ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

معطی شی نمی تواند فاقد آن باشد و خداوند معطی خواب است پس خداوند هم خواب دارد.

 

1389/11/29  |  2،705 بازدید

مي دانيم كه معطي شيء نمي‌تواند فاقد آن شيء‌باشد. حال بر اين اساس خداوند معطي خواب و ظلم و زمان است  وبايد داراي این صفات  باشد

 

ما در جهان بسياري از نواقص و شرور را مشاهده مي‌كنيم، مانند خسته شدن اعضاء بدن و ظلم و جور انسان ها نسبت به يكديگر كه اولي از نواقص محسوب مي‌شود و دومي از شرور محسوب مي‌شود. سوالي كه در اين جا مطرح مي‌شود اين است كه اين نواقص و شروري كه در عالم وجود دارد آيا از يك مبدأ سرچشمه مي‌گيرد و يعني آيا مبدأ هستي بخش خير و شريكي است يا اين كه مبدأ خير غير از مبدأ شر مي‌باشد؟

ما مسلمانان به خلاف ثنويه قائليم كه همه هستي و جهان از مبدأ فيض الهي سرچشمه گرفته است. حال سوال اين است كه مبدأ خير محض چگونه مبدأ شر و نقص مي‌باشد. درحالي كه بر طبق قواعد و قوانين عقلي و فلسفي عيب و نقص و شر در مبدأ خير محض معنا ندارد. پس مبدأ وجود اين نواقص و شرور از كجاست؟ اگر جواب گفته شود كه ما قانون و قاعده مسلم عقلي داريم كه «معطي شيء نمي‌تواند فاقد شيء باشد» لذا هر آنچه كه در جهان اعم از خير و شر وجود دارد در علت هستي بخش كه خداوند مي‌باشد بايد وجود داشته باشد، اين منافي با عقيده‌ ما مسلمانان مي‌باشد، اما اگر جواب دهيم كه دو گونه مبدأ هستي بخش وجود دارد يكي مبدأ خير و ديگري مبدأ هستي بخش شر در اين صورت از توحيد بايد دست برداريم و در هر دو صورت مشكل باقي مي‌ماند. لذا جواب اساسي اين مشكل چيست؟

بحث تبيين و توضيح جواب نياز به سه مقدمه دارد:

مقدمه اول: آنچه ما از عدم در ذهن خود تصور مي‌كنيم يا عدم مطلق و نقطه مقابل وجود مطلق است و يا عدم مضاف و منسوب به ملكه است كه عبارت است از عدم كمال وجودي كه جا دارد كمال را داشته باشد مانند بينايي كه عبارت است از عدم بصر از كسي كه جا داشت بصر داشته باشد. قسم اول از عدم صرفاً يك تصور عقلي است كه هيچ شري در آن متصور نيست چون موضوع را كه مشترك ميان «بود» و «نبود» باشد تصور نكرده‌ايم تا نبودش شري باشد اما قسم دوم كه عدم ملكه بود چون شأنيت ملكه و كمال را داشته و هم اكنون ندارد در اين قسم شر معنا پيدا مي‌كند زيرا مي‌توانسته كمالي را دارا باشد اما داراي آن كمال نشده است1

مقدمه دوم: وجود معلول همان گونه كه از مفهومش پيداست نياز به وجود علت دارد لذا دايره بحث در علت و معلول در محور وجود مي‌باشد و اگر گاهي علت و معلول را به عدم نسبت مي‌دهند مجاز و بالعرض مي‌باشد مانند جايي كه گفته مي‌شود نبود برق علت روشن نشدن تلويزيون مي‌باشد. در اين مثال چون وجود برق و جريان الكتريسيته موحب به وجود آمدن روشنايي است و علت حقيقي آن مي‌باشد ذهن قدرت پيدا مي‌كند كه عدم و نبود جريان الكتريسته علت عدم روشنايي تلقي كند.

مقدمه سوم: مقصود از قاعده مسلم عقلي و فلسفي (معطي شيء نمي‌تواند فاقد شيء‌ باشد) اين است كه اگر موجودي علت هستي بخش موجود ديگري باشد بايد وجود معلول را خودش نيز دارا باشد تا بتواند وجودش را به او اضافه كند و حتي بالاتر بگوييم وجود معلول را كامل‌تر و قوي‌تر دارا مي‌باشد.

پس از تبيين سه مقدمه عرض مي‌كنيم كه شرور و نقايص هر چند امر عدمي محض محسوب نمي‌شود ولي از امور عدمي ملكه به شمار مي‌آيد توضيح اين است كه ما هر آنچه كه نقص و شر ناميده مي‌شود را با قياس چه استعدادي كه مي‌توان براي شيء در نظر گرفت و آن را داراست. ولي فعلاً به حد اعلا نرسيده است را به دست مي‌آوريم و عدم رسيدن به كمال لايق و نقص و شر را انتزاع مي‌كنيم، پس شر و نقص از امور قياسي و انتزاعي محسوب مي‌شوند و در امور انتزاعي علت هستي بخش و افاضه كننده وجود معنا ندارد و چون نيازي به علت هستي بخش نداريم لذا محذوري كه ذكر نموديد يعني (معطي شيء فاقد شيء نمي‌باشد) لازم نمي‌آيد. دوم اينكه ‌امر عدمي نياز به علت ندارد چنانچه در مقدمه دوم ذكر شد، سوم اينكه: بر طبق قاعده مذكور علت هستي بخش و خداوند تبارك و تعالي كمالات وجودي معلول را بايد به نحو اكمل و اشد داشته باشد نه نواقص و ضعف‌هاي وجودي اشياء را

علامه طباطبايي در كتاب الميزان مي‌نويسد كه:

«اين قسم از عدم (عدم ملكه) شر است و در امور مادي پيدا مي‌شود و منشأ آن هم قصوري است كه در استعداد ماديات است كه البته اين قصور در همه به يك پايه نيست، بلكه مراتب مختلفي دارد منظور اين است كه منشأ اين گونه عدم‌ها كه شرند منبع فيض وجود يعني ذات باري ‌تعالي نيست و نمي‌شود آنها را به ساحت او نسبت داد چون علت عدم چيزي است مانند خود آن عدم پس آن چيزي كه در اين گونه امور توام با شر مورد تعلق كلمه ايجاد الهي قرار مي‌گيرد و قضاي الهي هم شامل آن مي‌شود آن مقداري است كه وجود به خود گرفته است2

 

                                                          

 . 1-ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 13، ص 256 

2-ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 13، ص 256

 

 

    

نظرات

رحیم (تایید نشده)
26 تير 1391

جواب کامل نیست ما شییم وخداوجود را به ما داده در حالی که ما شییم وخدا شی نیست وما عدم ملکه هم نیستیم

ارسال نظر جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
14 + = 29
پاسخ این سوال ریاضی را بصورت عدد وارد كنيد نه حروف. به عنوان مثال در پاسخ "دو + چهار =؟" وارد کنید "6".
کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,951,469

    اوقات شرعي