ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

 

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

1390/02/17  |  281،227 بازدید

 

 

سئوال:مدتی است از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام هر کار می کنم نمی توانم دوستش داشته باشم.گاهی زیر یک سقف بودن با او برایم مشکل می شود؟

 

چگونه به همسرم علاقمند شوم؟

(از همسرم متنفر شده ام. چه کنم؟)

(تمرین هفته اول و دوم)

زیر نظر خانم الهامه محسنیان، کارشناس ارشد روانشناسی

 

اگر احساس می کنید عشق از زندگی زناشویی تان رخت بربسته و دیگر عاشق همسرتان نیستید، از روی صبر و شکیبایی، مراحل زیر را انجام دهید و تمرین های هفته های آتی را نیز دنبال کنید. انشاءالله بتوانید به سوی ایجاد یک زندگی خوب و شیرین گام بردارید.

 

گام اول: دو قانون غیرقابل انکار  زندگی را بپذیرید.

دو قانون غیرقابل تغییر در زندگی همه زوجین (چه خوشبخت و چه بدبخت، چه پیر و چه جوان، چه با فرزند و چه بی فرزند، چه در ازدواج اول و چه در ازدواج های بعدی و ...) وجود دارد که ما باید این دو قانون را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیریم و باور داشته باشیم:

1)    زندگی همه افراد مملو است از پستی و بلندی، خوبی و بدی، شادی و غم، خنده و گریه، دوست داشتن و نداشتن و ....

پس هیچ زندگی را نمی توان یافت که بدون مشکل باشد. نمی توان گفت بعضی از زوجین در زندگی شان با هیچ مشکلی مواجه نیستند و زندگی آنها همیشه بر وفق مرادشان است. در هیچ زندگی ای نمی توان گفت همیشه و در همه حال زن و شوهر عاشق و معشوق یکدیگرند و هیچ موضوعی باعث ایجاد کدورت میان آنها نمی شود، بلکه حتی عاشق ترین زوج ها هم گاه با هم اختلاف نظرهای بزرگی دارند.

در مورد وجود این قانون در زندگی بشر، احادیث و روایات متفاوتی وجود دارد که بیان کننده این موضوع است که زندگی بشر و به خصوص زندگی مومنین توأم است با سختی ها و مشکلات، و هر کس به نوبه خود در زندگی اش با مشکلات کوچک و برزگ روبرو می شود.

 

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند:

حکایت مومن، حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2،ص 258 (باب شدة ابلاء المومن حدیث25))

 

امام صادق (ع) در جایی دیگر می فرمایند:

چهل شب بر بنده مومن نگذرد، مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11))

 

پس می بینیم که وجود سختی ها و مشکلات در زندگی و بالطبع در روابط میان زن و شوهر، از ویژگی های طبیعی این دنیا است و هیچ کس از این قائده مستثنی نیست.

 

2)    در وجود هر یک از افراد حتی در بهترین آنها، نقایصی نهفته است و هیچ فردی کامل نیست. از طرفی همه افراد در صفات و ویژگی هایی که دارند با هم متفاوتند.

انسان ممکن الخطا است و هیچ انسانی را (به جز ائمه و معصومین (ع)) نمی توان یافت که در همه ویژگی هایش کامل باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. پس طبیعی است که هر یک از زوجین به نوعی دارای نقطه ضعف ها و تفاوت هایی باشند و داشتن انتظاری غیر از این، انتظاری بیهوده است.

 

امام علی (ع) می فرمایند:

مردم همانند درختان اند كه آبشان يكى است و ميوه هايشان گوناگون.

(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097)

 

نتیجه گیری:علی رغم وجود مشکلاتی که در بطن هر زندگی و در وجود هر انسانی نهفته است و با آگاهی از این دو ویژگی ذاتی انسان و جهان هستی، باید بپذیریم که زندگی ما هم از این قائده مستثنی نیست و انتظاری غیرمنطقی است اگر بخواهیم زندگی مان همیشه بر وفق مرادمان باشد، زندگی مان همیشه سرشار از محبت باشد، همیشه همسرمان مطابق میل ما باشد، ما همیشه مطابق میل همسرمان باشیم، هیچ چیز بین ما جدایی نیندازد و ...

 

پس می توانیم علی رغم داشتن مشکلات و علی رغم داشتن اختلاف نظر با همسر و علی رغم وجود برخی نقطه ضعف ها در همسرمان، بازهم زندگی شیرینی داشته باشیم.

 

گام دوم: سه عنصر عشق را در زندگی خود پابرجا کنید.

به نظر یکی از روانشناسان (به نام اشترنبرگ)، عشق یک مثلث است با سه ضلع "صمیمیت"، "وفاداری"، و "روابط زناشویی". اگر می خواهید مجدداً عاشق همسرتان شوید و دوباره او را عاشق خود کنید، این سه ضلع را تا حد امکان در خود و همسرتان قوی کنید.

شاید در ابتدا کمی سخت باشد و یا بگویید چرا من شروع کنم، اما اراده تان را قوی کنید و دست به کار شوید، انشاءالله پشیمان نخواهید شد:

 

1)    روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید:

از هر لحاظ، سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید، همه راه ها را امتحان کنید، با او از احساسات مثبت و منفی خود صحبت کنید، از افکار، آرزوها، رویاها، علایق، ارزش های مذهبی، ترس ها، اضطراب ها، و مشکلات خود صحبت کنید، در مورد نیازهای جنسی خود صحبت کنید و میل جنسی همسرتان را برانگیزید، با او مهربان باشید، دست های او را بگیرید و او را ببوسید، با او به تفریح و سرگرمی بپردازید، مدت زمانی از روز را با او بگذرانید و از بودن با او لذت ببرید، وقتی او با شما صحبت می کند به گفته هایش گوش سپارید، با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید، برای او نامه و پیام های عاشقانه بنویسید، از خطاهای او درگذرید، هر از چندگاهی او را صدا کنید و به او نگاه کنید و لبخند بزنید، و خلاصه از هیچ کوششی مضایقه نکنید.

به او نیز یاد دهید با شما اینگونه باشد. شاید او بلد نیست و نمی داند چگونه باید با شما صمیمانه رفتار کند! شاید برای همیشه لازم باشد به او یادآوری کنید که چگونه باید با شما رفتار کند و این هیچ ایرادی ندارد.

در مورد داشتن روابط صمیمانه با همسر نیز در اسلام تأکید فراوان شده است:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

این سخن مرد که به همسرش می گوید واقعا ترا دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.

(شافى، جلد 2، ص 138)

بهترین زنان شما، زن هایى ‏هستند که داراى محبت ‏باشند.

(بحار، ج 103، ص 235)

هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.

(بحار، جلد 103)

وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند، خداوند به ديده رحمت به آنان نگاه مى كند.

 (نهج الفصاحه، ص278، ح 621)

 

امام علی (ع) می فرمایند:

با همسرت خوش رفتار باش تا زندگى ات با صفا گردد.

(من لايحضره الفقيه، ج4، ص392، ح5834)

 

2)    به همسرتان وفادار باشید.

به همسرتان وفادار باشید و به گونه ای رفتار کنید که همسرتان هم به شما وفادار بماند و حرف هایی نزنید و کارهایی نکنید که حرمت این موضوع میان شما و همسرتان شکسته شود.

در مورد داشتن پاکدامنی و عفاف در اسلام نیز توصیه های زیادی هم به زن و هم به مرد شده است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

پاكدامن باشيد تا زنانتان پاكدامن باشند.

(نهج الفصاحه, ص373، ح 1089)

یا علی! شهوت زن دیگر را خرج زن خود مکن.

(وسائل، ج 14، ص 188 و 120(

بهترین زنان شما، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت، و به شوهر خود رغبت داشته باشد.

(نهج الفصاحه، حدیث 1534)

حيا خوب است، ولى براى زنان خوب تر است.

(نهج الفصاحه، ص 578، ح 2006)

 

همچنین امام علی (ع) می فرمایند:

چون یکی از شما به زنی نگاه کند و متعجب شود، نزد همسر خود رود که نزد او همانند آنچه دیده است هست. پس برای شیطان بر قلب خود راه باز نکند، چشم خود را از آن زن برگیرد.

(وسائل، ج 14، ص 77(

هرگاه مردی در اثر نگاه به زنی، خوشش آمد، با همسرش همبستر شود، همانا زن مانند زن است. (وسائل، ج 14، ص 73(

محفوظ بودن و پاكدامنى براى سلامتى زن مفيدتر است و زيبايى او را بادوام تر مى كند.

(تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405، ح9286)

 

3)    رابطه جنسی مطلوبی با همسرتان داشته باشید.

امروزه مشکلات زناشویی (از جمله سردمزاجی، زودانزالی، و ...) در میان زوجین (چه زن و چه مرد) رواج فراوانی یافته است. سرکوب و بی توجهی به این نیاز طبیعی، آثار نامطلوبی بر روی زوجین می گذارد، مثلاً باعث کاهش صمیمیت میان آنها می شود، باعث بی علاقگی و دور شدن آنها از یکدیگر می شود، باعث می شود زن و شوهر تحریک پذیر شده و با کوچکترین مسئله ای رنجیده خاطر شوند، شور و شعف را در آنها کاهش می دهد، توان مقابله با استرس های روزمره را در آنها کاهش می دهد، باعث می شود فرد احساس کند همسرش او را دوست ندارد، اعتماد بنفس خود را نسبت به بدن خود از دست می دهد، و ....

برای بالابردن کیفیت روابط زناشویی گاه لازم است زن و شوهر مورد مشاوره و آموزش قرار بگیرند. پژوهش ها نشان می دهند که آموزش روابط جنسی، باعث بهبود کیفیت روابط زناشویی و در نتیجه رضایت زوجین از یکدیگر می شود و توان آنها را برای مقابله با مشکلات زندگی بالاتر می برد.

 

اهمیت توجه به روابط زناشویی مطلوب، تاثیر آن بر روی بهداشت روانی زن و شوهر، رعایت برخی مسائل قبل و بعد از رابطه زناشویی و ...، آنقدر مهم و قابل توجه است که حتی در اسلام نیز احادیث و روایات فراوانی در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان وجود دارد:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

سرگرمی مؤمن سه چیز است: لذت بردن از زنها، گفت و شنود شیرین با برادران و نماز شب.

 (بحار، ص 100، ص 295 ص 220(

مرد را به حال خود بگذارید، با وی در نیاویزید، او را به اجبار به سوی خود نخوانید، مرد نیازمند عشوه گری و طنازی است، نه زور و اجبار

(وسائل الشیعه، ج14، ص85).

آقايان! مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد، در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنيد، با اين کار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال کنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد.  

(وسايل الشیعه، ج 14، ص112)

برای هیچ زنی روا نیست که بخوابد، مگر اینکه خویشتن را به شوهر عرضه کند، به اینکه لباسهایش را در آورد، میان بستر شوهر رود و پوست بدن خویش را به بدن شوهر بچسباند، اگر این کار را بکند خود را عرضه کرده است.

(وسائل ج 14 ص 14 و 126(

 

حضرت امیر (ع) می فرمایند:

وقتی کسی خواست با همسرش همبستر شود، با عجله رفتار نکند که زنها نیز حاجتی دارند. (وسائل الشیعه،ج 14، ص 82 و 83(

همان گونه که در امور جنسي زياده روي نارواست،کم گذاردن و سستي به خرج دادن نيز ناشايست است، روا نيست مرد بيش از 4 ماه، اميزش جنسي با همسر جوان خود را ترک کند حتي اگر مثيبت ديده باشد.

(وسائل الشیعه، ج 14، ص 180(

 

امام صادق (ع) می فرمایند:

مرد بايد مقداري از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانايي جنسي داشته باشد، زيرا زن شوهر خود را در امور جنسي توانا بيابد، بهتر از اين است که او را ناتوان ببيند، مرد ناتوان نمي تواند همسر خود را راضي نگه دارد.

(وسائل الشيعه،ج14، ص96 )

 

نتیجه گیری:نگران نباشید، هر یک از این سه جزء به نوبه خود قابل ترمیم هستند. اگر وجود این سه عامل میان شما و همسرتان مطابق میلتان نیست، می توانید به مرور زمان آنها را ترمیم کنید. فقط کمی صبر و حوصله به خرج دهید و راه حل درست را انتخاب کنید. این سه جزء آموختنی هستند و نیاز به یادگیری دارند.

 

یادبگیریم که چگونه باید به همسرمان عشق بورزیم؟ چگونه باید با او صمیمانه برخورد کنیم؟ چگونه باید رابطه زناشویی مطلوبی با او برقرار کنیم؟ چه کنیم که او به ما وفادار بماند؟ چگونه از او بخواهیم به ما عشق بورزد؟ چگونه از او بخواهیم با ما صمیمانه برخورد کند؟ و ...

 

 

تکلیف هفته اول و دوم:

1.     قوانین زیر را با خود تکرار کنید و آنها را ملکه ذهن خود کنید:

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی در زندگی مان با مشکل مواجه شویم.

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی با هم متفاوت باشیم.

*        طبیعی است که هر انسانی ممکن است در زندگی اش اشتباه کند.

2.     به هر طریق ممکن سعی کنید رابطه صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید و او را نیز به این کار تشویق کنید. در این زمینه اطلاعات خود را زیاد کنید، از تجارب افراد موفق استفاده کنید، کتاب بخوانید، مشاوره بروید و ...

3.     به همسرتان وفادار باشید.

4.     روابط زناشویی مطلوبی با همسرتان داشته باشید. در این زمینه با هم صحبت کنید و نظر همدیگر را بپرسید، کتاب بخوانید و به مشاوره بروید.

5.     تمرین های هفته های بعدی ما را دنبال کنید.

 

نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت،

اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت.

 

    

نظرات

کولی (تایید نشده)
25 مرداد 1393

سلام وخسته نباشید
منتظر جوابم خواهش میکنم جوابمو بدین

میهمان (تایید نشده)
24 مرداد 1393

سلام من چهار ماهه عقد كردم تو اين مدت هر اتفاقي بينه منو شوهرم افتاده خونوادش مطلع شدن حتي كوچكترين مسائل رو به اونا مي گه خيلي تحت تاثير خونوادشه مخصوصا مادرش چون تا حالا هر تصميمي كه راجبه بعضي مسائل گرفتيم بعدا نظر شوهرم عوض شده از اين مسئله مي ترسم كه دخالتاي خونوادش زندگيمو خراب كنه تا حالا تمام سعيم اين بوده كه اعتماد شوهرمو بدست بيارم باهاش صادقانه رفتار كردم با خونوادش خوب بودم چون دلم نمي خواد هيچ دلخوري بينه منو شوهرم باشه كه بقيه دخالت كنن ولي اينكه شوهرم همه چي رو كفه دسته خونوادش مي زاره اذيت ميشم تو رو خدا بهم بگين چيكار كنم كه شوهرم اينطوري نباشه چطوري مطرح كنم كه ازم ناراحت نشه و لطمه اي به رابطمون وارد نشه.خيلي دلم مي خواد اين موضوع به طور سر پوشيده مطرح بشه نه مستقيم نمي دونم طرز فكرم درسته يا نه ممنون ميشم كمكم كنين

م س (تایید نشده)
24 مرداد 1393

سلام. حدود ده روز پیش در قسمت مشاوره مشکلم رو مطرح کردم ولی هنوز پاسخی به ایمیلم ارسال نشده.

mosavi
25 مرداد 1393

با سلام

پاسخ شما به ایمیلتان ارسال شد.

باران (تایید نشده)
23 مرداد 1393

گفتين جواب منو خيلي وقته به ايميلم فرستادين اما من جوابي در يافت نكردم و حتي نميتونم متن خودمو در سايت ببينم ميشه راهنماييم كنيد

بنده خدا (تایید نشده)
22 مرداد 1393

با سلام و تشکر از مطلب بسیار خوب شما
میشود لطف کنید لینک تمارین هفته های بعد را هم در این صفحه بگذارید؟
چون هرچه در سایت گشتم پیدا نکردم
ممنونم

باران (تایید نشده)
22 مرداد 1393

سلام و خسته نباشيد، من 3 ساله كه ازدواج كردم و به خاطر كار و تحصيل همسرم از شهر خودمون به شهرستان آمديم عاشق شوهر و زندگيمم اما تا وقتي كه خانواده اش نباشن من مهمون دوست دارم اما وقتي پدر شوهرم و مادرو خواهر همسرم ميان 2 ماه خونم ميمونن توي همه كاراي من و همسرم دخالت ميكنن به آشپزي و ظرفام كارم لباسم و خلاصه حتي به آب خوردنم كار دارن و نظر ميدن اينبار كه اومدن دو ماه شده كه موندن و اصلاً قصد رفتن هم ندارن حتي نميذارن من با شوهرم نيم ساعت با هم تنها بيرون بريم غذا نميذارن بپزم چون باب ميلشون نيست چاي نميذارن درست كنم كه من بد دم ميكنم يك بهانه هاي بني اسراييلي ميارن كه ديوونم كردن ازشون متنفرم ، شوهرم هم بهم حق ميده ولي ميگه چيكار كنم نميشه كه بگم نيان اگر هم بگم زود برن ناراحت ميشن
دفعه قبل كه سه ماه بودن من و شوهرم گفتيم ما ميخواييم بريم مشهد من دلم براي مامانم تنگ شده ؛ گفتن باشه شما برين ما هستيم به همه وسايل خونم و خلاصه همه چيم گير ميدن البته خواهر شوهرم از من 3 سال بزرگتره و مجرده و همه فاميل ازش متنفرن خيلييييي حسوده توروخدا كمك كنين دارم ديوونه ميشم
يكي از فاميلاشون بهشون گفت اينا تازه عروس و دومادن بذارين تنها باشن در جواب گفتن به شما ربطي نداره از لحظه اي كه وارد خونم شدم بعد از عروسيم با ما بودن تا سه ماه بعدش . چيكار كنم ؟؟؟؟ خيلي حالم بده ديگه نميتونم توي خونم تحملشون كنم حتي نذاشتن اونجوري كه ميخوام براي شوهرم تولد بگيرم

میهمان (تایید نشده)
22 مرداد 1393

با سلام
شوهرم اعتیادبه ماده مخدرتریاک داردابتداازمن پنهان بودونمیدونم چه مدت است که استفاده میکنه ولی بعدکه متوجه شدم این موضوع خیلی برام گرون تمام شددچارافسردگی شدم وهمیشه ذهنم آشفته است وتمام جوانب زندگیم تحت تاثیرقرارگرفته است ازهرلحاظ شرایطش عالی هست وخیلی دوستش دارم ولی پذیرفتن اعتیادش برام غیرممکن هست برای مصرفش به خونه خواهرش میره.خیلی باهاش صحبت کردم ولی هنوزبرای ترکش به نتیجه نرسیدم توروخداکمکم کنید چون روی کیفیت زندگیمون بسیار تاثیرگذاشته است .صاحب یک فرزند دختر می باشیم

میهمان (تایید نشده)
22 مرداد 1393

من زنی 35 ساله هستم به شدت به مشاوره احتیاج دارم همسر خوب و مهربان و نجیبی دارم که علی رغم داشتن تحصیلات بالا در امد بالائی نداره 14ساله ازدواج کردم خودم یه شغل پردر آمد دارم و پدر و مادرم همابتدا بهمون یه واحد اپارتمان هدیه دادن همه چیزهای مادی زندگی ازمنه همین باعث شده تموم این سالها شوهرم رو به خاطر در آمد کم واینکه از بعد مادی در سطح من نیست خوار و خفیف کنم اخیرا هم سر همین مسائل با خانوادش در گیر شدم موقع دعوا کتک کاری میکنم و فحش میدم یه کارهایی میکنم که خودم بلافاصله بعد از دعوا ازش پشیمون میشم شوهرم همیشه منو میبخشید و کارهای بد منو از دلش بیرون میکرد اما تو دعوای آخرمیگه دیگه نمیتونم تحمل کنم از این به بعد عین خودت باهات رفتار میکنم بهم بگین من چطور باید این بحث مادیات رو تو زندگی خودم حل کنم همش تو ذهنم اینه که اون باید به خاطر این شرایط خیلی خوبی که من نسبت به خانمهای دیگه دارم ازم تشکر کنه اون میگه من همه شخصیتش رو خرد کردم و دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم چه کار باید بکنم ؟/

mosavi
25 مرداد 1393

چقدر جالب! و چقدر خوب که شما خودت مشکل خودت رو می دونی و راه حلش رو هم می دونی! اینکه باور کنی که مادیات مهم نیست! باور کنی که ان اکرمکم اتقواکم! باور کنی که این دنیا و مادیات توش امانته دست ما! می دونی این رفتار شما مثل چی می مونه  ؟! مثلل اینکه کسی که برای امتحان آموزش رانندگی سوار ماشین باکلاسی باشه ، وقتی از کنار آدم های بی وسیله رد می شه با تفاخر و پز رد بشه و تازه یک تیکه هم بهشون بندازه!! آخه وقتی اون ماشین فقط امانت دست ما دیگه پز دادن چه معنی داره تازه خنده دارم هست!

دوست عزیزم ، این روحیه همش بخاطر اینه که فکر می کنیم تو این مسافر خونه ما صاحب خونه ایم! تمام این مکنت و پول به لحظه ای غضب خدا از بین میره ، پس به جای اینکه شاکر خدا باشیم و به این فکر کنیم که چطور خدا این نعمات رو به ما ارزانی داده به فکر این هستیم که اینها رو یک چوب کنیم و بزنیم تو سر بقیه! کافیه یک چرخی تو قبرستان بزنی اونوقت می بینی جوانهایی که بسیار پول و زیبایی و ... داشتن و دنیا فرصت لذت بردن بهشون نداده و اجل فرصت جبران! پس به خودت بیا و باور کن که هر چی خدا بهت داده شاید بخاطر دل پاک و مهربان همسرته و اگر اون نباشه دیگه خونه و مال و ... چه لذتی برات داره... چقدر آدم هایی رو می شناسی که کلی پول دارن اما گدایی محبت و توجه می کنند! پس چشم هات رو بشور و دنیا رو از زاویه ی زنی ببین که زندگیش رو از دست داده و یا مرگ فرصت جبران بهش نداده ، پس قدر لحظه های خوشت رو با همسرت بدون و به هیچ قیمتی خرابش نکن . خیلی زنها رو می شناسم که حاضرن  همه ی دنیا رو به پای شوهراشون بریزن اما اونها لحظه ای بخشش و عشق همسر تو رو داشته باشن!! نا شکری عقوبتی بس عظیم داره....

میهمان (تایید نشده)
22 مرداد 1393

سلام من 25 سالمه الان تغریبا 5 ساله که ازدواج کردم از را ه دوستی با همسرم .از اولم دوستش نداشتم خیلی معمولی بودم ولی چون اون می گفت خیلی دوستم داره خلاصه منم قبول کردم.اولش داشتم بهش علاقه من می شدم که شروع شد:
فهمیدم خیلی عصبیه .خود زنی میکنه .کم کم به سمت منم دستش دراز شد .به من گفته بودسیگار نمی کشه اما بعد ه مدت فهمیدم سیگاریه من فوق لیسانس دارم و اون دیپلم از همه اخلاقاش بدتر اینه که با خانم های دیگه وقتی من نیستم خیلی برخورد صمیمی داره اما در حضور من یه جور دیگه خودشو نشون میده طوری که تا حالا چند بار برام ثابت شده .از همه مهم تر اینکه خودشو خیلی مومن میدونه .من اصلا تا حالا فیش حقوقی این ادم رو ندیدم اصلا نمی دونم چقدر درامد داره از همه صفاتشم بدتر پنهان کاریشه همه اینا کنار هم داره منو دیوونه میکنه و واقعا مصمم برای طلاق گرفتن .شما بگید من چیکار کنم...

کولی (تایید نشده)
21 مرداد 1393

سلام
من 30 ساله ام یه پسر 5 ماهه دارم 5 ساله ازدواج کردم شوهرم مرد تند خو وعصبیه گاهی رو من دست درازی میکنه وابستگی شدید به خانوادش داره جوری که من آب میخورم اونا میدونن یا اینکه اونا براش تصمیم میگیرن من خودم شاغلم واونم شغلش آزاده ما با هم فامیلیم بعد زایمانم تحت تاثیر خانوادش اومد خونه بابام دعوا راه انداخت جوری که همه همسایه ها جمع شدن از اون روز من تنها میرم خونه بابام اون نمیاد به من گفت اگه تو خونه پدر م نیای نمیزارم تو هم خونه بابات بری واسه این که خانوادمو بیشتر ناراحت نکنم خونه باباش میرم با وجود ابنکه از اونا متنفرم واونا هم از من متنفرن مخصوصا مادر شوهرم حالا نمیدونم چیکارک نم خیلی غمگین وافسرده ام دلم میخواد فراموشی بگیرم وهمه چی یادم بره وقتی به رفتار شوهرم نصبت به خانواده ام فک میکنم ذوب میشم وهیچ چیزی برام خوش آیند نیست از رفتار شوهرمم پیداست که هیچ پشیمونی هم نداره خوب حق داره اون که با فامیلای خودش سرگرمه وزنو بچه شم که با هاش میان
واسه همین احساس میکنم کم کم دارم ازش متنفر میشم میگم اگه بچه نبود حتما به جدائی فک میکردم

میترا (تایید نشده)
20 مرداد 1393

سلام من بلد نیستم الطفا راهنمایی کنیدکه چطور جوابمو ببینم.

میترا (تایید نشده)
20 مرداد 1393

سلام میترا هستم 23 ساله 11 ماه است ازدواج کرده ام مرم را دوست دارم افسرده است تکلیفش با خودش مشخص نیست میگه زندگیمونو دوست ندارم و نخ میتونم ولت کنم نه میتونم با هم باشیم اعلب ساکته و میگه تو خوبی من بدم ازت خجالت میکشم که اذیتت کردم تو این مدت.تو رو خدا بگین چیکار کنم عاشقم بشه حالش خوب بشه. به هم وفاداریم و صمیمی تقریبا هستیم.

mosavi
21 مرداد 1393

با سلام

به نظر همسر شما عذاب وجدان دارد! یعنی چیزی هست که او را آزار می دهد . باید بتواند بر این احساس گناه غلبه کند . فضایی برای توبه و بازگشتش به زندگی فراهم کنید. مثلا با هم به زیارت امام رضا (علیه السلام) بیایید. و یا کربلا بروید. محیط های معنوی او را آرام می کند و احساس گناه و غم را از دلش می زداید. شما باید آرام باشید و به او فرصت بدهید تا به مرور خوبی های بیشتر شما را ببیند و بفهمد که گذشته ها گذشته ! و باید حال را دریابد و باید شما که امروز در کنارش هستید را ببیند ، نه گذشته ای که تمام شده...

زنی محکم و منطقی باشید . من باور دارم که شما توانایی عاشق کردن همشرتان را دارید. فقط باید به لیاقت های خود پی ببرید و به او بفهمانید که گذشته اش برایتان اهمیتی ندارد و حاله الان اوست که شما عاشقش هستید.

میهمان (تایید نشده)
19 مرداد 1393

خوبه فقط اگه ميشه بيشتر درمورد مردايي كه قهر ميكنن اونم خيلي زياد صبت كنيد ممنون ميشم

فرشته2 (تایید نشده)
19 مرداد 1393

سلام من 7 ساله با شوهرم ازدواج کردم ویه پسر 4 ساله دارم تقریبا یه ماه پیش فهمیدم با یه زن دیگه رابطه داره هر چه اسرار کردم واقعیت را نگفت به پدر شوهرم موضوع را گفتم وگفتم قصد طلاق دارم که بالاخره حقیقتو گفت ورابط شو اقرار کرد با واسطه شدن خونوادش بخشیدمش ولی الان دوباره یه اخلاق خاص پیدا کرده احساس میکنم به زور با من رابطه جنسی داره ولی خودش انکار میکنه لطفا کمکم کنید

mosavi
20 مرداد 1393

دوست عزیزم

باور غلط و راه اشتباهی در برخورد با این موضوعات در جامعه رایج شده : اینکه مجبور به اعترافش کنیم و بعد عذر خواهی و غلط کردم و اگه بخاطر بچه مون و .. بخشیدیمش همه چیز برمی گرده سر جای اولش!!! این راه رو تو خیلی زندگی ها امتحان کردن اما جواب نداده !

اما راه درست ! اول خودت رو آروم کن و باور کن که این هم یک اشتباه مثل خیلی از اشتباهات دیگه همسرته ،  پس خیلی منطقی و محکم باش . باهاش بیرون قرار بزار و یا جایی که بحثتون خیلی منطقی و آروم پیش بره .

سعی کنید روبروی هم نشینید! کنارهم باشید! مثلا روی نیمکت های یک پارک . فرزندتون رو با خودتون نبرید. از قبل قرار این ملاقت و صحبت ها رو بزارید تا اهمیت صحبت هاتون براش مسجل بشه. با این پیش زمینه ها اون گوشش کاملا برای شنیدن حرفهای شما باز خواهد شد!

ابتدا از فراز و فرود های زندگی تون بگید و بعد از خوشی ها و دارایی هایی که الان در کنار هم دارید که البته بزرگترین دارایی شما فرزند نازنینتون است. بعد ازش بخواید دلایل گرایشش به اون خانوم رو بهتون بگه ، بگید می خواید اگر ضعف و مشکلی از طرف من بوده حل کنم  تا دیگه این قضیه رو زندگیمون سایه نندازه. سعی کنید خودتون رو خیلی محکم و منطقی نشون بدید تا اون بهتون اعتماد کنه و حرفاشو بزنه . اگر احساس کنه شما از حرفاش سو استفاده خواهید کرد و یا احساساتی خواهید شد شاید از جواب دادن تفره بره. پس بگید که واقعا می خوام بدونم چرا؟! اگر حل این چرایی از طرف منه خوب منم می خوام برای حفظ زندگیم و آرامش تو و فرزندم خودمو تغییر بدم. اما اگر این چرایی ؟ از طرف شماست ، خوب بگو چه کاری از دست من بر میاد تا کمکت کنم ، کمکت کنم تا زندگیت رو حفظ کنی ، کمکت کنم تا زیر یک سقف با آرامش کنار هم زندگی کنیم. کمکت کنم تا فرزندمون هر دوی ما رو با هم داشته باشه. چون من تحمل این موضوع رو ندارم و اگر دوباره تکرار بشه شاید این دفعه به قیمت از دست دادن زندگی مشترکمون تموم بشه. پس بیا با هم ریشه مشکل رو پیدا کنیم و یکبار برای همیشه از بین ببریمش. بهش بگید که اگر با خودت مشکل داری و نمی تونی از هوس هایی که هر ادمی داره بگذری پس تو لایق داشتن یک زندگی مشترک و یک کانون گرم خانواده نخواهی بود! چون زندگی یعنی انتخاب بین چیزهایی که هوس داشتنش رو داریم و چیزهایی که داریم و با وجود اون هوس دیگه نخواهیم داشت . بگو منم خیلی چیزهایی هست که شاید دلم بخواد داشته باشم و یا دنبالش برم مثل همه ی ادم ها اما فرق ما ادم ها درست اینجا مشخص می شه که چی رو فدای چی می کنیم؟! و چی برامون اولویت داره. حالا اگه می تونی با خودت و من صادق باشی و زندگیت اولویتش بالاتر از هوس های زودگذرت باشه من تا آخرش باهاتم  اما باید اعتمادی که سرمایه ی زندگیمون بود و تو خدشه دارش کردی دوباره به زندگیمون برگردونی تا دوباره من عاشقت باشم و با عشقم زندگیت رو گرما ببخشم.........

خلاصه با سخنانی با این مضامین سعی کن با هاش حرف بزنی و سعی کن به حرفش بیاری . صورت مسئله پاک کردن راحت ترین کاره، باید این مسئله ای که در زندگیتون بوجود اومده رو حل کنید بعد بزاریدش کنار. امیدوارم متوجه منظورم شده باشی. قدر نازنینی که داره بهترین سالهای عمرش رو در دامان شما می گذرونه بدونید و آینده شو با خودخواهی و احساساتی بودن از بین نبرید.

منتظر خبرهای خوش از زندگی تون هستیم.

میهمان (تایید نشده)
20 مرداد 1393

سلام
سعی کن به خودت برگردی!!شاید اینکارش نتیجه برخوردهای تو بوده شایدم نبوده و خودش ادم تنوع طلبی بوده و یا شده!اما اول به خودت نگاه کن ببین چیزی کم گذاشتی!ایرادی هست؟؟
دلیلش رو پیدا کن زمانی زیادی هم بذار
اگر خودت کوتاهی کردی و یا علل دیگه ای داشته سعی کن به محبت وارد بشی و از نو بسازیش
ولی اگر خودش ادم تنوع طلبی شده در اولین فرصت طلاق بگیر تا ارزش هات حقظ بشه!
امتحانش کن ببین مشکلش کمبود روابط جنسی هستش یا تنوع روابط!
میشه انالیزش کرد!

میهمان (تایید نشده)
18 مرداد 1393

باسلام.نیازبه کمک دارم.من27سالم.5سال ازدواج کردم و1سال زیریک سقف باهمسرم زندگی میکنم.همسرپسری است خوش قیافه و سفید.خوش برخورد و در عین حال کاملادروغگو.همسرخیلی دختربازبوده.باخیلیاشون تصمیم به ازدواج شده اماشرایط نزاشته.اون خیلی ظاهربین.عاشق دخترهای زیباو باکلاس.شغلش ازاده و بامشتریای زنش خیلی راحت.درحدی که اونابه خودشون اجازه میدن باهاش درد دل کن و بگن یه شب بیابامن باش.بعد5سال هنوز یه تعدادی دوست دختراش پیام میدن.وشوهرم میگه مقصرمن نیستم.یکماه پیش بااسرارگفت برسونمت بیرون امایه خیابون پایین ترازخونه پیادم کردو نداشتن بنزین رو بهونه کرد.من شک کردم و برگشتم خونه.وقتی اومدم.ماشین لب در بود و پشت بند در بسته.5دقیقه طول کشیدتابعداز زنگ و لگدبه در ثرو بازکرد.باسرعت رفتم توخونه.یه زن اونجابود.شروع بهدادو بیدادکردم جلودهنمو گرفت و اون زن بدون اینکه صورتشوببینم از خونه رفت بیرون.بعدتوضیح دادکه مشتریش بوده و بدون برنامه اومده توی خونه و40سالش بود.کلیدخونه رو ازش گرفتم.ادامه زندگی بااین ادم درسته.همیشه به من میگه توزشتی و اومل

میهمان (تایید نشده)
25 مرداد 1393

مطمئنا نه

میهمان (تایید نشده)
18 مرداد 1393

باسلام وخسته نباشید
پسری هستم 32 ساله متاهل دارای دو فرزند زندگی موفق به معنای واقعی کلمه
خونه ماشین شغل زندگی اروم همه چی دارم همسرم را خیلی دوست دارم اون هم منو خیلی دوست داره اما مشکل جدیدی برام پیدا شده تو دنیای مجازی اولش برای تفریح وسرگرمی با یه دختر اشنا شدم اما کم کم بهش علاقه مند شدم دختر خوبی است مطلقه است 29 ساله و حالا نمی تونم ترکش کنم من بهش گفتم که زندگی دارم دو بچه با یه زندگی اروم ولی نه او دل می کنه نه من یعنی نمی تونیم همسرم یه کوچولو خبر داره خیلی جزیی ولی جون خیلی دوستم داره واعتماد داره به روم نمی اره به نظرتون چه کنم اصلا دوست ندارم به زندگی اصلی ام لطمه ای بخوره چون همسر وبچه هایم را خیلی دوست دارم

mosavi
21 مرداد 1393

با سلام

شما می توانید پاسخ خود را در لینک زیر مشاهده نمایید.

http://www.islamshenasi.ir/node/8282

میهمان (تایید نشده)
17 مرداد 1393

من دختری 19 ساله هستم که هم موقعیت شغلی پدرم خوب است هم خودم خوشگلم،چند مدت پیش با پسری آشنا شدم در یکی از برنامه های اجتماعی که به هم قول ازدواج دادیم،اونا هم از همه لحاظ به ما میخوردن،یک هفته بعد از اشنایمون خانوادش زنگ زدن و قراره خاستگاری گزاشتن اما خانوادم به خاطر اینکه بابا و مامانش اهوازین و یکم لحجه عربی داشتن اما خود پسره اصلا نداشت زیاد قبول نداشتن، و تو تحقیقات پدرم از 2نفر که پرسید راحع به پدرش تایید نکردن، اما دیگه بابام راجع به خود پسره تحقیق نکرد، و خانوادم جواب منفی دادن، پدرش فوق تخصص بیهوشیه و خانواده تحصیل کردن، بعداز این جریان پسره اصلا دل سرد نشد و الان 6ماهه که از اون جریان میگذره، میگه من بارها میخوام بیام خاستگاریت تا بهم برسم، اما من که تو این 6ماه به جز خوبی هیچی ازش ندیدم، دختره احساسی نیستم سعی میکنم جلو احساسم وایسم، ایا ادامه دادن رابطم درسته یا تمومش کنم؟ هر چند که بارها خواستم تمومش کنم اما اون نزاشت و به هر قیمتی که لود نگهم داشت تا الان، اما اگه ببینم تموم کردن این رابطه به سودمه تمومش میکنم،،این هم بگم که الان که خانوادم از این جریان گذشته پشیمان شدن و الان میگن مورده خوبی بود کاش رد نکره بودیم.... اگه ممکنه راهنماییم کنین تا راه درست انتخاب کنم و بعدها پشیمون نشم، اینم بگم که واقعا اخلاقشو میپسندم،پدرشو میگفتن انگار یکم زود تند میشه اینو از2 نفر از پرسنل بیمارستان گفته بودن ، راستی پسره بیماری میگرن هم داره از اینم میترسم یکم...ممنون میشم راهنمایی کنین

رفیق خوب (تایید نشده)
21 مرداد 1393

سلام خواهر عزیز، منم مثل شما هستم بازدید کننده سایت، ولی 27 سالمه و یه کوچولو تجربه دارم به نظر من رابطتو تموم نکن حیفه، اخلاقشونو هم که می پسندی آدمایی که زود تند میشن آدمای بدی نیستن شاید اکثرا آدمای خوبتری نسبت به سایر افراد جامعه هستن، چرا؟ چون خودشون خوب و سادن وقتی رندی های بقیه افراد رو می بینن داغ می کنن، (البته میتونه استثنا هم وجود داشته باشه) ضمنا تموم کردن یه رابطه آبجی الان به حرف آسونه، بعد ممکنه بری زن یکی دیگه بشیو این شاخ شمشاد تو ذهنت بمونه ... موفق باشی.

میهمان (تایید نشده)
15 مرداد 1393

با عرض سلام و خسته نشید
خانمی ۲۶ساله هستم و یک پسر ۶ ساله دارم ۸ ساله که ازدواج کردم همسرم تمام این سالها وسواس بسیار شدید داشته به طوری که با هیچکس رابطه و رفت و آمد نداریم و حتی مادرم هم هشت سال است که خونه ما رو ندیده و شوهرم نمیذاره به خونمون دعوتشون کنم ونه تنها مادرم تمام فامیل. خودم و خودش رو به هیچ عنوان قبول نمیکنه دعوت کنیم و علاوه بر این شستشوهای بی اندازه که به گردن خودمه ولی با این وجود باهاش ساختم و درکش کردم ولی علاوه براینها بداخلاقه منو محدود کرده و حتی یه کارهنری هم نمیذاره انجام بدم ، بهم خیلی زیاد فحش میده سر کوچیکترین و بی اهمیت ترین مسایل سرم داد میزنه و به شدت بد خلقه یه وقتایی واقعا کم میارم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید خیلی بهم سخت میگذره

mosavi
16 مرداد 1393

با سلام

دوست عزیز سوال شما به مشاور متخصص در زمینه ی وسواس ارجاع داده شد. ان شاالله در اسرع وقت پاسخ به ایمیلتان ارسال خواهد شد.

مريم0000 (تایید نشده)
15 مرداد 1393

ببخشيد از مشاور محترم ميخوام جواب منو بده:من ميخوام مشکلم رو به صورت کامنت خصوصى براى شما ارسال کنم ميشه جواب رو براى من ايميل کنيد؟مشکلم درباره ى ازدواج و همسر و...نيست درباره ى خودمه،لطفا اگه ميشه به من بگيد اگه مشکلم رو به صورت خصوصى براتون ارسال کنم جواب رو به ايميلم ميفرستيد يا خير؟ممنون از لطف شما

mosavi
15 مرداد 1393

با سلام مریم جان منتظر کامنت خصوصی ات هستیم. چون شما چندین بار مراجعه کرده اید ، حتما به آن رسیدگی سریع خواهد شد.

موفق باشید

هستی (تایید نشده)
14 مرداد 1393

با سلام به شما مشاورت زحمت کش،منم 13 ساله که ازدواج کردم توی این چند سال با کم زیاد خوبی بدی شوهرم ساختم،مخصوصا با بد اخلاقی خانواده ی حسودش،اگر هر کسی دیگری غیر از من بود ول کرده بود وطلاق گرفته بود ولی هر موقع خواستم قطعی به این قضیه فکر کنم ولی آنقدر دوستش داشتم که من منصرف می شدم ولی الان آنقدر خسته شده‌ام احساس می کنم تمام عشقم تبدیل به تنفر شده‌است نم دانم چه کار کنم فقط زندگی می کنم تا وقتی که مرگم فرا برسد از طرف دیگر خانواده‌ای ندارم که بشه بهشون تک، یه کرد یا حمایتی بکنند

mosavi
16 مرداد 1393

سلام

همین چند خط شما چند تا نکته داره توش! اینکه شما چیزهای خوبی دارید که کسانی بهشون حسودی می کنند. شما همسر مهربانی دارید که دوستش دارید . اما شما مشکل بانکی دارید؟!! شما با مفهومی به نام تغافل آشنا نیستید؟!!برای پاسخ این دو جمله لینک های زیر رو مطالعه کن                                                  http://www.islamshenasi.ir/node/8278

                                                    http://www.islamshenasi.ir/node/8275               

صبر شما در زندگی ارزشی نداشته و نتونسته مشکلاتتون رو حل کنه چون از روی عزت نبوده! از روی اجبار بوده؟! چون خانواده ای نداشتید که حمایت کند پس صبر کردید! پس با این تفاسیر صبری جمیل که خداوند در قرآن به اون اشاره کرده و براش پاداش دنیوی و اخروی گذاشته شامل حال شما نشده؟!

اما دوست عزیز شما به هیچ خصوصیت بدی از همسرتان اشاره نکردید و این یعنی شما در عیب جویی دچار روزمررگی شدید ! یعنی حتی اگر زندگی خوب هم باشد شما فقط نیمه ی خالی دیوان را می بینید. اره خیلی ها خیلی راحت طلاق می گیرن اما اون خیلی ها نیستن که خوشبختن!!اگه از  اون خیلی ها بپرسی خواهی دید که دلشون می خواد جای تو بودن تا فرصت دوباره ای برای ساختن زندگی شون داشتن... به خدا توکل کن و برای حل مشکلات زندگیت قدمی بردار، حالا بلند شو و  بگو یا علی..

میهمان (تایید نشده)
14 مرداد 1393

من این سه ماهه که ازدواج کردم من با شوهرم هر روز دعوا می کنیم ,ووقتی بهش میگم ما با خانواده شوهرم زندگی میکنیم ولی من نا راضیم واصلا راحت نیستم تروا خدا منو کمک کنید

امينه (تایید نشده)
15 مرداد 1393

ببخشيد ولى مگه شما قبل از ازدواج نميدونستيد بايد خونه مادرشوهر زندگى کنيد؟يعنى به شما نگفته بود؟

مریم (تایید نشده)
14 مرداد 1393

من دو ساله که با یک پسر به قصد ازدواج آشنا شدم خونواده ها هم کاملا" در جریان اند ولی هنوز عقد نکردیم چون آشنایی چند ساله قبل ازدواج جز رسوممونه من خیلی اونو دوست دارم به حدی که نمیتونم به مرد دیگه ای برا ازدواج فک کنم و همش فک میکنم اگه با یکی دیگه ازدواج کنم زندگیم نابود میشه و هرکی میاد بدون فکر کردن رد میکنم اگرچه خیلی هم شرایطشون بهتر از اونه ولی اون از من درخواستایی داره که یه مرد از زنش داره منم خیلی از خدا میترسم و همش حس میکنم شروع زندگی مشترک با گناهی که اون میخواد یعنی نابودی اون(بعدش هم قبول که نمی کنم میگه زنایی هستن بهم این پیشنهادو میدن و همش منشی شرکتشونو میگه بهش اس میده هی پیشنهاد ... میده و این جوری حرصمو در میاره،هر حرفی به شوخی هم میزنم به منظور میگیره و تهش هم میگه جدا شیم و چند ساعت بعد معذرت خواهی میکنه ولی حس میکنم از ته دل نیست و یه هفته بعد دوباره شروع میکنه) در صورتی که من اگه یه روز باهاش حرف نزنم بدنم بی حس میشه و دیگه نمیتونم هیچ کاری کنم باور کنید بعضی وقتا فک میکنم من مردم اون زن از بس نازشو خریدم دیگه خسته شدم اگه میشه راهنماییم کنید ممنون

mosavi
14 مرداد 1393

مریم جان

خوندن حرفات دلم رو به درد آورد! آخه داستان تو داستانی است که اونقدر تکرار شده که باورم نمی شه هنوز دختران ساده و بی آلایشی مثل تو دورو بر ما دارن زندگی می کنند! داستان تو بر اشتباه بودن این رسوم مسخره که هیچ ریشه دینی نداره ،مهر تایید می زنه!

عزیزم تو واقعا دختر فهمیده ای هستی پس رک و بی پرده صحبت می کنم. این رسم خانوادگی شما ته نداره؟! چند سال؟ تا کی ؟! تا وقتی که تو دامن از کف بدی و اون بدون هیچ تعهدی راشو بکشه و بره؟! چقدر برای پدر و مادرت افسوس خوردم ، چطور خبر دارن و چطور به این رسم خانوادگی شون افتخار می کنند!! رسمی که داره دخترشون رو از بین می بره ، داره حاصل زندگی شون رو پای کسی آب می کنند که اصلا صلاحیت زندگی نداره! و البته تعهدی هم نداره که بخواد براش جوش بزنه! اون می تونه همین الان تو رو با همه ی عشقت بزاره و بره تا الان هم که وایستاده چون از تو کام نگرفته! و شاید همین داره آزارش می ده! اینکه نتونسته بعد از دو سال هنوز تو رو به انجام اون چیزی که می خواد مجبور کنه. البته این نشون می ده که تو با همه ی احساساتی که داری دختری پاکدامن و منطقی هستی . پس بشین با خودت فکر کن . دادگاه های خانواده پره از زنانی که فقط عاشق بودن!! عاشق هیچ! و بعد از ازدواج که آتششون خوابید فهمیدن که همون عشق هم ندارن! ته زندگی تو با این پسر مثل روز روشنه ! کسی که همین الان به همین راحتی تو رو به عدم پایبندی تهدید می کنه و پیامک های زنان دیگر رو نشونت می ده در آینده با تو چه خواهد کرد؟ الان اون باید ناز تو رو بکشه مهریه یعنی همین یعنی صداقی از طرف مرد برای خریدن ناز زن برای تعهدی که زن به مرد می ده. اما اون هنوز صداقتش رو اثبات نکرده از تو همه چیز می خواد...

تا همین الان هم که تو از آسیب دور بودی حتما بخاطر خوبی هایی که داری و شاید دعای پدر و مادرت پشت سرته... اما به خودت بیا.

عزیزم بزرگ شو ! قبل از اینکه دنیا با زخم زدن بهت ، بزرگت کنه!! تو می تونی این آدم رو از زندگیت بیرون کنی واقعیت اینه که تو عاشق اون نیستی عاشق ، عاشقی کردن هستی چون یک زن ایرانی مسلمان و پاکدامن هستی . اما با حرفایی که از خواستگارای دیگه ات زدی معلومه که خودتم می دونی اون ارزش این عشق رو نداره . پس با خودت مثل یک معتاد برخورد کن از پدر و مادرت کمک بگیر تا در ترک کردن این آدم کمکت کنند . یکبار برای همیشه بهش بگو که می خوای از ذهنت پاکش کنی .

فقط در ازدواج عجله نکن باید مدتی بین از بین رفتن این ادم در ذهنت فاصله بیفته بعد به خواستگارای دیگه ات فکر کن . اگر می تونی در لینک زیر سوالت رو ثبت کن تا مشاوران ما با توضیح بیشتر پاسخت رو برای ایمیلت ارسال کنند و در این ترک اعتیاد ! کمکت کنند.

راستی می خوام یک آمار تکان دهنده هم بهت بدم:

بیش از 80 درصد پسران ایرانی به دوست دخترهاشون اعتماد ندارن و حاضر به ازدواج با اونها نیستند و بیش از 99 درصد پسران حاضر نیستند با دختری که قبل از ازدواج با او نزدیکی داشته اند ازدواج کنند !!!

http://islamshenasi.ir/moshaver

neda (تایید نشده)
12 مرداد 1393

سلام.من خانمی32ساله هستم 5ساله که ازدواج کردم و همسرم پسرعمومه.و شغلش طوریه که سه ماه خارج از ایرانه و یک تا دو ماه ایران البته قرار بود همون سال که ازدواج کردیم دیگه ایران بمونه.ولی هر بار به بهانه ای رفت و من نتونستم کاری بکنم تا الان که5سال میشه که گذشته.این دوریها شاید خیلی از لحاظ مالی زندگیمونو ساپورت کرد ولی خیلی چیزای دیگرو ازمون گرفت...(مقداری از صحبت ها به دلیل خصوصی بودن و فضای کم در اینجا ، نمایش داده نشد) نمیدونم خیلی دلم پر بود.اتفاقی وارد این سایت شدم.و شاید واسه خالی شدن این حرفهارو نوشتم.ممنون که به جونها کمک میکنید شوهر خواهرمم تومور مغزی داره واسش دعا کنید.ممنون

م س (تایید نشده)
11 مرداد 1393

سلام.چطور میتونم در قسمت مشاوره مشکلم رو مطرح کنم که به نمایش عمومی در نیاد؟چون باید مطلبم رو مشروح توضیح بدم. و دوستانم که از این سایت استفاده میکنن من و مشکلم رو خواهند شناخت.

mosavi
12 مرداد 1393

ممنون از اینکه به سایت ما سر زدید.
شما می تونید به  لینک زیر مراجعه کنید و سوال خود را مطرح نمایید.
http://islamshenasi.ir/moshaver
لطفا در پایان سوالتون حتما درج نمایید که پاسخ بصورت خصوصی فقط به ایمیلتان
ارسال شود.
امیدواریم بتوانیم کمکتان کنیم.
موفق باشید

 

میهمان (تایید نشده)
10 مرداد 1393

سلام من یه مشکل اساسی دارم میتونم شماره شمارو داشته باشم و با شما مشورت کنم اکه بخوام کل مشکلم رو تایپ کنم 10 صفه میشه ممنون

مریم (تایید نشده)
10 مرداد 1393

سلام خسته نباشید من قسمت مشاوره مشکلمو گفتم ولی جواب ندادن

mosavi
11 مرداد 1393

سلام مریم جان

جواب مشاوره ی شما به آدرس ایمیلتان ارسال شده ایمیلتان را چک کرده اید؟!

مریم (تایید نشده)
12 مرداد 1393

سلام خسته نباشید_شرمنده من هر روز ایمیلمو چک میکنم جواب نیومده_ممنون

mosavi
10 مرداد 1393

سارا فرید مهر - آتنا و امینه جان ما معذوریم بخاطر اینکه ایمیل خود را نداده اید، نمی توانیم پاسختان را بدهیم . اگر دوست دارید پاسخ مشاوران ما را دریافت کنید لطفا سوال خود را حتما در بخش مشاوره همراه با ایمیل خود ثبت نمایید.

مرجان (تایید نشده)
10 مرداد 1393

سلام 27 سالمه ومجردم. از هرلحاظ شرایط خوبی برای ازدواج دارم و به خاطر شرایط خانوادگی مناسب و چهره زیبایی که خدا بهم داده خواستگارهای زیادی دارم که بیشتر از دوساله که خسته شدمو هیچ خواستگاری رو راه ندادم تا بتونم راحت زندگیمو بکنم.تو ازدواج خیلی سختگیرم به طوری که زبان زد خاص وعام شدم و روز ب روز با چیزهایی که میبینم و میشنوم بی اعتمادیم به مردا بیشتر میشه. خصوصا امروز که به این سایت سر زدم ترس بیشتری در این باره پیدا کردم. البته فکر میکنم اگر زن و شوهر از هرلحاظ با هم تناسب داشته باشن خصوصاتناسب عقیده و فکر،وایمان توی زندگیشون جریان داشته باشه همه مسائل حله ولی از کجا میشه مطمئن شد که یک مرد با تو واقعا هم فکر و هم عقیده هست و تو رو درک میکنه یا نه؟؟؟ یا اینکه ایمانش واقعیه یا ظاهری؟ چ طور میشه صداقتش رو سنجید یا به فرض پاک بودنش، پاک موندنشو تضمین کرد. من مواردی رو از مردهایی که فکرش رو هم نمیشد کرد، دیدم ک کاملا ب جنس اقایون بدبین شدم...با اینکه میدونم مردهای خوب هنوز هم زیادن،(یکیش پدر خودم)ولی نمیتونم به هیچ مردی برای ازدواج اعتماد کنم. به نظرم یه ازدواج موفق و مناسب که من بتونم توش احساس ارامش کنم تقریبا غیر ممکنه.

میهمان (تایید نشده)
07 مرداد 1393

سلام من 3ساله ازدواج کردم میخوام بدونم چرا شوهرم بهم خیلی راحت میگه از دستت خسته شدم ولی نمیزاره برم فرداش یادش میره و انتظار داره من فراموش کنم؟!.. خیلی راحت میگه ما تو قرن 21زندگی میکنیم اگه من با همکارامم حرف بزنم تو نباید ناراحت شی چون خودت ضربه میخوری به منکه چیزی نمیشه در صورتی که قبلا اگه کسی این کارو میکرد هزارتا حرف پشتش میگفت

میهمان (تایید نشده)
16 مرداد 1393

چرا جواب منو نمیدید؟

میهمان (تایید نشده)
06 مرداد 1393

سلام سه ماهه ازدواج کردم همسرم میگه دوسم داره ولی الان ک تولدمه براش اهمیتی نداره و خیلی از کارای دیگش که الان حافظم یاری نمیکنه خلاف حرفشو ثابت میکنه خیلی زجر میکشم شبا تا صبح بیدارم روزا استرس ذارم و افسرده شدم

میهمان (تایید نشده)
05 مرداد 1393

سلام من حدود 2 سال پیش با مردی آشنا شدم اون از زن و بچش جدا شده بود و به من ابراز علاقه شدید میکرد ...همه چی مرتب بود که به صورت اتفاقی متوجه ارتباط پنهانیش با همسر قبلیش شدم دنیا رو سرم خراب شد 1...به کسی چیزی نگفتم ازش جدا شدم فقط یه هفته طول کشید برگشت سر زندگی سابقش ...تا اینکه برگشت شروع کرد به زنگ زدن و التماس که به خاطر بچم مجبور شدم و بچم داشت خودکشی می کرد و ... تو ذهنم فقط انتقام بود تا عذابش بدم هیچ فایده ای نداشت هیچی فقط دارم خودمو 1 سال عذاب میدم تا بحال چند بار تلاش کردم ترکش کنم ولی واقعا دارم میمیرم الانم که دارم اینارو مینویسم باور کنین دارم گریه میکنم میخواد زن دومش باشم من نمی خوام... تو این مدت 3 تا خواستگار داشتم همشون خوب بودن ولی فکر ترک کردنش منو دیوونه میکنه از همه لحاظ من ازش بهترم حتی 16 سال ازش کوچیکترم قیافمم خیلی خوبه ولی چقدر احمقم ترو خدا تو ماه مبارک رمضان برام دعا کنید بهم بگید چطوری ترکش کنم هم دارم خودمو عذاب میدم هم خانوادمو ترو خد التماستون میکنم راهنمائیم کنید.

mosavi
05 مرداد 1393

دوست عزیز از نوشته هایتان حرف های نگفته یتان را هم خواندیم!! اما پاسخ شما در این بخش نظرات امکان پذیر نیست لطفا  سوالتان را در بخش سوالات مشاوره ( ستون سمت چپ سایت اولین آیکن ، آیکن مشاوره )  ثبت نمایید و حتما آدرس پست الکترونیکی تان را بدهید تا از طذیق ایمیل پاسختان را برایتان ارسال نماییم.

بوشهر (تایید نشده)
04 مرداد 1393

سلام باور کنین مشکل بیشتر خانمها مالی ووضعیت اقتصادی آقایون هست...بخاطر همین مسیله اقتصادی چپ و راست به مرداشون گیر میدن....اصلا چه دلیلی داره من دست یکیو بگیرم بیارم توی خونه ام اونوقت خرجش بدم همه نیازای روحی وجسمیشو برطرف کنم .بعد رو اعصابمم بره.خواهشا یکی جواب بده..خواهش میکنم.....بابا جنس مخلاف گفتن .مثل فاز ونول برق....قرآن ..شریعت گفته :مازن ومرد و مایه آرامش هم آفریدیم....بخدا منظورش دختر وپسریه که والدینشون درست بوده باشن واینارو خدا وپیغمبری بزرگ کرده باشن ....بخدا دیگه کم آوردیم ..زنای شاغل که دیگه بدتر از زنای خونه دار هستن ....زنای خونه دار از ده تا حرف هفتاشو گوش میدن ولی زنای شاغل ....اصلا گوش نمیدن....تروخدا یه فکری ..یه راهی ...بزارین...

کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,925,942

    اوقات شرعي