کتاب بررسی الوهیت در اسلام و اومانیسم
در پیشگفتار این کتاب می خوانیم:
کشف و فهم مغالطههای لفظی و معنوی در فرآیند تطبیق آموزههای مکاتب، کاری است در راستای امانتداری و رسالت علمی. برای رسیدن به این مقصود میبایست تفاوتهای مبنائی را با وجود شباهتهای ظاهری موضوعات پیدا کرد.
یک پیشنیاز مقایسهی موضوعات بین دو مکتب، شناخت دقیق آن موضوعات، در هر مکتب به طور مستقل است، نه شناخت اضافی و التقاطی. مثلا تألّه و تدیّن در اومانیسم، معنایی غیر از تألّه و تدیّن در اسلام دارد زیرا تعریف اصل دین در دو مکتب، به کلی متفاوت است. یا مثلا پیشرفت و معنای زندگی در مکتبی که دیدگاه آن «إنّا لله و إنّا الیه راجعون» است، اساسا تفاوت دارد با پیشرفت و معنای زندگی در مکتبی که سلطه بر طبیعت و بهرهی حداکثری از دنیا را غایت و مقصود وجود انسان میشمارد.
پیشنیاز دیگر این است که غیر از تعریف اعراض و اجزاء اسلام و اومانیسم، تعریف اصل آن دو مکتب را نیز ارائه دهیم. اهمیت این کار به خاطر جامعیت افراد و مانعیت اغیار تعریف آن دو میباشد. در بسیاری از تحقیقات مشابه، موضوعاتی به اسلام نسبت داده شده و سپس با اومانیسم مقایسه میگردد که در اسلام پذیرفته نیست، بلکه اینها فقط از روی عادات و باورهای دینداران است. نمونهی آن، سستی در آبادسازی دنیا، پذیرش ذلت و وابستگی مسلمان به کافر، ظلم به زن و ملیگرایی افراطی است. اینها مواردی است که در غرب سابقه داشته است. اما برخی از جریانات اصلاحگرا در غرب، اینها را اصلاح یا توجیه نموده است. این اصلاحات به نام اومانیسم و الحاد تمام میشود و آن مشکلات جهان اسلام به نام اسلام. متقابلا بسیاری از آموزههای مفید در متن اسلام، هنوز به عنوان عُرف و سنت و قانون در میان مسلمانان وجود ندارد.
همین مسألهی جامعیت و مانعیت در نسبت میان اومانیسم با مسیحیت کلیسا، اقتصاد، جریانهای سیاسی و اجتماعی غرب نیز مطرح است. مثلا امنیت اجتماعی غرب، در فلسفهی اخلاق اومانیستی که منفعت شخصی را ملاک قرار میدهد نمیگنجد، یا مثلا آرزوها و مقاصد اقتصادی کمونیسم و پوزیتیویسم، در جهان غرب حاصل نشد. بنابراین در مقایسهی اسلام با اومانیسم، منظورمان تقابل آموزههای خاص دین اسلام، و نه دینداری مسلمانان است با اندیشههای نظری اومانیسم، و نه ضرورتا جریانهای رایج اقتصادی و اخلاقی و سیاسی غرب.
در مورد این تحقیق باید به این نکته نیز توجه نمود که در هرکدام از مکاتب اسلام و اومانیسم، مطالب فراوانی در هستیشناسی، معرفتشناسی و دینشناسی وجود دارد. اما در مقام مقایسهی مبانی و موضوعات اساسی اسلام و اومانیسم باید به تناسب و زمینهی پیشرفت و مقایسهی مباحث نیز توجه داشت. بنابراین در این تحقیق، کم و کیف و ترتیب و چینش مباحث به گونهای بوده است که این تناسب و زمینهی لازم برای مقایسه حفظ شود. مثلا در تشریح و تفصیل ماوراء و ملکوتیان، مباحث گسترده و مهمی در آیات و ورایات وجود دارد. اما اومانیسم که اصل دین را یکسره پدیدهای انسانی میداند، اخبار دین از ماوراء را مطابق با واقع نمیداند بلکه آن را حاصل تخیل انسانی و مقتضی روان انسان میپندارد. پس فصل مشترکی در تفصیل ملکوتیان در دو مکتب نیست.
این جستار چهار بخش اصلی دارد. در بخش اول، چهار مفهوم کلیدی الوهیت، دین، اسلام و اومانیسم بررسی میشود. در بخش دوم، ابتدا هستیشناسی و معرفتشناسی انسان در اسلام را بررسی میکنیم تا در ادامه بهتر بتوانیم معنای الوهیت و خدامحوری در اسلام را دریابیم. در بخش سوم، با شناخت نظریات اومانیستیِ مکاتب فلسفی، فلاسفه، روانشناسان و جامعهشناسان مهم غرب، اندیشهی اومانیستی را در سیر تکاملی خود مرور میکنیم. سرانجام در بخش چهارم، موضوعات مهم و به ظاهر مشترک در دو مکتب را مقایسه و تحلیل میکنیم تا مناسبتها، شباهتها و تفاوتها مشخص گردد.
- 316 خوانده
نظرات
ارسال نظر جدید