عجب است این که زینب زفراق زنده مانده ....
اربعین
صدا در سینه ها ساکت که اینک یار مى آید ز راه شام و کوفه عابد بیمار مى آید
غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش به چشم آینه ایزدنمایى تار مى آید
الا اى دردمندان مدینه با دو صد حسرت طبیب دردمندان با دل تبدار مى آید
الا اى بانوان اهل یثرب پیشواز آیید که زینب بى برادر با دل غمخوار مى آید
بیا ام البنین با دیده گریان تماشا کن که اردوى حسینى بى سپهسالار مى آید.
علی شجاعی
قصه عشق
آنچه درسوگ تو ای پاکتر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخوشید بر آن نیزه خونین میگفت که چهها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او این همه بیباک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت
نصراللّه مردانی
شیون در کربلا
اربعین آمد و اشگم ز بصر میآید گوییا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کز اسیران ره شام خبر میآید
صامت بروجردی
کاروان اربعین
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدینجا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود ازبرایت دامنی اشک روان آوردهام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو در کف خود از برایت نقد جان آوردهام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
دل غمین
ما را که غیر داغ غمت برجبین نبود نگذشت لحظهیی که دل ما غمین نبود
هرچند آسمان به صبوری چو ما ندید ما را غمی نبود که اندر کمین نبود
راهی اگر نداشت به آزادی و امید رنج اسارت، این همه شورآفرین نبود
ای آفتاب محمل زینب کسی چو من از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود
تقدیر با سر تو مرا همسفر نبود در این سفر، مقدّر من غیر ازین نبود
گر از نگاه گرم تو آتش نمیگرفت در شام و کوفه، خطبه من آتشین نبود
در حیرتم که بی تو چرا زندهام عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود
ده روزه فراق تو عمری به ما گذشت یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود
محمدجواد غفورزاده (شفق)
خورشید هامون
ساربانا ز اشتران بگشای بار لحظهای ما را به حال خود گذار
اینکه بینی سرزمین کربلاست خاک او آغشته با خون خداست
در حریم قدسی صحرای دوست بشنو این گلبانگ، این آوای اوست
نی نوا، در نینوای راستین مویهها دارد ز نای اربعین
ناله آتش بال در پرواز بین همطراز آه گردون تا زمین
اشک میریزد ز چشم کائنات در عزای تشنه کامان فرات
آن بلا جویان که تا بزم حضور راه پیمودند با سامان نور
رایت توحید از اینان پایدار ماند و میماند به دور روزگار
گر فرات اینجا چو دریا خون گریست نی عجب، خورشید برهامون گریست
مشفق کاشانی
سوز دل
بسوز ای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت سراسر درسْ بهر مسلمین است
دلا کوی حسین عرش زمین است مطاف و کعبه دلها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است که گریان دیده روح الامین است
به یاد کربلا دلها غمین است دلا خون گریه کن چون اربعین است
جواد محدثی
رسید اربعین
باز دلم خون شد و چشمم گریست
آنکه درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
غرق تلاطم شده بحر محیط
یک سره درد است بساط بَسیط
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین
محمدشریف صادقی (وفا)
- 811 خوانده
نظرات
باتشکر استفاده کردم با ارزوی قبولی عزاداری هادر این روز
فرارسیدن اربعین حسینیرا به شما وهمه عاشقان حسین (ع)تسلیت می گویم
ارسال نظر جدید