربط داره؟راست میگین مشکل و بدبختی از زنهاست که خیانت و با وفاداری جواب میدن