ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

 

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

1390/02/17  |  281،213 بازدید

 

 

سئوال:مدتی است از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام هر کار می کنم نمی توانم دوستش داشته باشم.گاهی زیر یک سقف بودن با او برایم مشکل می شود؟

 

چگونه به همسرم علاقمند شوم؟

(از همسرم متنفر شده ام. چه کنم؟)

(تمرین هفته اول و دوم)

زیر نظر خانم الهامه محسنیان، کارشناس ارشد روانشناسی

 

اگر احساس می کنید عشق از زندگی زناشویی تان رخت بربسته و دیگر عاشق همسرتان نیستید، از روی صبر و شکیبایی، مراحل زیر را انجام دهید و تمرین های هفته های آتی را نیز دنبال کنید. انشاءالله بتوانید به سوی ایجاد یک زندگی خوب و شیرین گام بردارید.

 

گام اول: دو قانون غیرقابل انکار  زندگی را بپذیرید.

دو قانون غیرقابل تغییر در زندگی همه زوجین (چه خوشبخت و چه بدبخت، چه پیر و چه جوان، چه با فرزند و چه بی فرزند، چه در ازدواج اول و چه در ازدواج های بعدی و ...) وجود دارد که ما باید این دو قانون را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیریم و باور داشته باشیم:

1)    زندگی همه افراد مملو است از پستی و بلندی، خوبی و بدی، شادی و غم، خنده و گریه، دوست داشتن و نداشتن و ....

پس هیچ زندگی را نمی توان یافت که بدون مشکل باشد. نمی توان گفت بعضی از زوجین در زندگی شان با هیچ مشکلی مواجه نیستند و زندگی آنها همیشه بر وفق مرادشان است. در هیچ زندگی ای نمی توان گفت همیشه و در همه حال زن و شوهر عاشق و معشوق یکدیگرند و هیچ موضوعی باعث ایجاد کدورت میان آنها نمی شود، بلکه حتی عاشق ترین زوج ها هم گاه با هم اختلاف نظرهای بزرگی دارند.

در مورد وجود این قانون در زندگی بشر، احادیث و روایات متفاوتی وجود دارد که بیان کننده این موضوع است که زندگی بشر و به خصوص زندگی مومنین توأم است با سختی ها و مشکلات، و هر کس به نوبه خود در زندگی اش با مشکلات کوچک و برزگ روبرو می شود.

 

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند:

حکایت مومن، حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2،ص 258 (باب شدة ابلاء المومن حدیث25))

 

امام صادق (ع) در جایی دیگر می فرمایند:

چهل شب بر بنده مومن نگذرد، مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11))

 

پس می بینیم که وجود سختی ها و مشکلات در زندگی و بالطبع در روابط میان زن و شوهر، از ویژگی های طبیعی این دنیا است و هیچ کس از این قائده مستثنی نیست.

 

2)    در وجود هر یک از افراد حتی در بهترین آنها، نقایصی نهفته است و هیچ فردی کامل نیست. از طرفی همه افراد در صفات و ویژگی هایی که دارند با هم متفاوتند.

انسان ممکن الخطا است و هیچ انسانی را (به جز ائمه و معصومین (ع)) نمی توان یافت که در همه ویژگی هایش کامل باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. پس طبیعی است که هر یک از زوجین به نوعی دارای نقطه ضعف ها و تفاوت هایی باشند و داشتن انتظاری غیر از این، انتظاری بیهوده است.

 

امام علی (ع) می فرمایند:

مردم همانند درختان اند كه آبشان يكى است و ميوه هايشان گوناگون.

(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097)

 

نتیجه گیری:علی رغم وجود مشکلاتی که در بطن هر زندگی و در وجود هر انسانی نهفته است و با آگاهی از این دو ویژگی ذاتی انسان و جهان هستی، باید بپذیریم که زندگی ما هم از این قائده مستثنی نیست و انتظاری غیرمنطقی است اگر بخواهیم زندگی مان همیشه بر وفق مرادمان باشد، زندگی مان همیشه سرشار از محبت باشد، همیشه همسرمان مطابق میل ما باشد، ما همیشه مطابق میل همسرمان باشیم، هیچ چیز بین ما جدایی نیندازد و ...

 

پس می توانیم علی رغم داشتن مشکلات و علی رغم داشتن اختلاف نظر با همسر و علی رغم وجود برخی نقطه ضعف ها در همسرمان، بازهم زندگی شیرینی داشته باشیم.

 

گام دوم: سه عنصر عشق را در زندگی خود پابرجا کنید.

به نظر یکی از روانشناسان (به نام اشترنبرگ)، عشق یک مثلث است با سه ضلع "صمیمیت"، "وفاداری"، و "روابط زناشویی". اگر می خواهید مجدداً عاشق همسرتان شوید و دوباره او را عاشق خود کنید، این سه ضلع را تا حد امکان در خود و همسرتان قوی کنید.

شاید در ابتدا کمی سخت باشد و یا بگویید چرا من شروع کنم، اما اراده تان را قوی کنید و دست به کار شوید، انشاءالله پشیمان نخواهید شد:

 

1)    روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید:

از هر لحاظ، سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید، همه راه ها را امتحان کنید، با او از احساسات مثبت و منفی خود صحبت کنید، از افکار، آرزوها، رویاها، علایق، ارزش های مذهبی، ترس ها، اضطراب ها، و مشکلات خود صحبت کنید، در مورد نیازهای جنسی خود صحبت کنید و میل جنسی همسرتان را برانگیزید، با او مهربان باشید، دست های او را بگیرید و او را ببوسید، با او به تفریح و سرگرمی بپردازید، مدت زمانی از روز را با او بگذرانید و از بودن با او لذت ببرید، وقتی او با شما صحبت می کند به گفته هایش گوش سپارید، با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید، برای او نامه و پیام های عاشقانه بنویسید، از خطاهای او درگذرید، هر از چندگاهی او را صدا کنید و به او نگاه کنید و لبخند بزنید، و خلاصه از هیچ کوششی مضایقه نکنید.

به او نیز یاد دهید با شما اینگونه باشد. شاید او بلد نیست و نمی داند چگونه باید با شما صمیمانه رفتار کند! شاید برای همیشه لازم باشد به او یادآوری کنید که چگونه باید با شما رفتار کند و این هیچ ایرادی ندارد.

در مورد داشتن روابط صمیمانه با همسر نیز در اسلام تأکید فراوان شده است:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

این سخن مرد که به همسرش می گوید واقعا ترا دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.

(شافى، جلد 2، ص 138)

بهترین زنان شما، زن هایى ‏هستند که داراى محبت ‏باشند.

(بحار، ج 103، ص 235)

هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.

(بحار، جلد 103)

وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند، خداوند به ديده رحمت به آنان نگاه مى كند.

 (نهج الفصاحه، ص278، ح 621)

 

امام علی (ع) می فرمایند:

با همسرت خوش رفتار باش تا زندگى ات با صفا گردد.

(من لايحضره الفقيه، ج4، ص392، ح5834)

 

2)    به همسرتان وفادار باشید.

به همسرتان وفادار باشید و به گونه ای رفتار کنید که همسرتان هم به شما وفادار بماند و حرف هایی نزنید و کارهایی نکنید که حرمت این موضوع میان شما و همسرتان شکسته شود.

در مورد داشتن پاکدامنی و عفاف در اسلام نیز توصیه های زیادی هم به زن و هم به مرد شده است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

پاكدامن باشيد تا زنانتان پاكدامن باشند.

(نهج الفصاحه, ص373، ح 1089)

یا علی! شهوت زن دیگر را خرج زن خود مکن.

(وسائل، ج 14، ص 188 و 120(

بهترین زنان شما، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت، و به شوهر خود رغبت داشته باشد.

(نهج الفصاحه، حدیث 1534)

حيا خوب است، ولى براى زنان خوب تر است.

(نهج الفصاحه، ص 578، ح 2006)

 

همچنین امام علی (ع) می فرمایند:

چون یکی از شما به زنی نگاه کند و متعجب شود، نزد همسر خود رود که نزد او همانند آنچه دیده است هست. پس برای شیطان بر قلب خود راه باز نکند، چشم خود را از آن زن برگیرد.

(وسائل، ج 14، ص 77(

هرگاه مردی در اثر نگاه به زنی، خوشش آمد، با همسرش همبستر شود، همانا زن مانند زن است. (وسائل، ج 14، ص 73(

محفوظ بودن و پاكدامنى براى سلامتى زن مفيدتر است و زيبايى او را بادوام تر مى كند.

(تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405، ح9286)

 

3)    رابطه جنسی مطلوبی با همسرتان داشته باشید.

امروزه مشکلات زناشویی (از جمله سردمزاجی، زودانزالی، و ...) در میان زوجین (چه زن و چه مرد) رواج فراوانی یافته است. سرکوب و بی توجهی به این نیاز طبیعی، آثار نامطلوبی بر روی زوجین می گذارد، مثلاً باعث کاهش صمیمیت میان آنها می شود، باعث بی علاقگی و دور شدن آنها از یکدیگر می شود، باعث می شود زن و شوهر تحریک پذیر شده و با کوچکترین مسئله ای رنجیده خاطر شوند، شور و شعف را در آنها کاهش می دهد، توان مقابله با استرس های روزمره را در آنها کاهش می دهد، باعث می شود فرد احساس کند همسرش او را دوست ندارد، اعتماد بنفس خود را نسبت به بدن خود از دست می دهد، و ....

برای بالابردن کیفیت روابط زناشویی گاه لازم است زن و شوهر مورد مشاوره و آموزش قرار بگیرند. پژوهش ها نشان می دهند که آموزش روابط جنسی، باعث بهبود کیفیت روابط زناشویی و در نتیجه رضایت زوجین از یکدیگر می شود و توان آنها را برای مقابله با مشکلات زندگی بالاتر می برد.

 

اهمیت توجه به روابط زناشویی مطلوب، تاثیر آن بر روی بهداشت روانی زن و شوهر، رعایت برخی مسائل قبل و بعد از رابطه زناشویی و ...، آنقدر مهم و قابل توجه است که حتی در اسلام نیز احادیث و روایات فراوانی در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان وجود دارد:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

سرگرمی مؤمن سه چیز است: لذت بردن از زنها، گفت و شنود شیرین با برادران و نماز شب.

 (بحار، ص 100، ص 295 ص 220(

مرد را به حال خود بگذارید، با وی در نیاویزید، او را به اجبار به سوی خود نخوانید، مرد نیازمند عشوه گری و طنازی است، نه زور و اجبار

(وسائل الشیعه، ج14، ص85).

آقايان! مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد، در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنيد، با اين کار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال کنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد.  

(وسايل الشیعه، ج 14، ص112)

برای هیچ زنی روا نیست که بخوابد، مگر اینکه خویشتن را به شوهر عرضه کند، به اینکه لباسهایش را در آورد، میان بستر شوهر رود و پوست بدن خویش را به بدن شوهر بچسباند، اگر این کار را بکند خود را عرضه کرده است.

(وسائل ج 14 ص 14 و 126(

 

حضرت امیر (ع) می فرمایند:

وقتی کسی خواست با همسرش همبستر شود، با عجله رفتار نکند که زنها نیز حاجتی دارند. (وسائل الشیعه،ج 14، ص 82 و 83(

همان گونه که در امور جنسي زياده روي نارواست،کم گذاردن و سستي به خرج دادن نيز ناشايست است، روا نيست مرد بيش از 4 ماه، اميزش جنسي با همسر جوان خود را ترک کند حتي اگر مثيبت ديده باشد.

(وسائل الشیعه، ج 14، ص 180(

 

امام صادق (ع) می فرمایند:

مرد بايد مقداري از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانايي جنسي داشته باشد، زيرا زن شوهر خود را در امور جنسي توانا بيابد، بهتر از اين است که او را ناتوان ببيند، مرد ناتوان نمي تواند همسر خود را راضي نگه دارد.

(وسائل الشيعه،ج14، ص96 )

 

نتیجه گیری:نگران نباشید، هر یک از این سه جزء به نوبه خود قابل ترمیم هستند. اگر وجود این سه عامل میان شما و همسرتان مطابق میلتان نیست، می توانید به مرور زمان آنها را ترمیم کنید. فقط کمی صبر و حوصله به خرج دهید و راه حل درست را انتخاب کنید. این سه جزء آموختنی هستند و نیاز به یادگیری دارند.

 

یادبگیریم که چگونه باید به همسرمان عشق بورزیم؟ چگونه باید با او صمیمانه برخورد کنیم؟ چگونه باید رابطه زناشویی مطلوبی با او برقرار کنیم؟ چه کنیم که او به ما وفادار بماند؟ چگونه از او بخواهیم به ما عشق بورزد؟ چگونه از او بخواهیم با ما صمیمانه برخورد کند؟ و ...

 

 

تکلیف هفته اول و دوم:

1.     قوانین زیر را با خود تکرار کنید و آنها را ملکه ذهن خود کنید:

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی در زندگی مان با مشکل مواجه شویم.

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی با هم متفاوت باشیم.

*        طبیعی است که هر انسانی ممکن است در زندگی اش اشتباه کند.

2.     به هر طریق ممکن سعی کنید رابطه صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید و او را نیز به این کار تشویق کنید. در این زمینه اطلاعات خود را زیاد کنید، از تجارب افراد موفق استفاده کنید، کتاب بخوانید، مشاوره بروید و ...

3.     به همسرتان وفادار باشید.

4.     روابط زناشویی مطلوبی با همسرتان داشته باشید. در این زمینه با هم صحبت کنید و نظر همدیگر را بپرسید، کتاب بخوانید و به مشاوره بروید.

5.     تمرین های هفته های بعدی ما را دنبال کنید.

 

نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت،

اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت.

 

    

نظرات

فرزانه (تایید نشده)
03 مرداد 1393

سلام، نمازو روزه هاتون قبول! من 6 ماهه که عقدم. تو این 6 ماه مشکلات خیلی زود خودشونو نشون دادن، واس حل تک تکشون خیلی سعی کردم تا حدودی هم حل شدن. ولی من همچنان از یک چیز خیلی ناراضیم. ابراز محبت همسرم. اصلا اهل ابرازشون به صورت کلامی نیست و گفته خیلی براش سخته این کار. و منم هرموقع میبینم هیچ احساسی نسبت بمن بروز نمیده و همیشه از طرف منه، شاکی میشم و شوع به غرغر کردن میکنم که اونو بیشتر ناراحت و عصبی میکنه و کار درست نمیشه که هیچ، بدترم میشه. حالا باید چیکارکنم؟ واسه من خیلی مهمه ابراز محبت و علاقه به صورت کلامی و برای اونم خیلی سخت. چطور میتونم هم تا حدودی کنار بیام و اینقد شاکی نشم و چطور میتونم به همسرم کمک کنم تا براش سخت نباشه و بتونه این کارو انجام بده، حداقل درحدی که خودم اینکارو میکنم. ممنونم

mosavi
04 مرداد 1393

مشخصه که شما دختر با درایت و فهمیده ای هستید . از همین الان معلومه که می تونید زندگی بسیار خوبی در آینده داشته باشید. ان شاالله.

اولین نکته اینه که : خیلی عجله نکنید! 6 ماه زمان خیلی کمیه برای اینکه طرف مقابلتون بتونه کاملا خودش رو با خواسته ها و نیازهای شما وفق بده . پس اول باید صبور باشید.

*می تونید با چند تا سوال از خودتون جایگاه و اهمیت محبت کلامی رو در زندگی تون متوجه بشید. از خودتون بپرسید : حاظرم اون در زبان ابراز علاقه کنه اما در دلش از من بدش بیاد؟ (اگه پاسختون نه است، پس باید به خودتون بگید جایگاه عشق قلبی بالاتره ). حاضرم اون محبتش رو به زبون بیاره اما همزمان به چند خانوم دیگه هم علاقه نشون بده؟! (اگه پاسختون نه است، پس باید به خودتون بگید تنها عشقش باشم از اینکه به زبون بیاره مهمتره ) حاضرم اون ابراز علاقه کنه اما اصلا من براش اولویت نباشم ؟ حاضرم بیکار باشه ، دست بزن داشته باشه ، تو ناراحتی ها هر چی دلش خواست بگه ، با خانوادم بد باشه ، هیچ هدیه ای برام نخره، جلوی دیگران بهم احترام نزاره و ... و خیلی کارهای دیگه اما در کلامش ابراز عشق کنه؟! مطمئنا شما هیچ کدوم از اینها رو نمی خواین پس باور کنید که این همه اولویت از این خواسته تون بالاتره ، که همسر شما همش رو داره فقط این مورد رو اون هم به اعتراف خودش براش سخته نه اینکه دوست نداشته باشه و نه اینکه نخواد ، پس باید کمی بهش فرصت بدید و باور داشته باشید که این یک مشکل رو به خاطر همه ی خوبی های دیگه ای که داره ازش می گذرید.

نکته :مردهایی که در این مهارت کمی ضعیف هستند معمولا همسرانشان برای وادار کردن اونها به این کار، در ابراز علاقه افراط می کنند و این خودش مانع دیگری برای مرد می شود تا نتواند فرصت و خلعی پیدا کند تا او هم ابراز علاقه کند.

پس بعضی اوقات کمی سکوت کنید و فرصت دهید تا او شروع کننده باشد . بگذارید گاهی ، غرور و مردانگی اش به بهانه ی آغازگر بودنش تخلیه شود آنوقت مثل موم نرم خواهد شد...

 

حسام الدین. (تایید نشده)
02 مرداد 1393

سلام کمکم کنیدنزدیک به17ساله ازدواج کردیم با خوب وبدزندگی ساختیم همسرم زن زحمتکش ودلسوز ومهربانی هست به همه چیزاهمیت می ده به پخت وپز بچه و....اما متاسفانه منونمی بینه ازنظررابطه جنسی بسیارسردواهمیت نمی ده ازمن اسرارازاون اظهارخستگی حوصله ندارم.  به خدا نمی خام گناه کنم ولی منم یک مردهستم احساس دارم هنوز38سالمه.همش بهونه می اره.حالاهم اسرارداره بره سرکارومن مخالفم.خواهشن کمکم کنیدتواین مدت نه ارایش می کنه نه واسم.....اخه چکار کنم افسردگی گرفتموباتشکرازراهنمایی شماعزیزان

mosavi
04 مرداد 1393

آقای حسام الدین ! لطفا ایمیل خود را بدهید تا پاسخ تان را ( به دلیل ورود به مسایل خصوصی ) به ایمیلان ارسال نماییم.ممنون از اعتمادتان.

میهمان (تایید نشده)
01 مرداد 1393

سلام شوهر من مرد خیلی خوبی خیلی خوش اخلاق خیلی صبور حرام حلالم سرش میشه خدا رو قبول داره قرانم خیلی زیبا وبا صوت می خونه ولی امام هارو ادمهای ادی می دونه وزیارت اونها ونزر برای اونها رو قبول نداره چی کار کنم می ترسم

mosavi
02 مرداد 1393

اول باید بگم اصلا اشکالی نداره این یک اعتقاد شخصیه !ایشان اگر مسلمان هستند (اهل تسنن) ترس برای چی ؟! اگر ایشان همون قدر خوب باشه مطمئن باش ائمه خودشون بهش نظر خواهند کرد و خودشون دستش رو می گیرند. پس به خدا اعتماد داشته باش.

امام رضا علیه اسلام می فرمایند: اگر مردم خوبی های کلام ما را میدانستند از ما تبعیت میکردند.

پس به خود امام رضا متوسل شو . شما هم که به امامان معتقدی به همان خوبی همسرت باش . خصوصا در تولد ها و شهادت ها و .. ائمه بهتر از گدشته هم باش. معارف و سخنان  امامان را مطالعه کن و با آن جملات زندگی کن و گاهی بگو که امام رضا می گه ... امام علی می گه...و اونقدر شیعه ی خوبی باش تا ائمه بهت افتخار کنند .

خداوند نظر لطفش رو از زندگی چنین زن و شوهری بر نخواهد داشت.ان شاالله.

خانم گل (تایید نشده)
01 مرداد 1393

سلام من 6ساله ازدواج کردمو فرزندی دارم شوهرم خیلی به مادرش وابسته است این شش سال رو به صورت مجزا اما در کنار اونا زندگی کردیم خیلی با همسرم مشکل دارم چند ساله که خونه خریدیم اما آقا خیال نداره منو از خونه پدریش ببره احساس راحتی نمی کنم مدتی پیش قهر کردم رفتم اما اوضاع بدتر شد و پای دخالت های مادر شوهر و خواهر شوهر در زندگیم باز شد خلاصه هر کی رد شد یه لگدی هم به زندگیم زد دلم گرفته شوهری که من اینقدر دوستش داشتم که حاضرنبودم ترکش کنم حالا نقل زبونش فحش و از این چیزا است ..

چه کار کنم از یک طرف تحمل اطرافیانش برام خیلی سخت شده و از طرف دیگه مجبورم به خاطر تنها فرزندم این زندگی رو تحمل کنم تورو خدا حسابی راهنماییم کنید

mosavi
02 مرداد 1393

دوست عزیزم شما ایمیلتون رو ندادین وسوالتون رو هم در بخش سوالات مشاوره ثبت نکردید برای همین تنها می توانم در اینجا به نکات کلیدی و مهم اشاره کنم :

*شما و هیچ زنی نباید چنین اشتباه استراتژیکی را مرتکب شود! منظورم قهر کردن و از خونه رفتن و رسیدن اختلافات به خانواده ها!!ست

این یعنی اجازه بدی هر کسی با کفش هاش بیاد روی فرشات!!پس دیگه در هیچ صورتی این اشتباه رو مرتکب نشید که شاید دفعه ی بعد عواقبی بدتر از این داشته باشه!

*رفتارهایی که جدیدا از همسرتان می گویید دقیقا انعکاس رسیدن اختلافات به خانواده هاست . خصوصا مردها در این زمینه بسیار عزت نفس دارند و اگر عزت نفسشان جریحه دار شود خیلی صبر و بردباری می خواهد جبرانش...

اما راه حل:

*خوب فکر کنید و ایمان داشته باشید که می توانید وضعیت را بهتر از گذشته هم بکنید فقط کافیست به خدا توکل کنید و البته به  توانایی های زنانه خود ایمان داشته باشید!

*هر چه سریع تر روابطتان را با خانواده ی همسرتان بهبود ببخشید. در روایات داریم هدیه کینه ها را از بین می برد " حتما در این شش سال قلقشان دستتان آمده از هر راهی بلدید،  قبل از اینکه با همسرتان خوب شوید باید با مادر و خانواده اش خوب باشید! یعنی راه ورود به قلب همسرتان از قلب مادرش می گذرد! فکر نکنید این بد است ! بر عکس این نعمت بزرگی است که ما زن های ایرانی همه از آن غافلیم! یعنی قلب مردانمان نگهبان تنومندی دارد به نام مادر شوهر ! و مادر شوهر هم یک زن است از جنس خودمان که به راحتی می توانیم مریدش کنیم! فقط کافیست کمی زن باشیم و البته مادر. شما خودتان مادر هستید می خواهید فردا عروستان با شما چه برخوردی کند؟!همان باشید فقط همان!

* بعد ، از موضعتان به ظاهر پایین بیایید ! یعنی بگویید باشه نریم اما ... اما من برای خونمون آرزوها داشتم .... آرزو داشتم یک بار مستقل مامانت اینا و خواهرات رو خونمون دعوت کنیم ... دوست داشتم یکم دور بودیم تا وقتی بعد از دو سه روز میایم دیدنشون دید و بازدیدمون براشون تازگی داشته باشه ... از بس تو چشمشون بودیم فکر می کنم اونا هم خسته شدن فقط روشون نمی شه ... خلاصه توپ رو بنداز تو میدون اونا... از محبت هاشون تو این شش سال بگو و بگو که من دوستشون دارم اونا خوبن اونا گلن !! اما من دلم یکم استقلال شوهرمو می خواد! هیچ کی باورش نمی شه شوهر من خودش اونقدر داره که خونه خریده اما هنوز زیر بال و پر خونوادش مونده! تو که وضعت خوبه چرا بقیه ندونن دلم می خواد به شوهرم افتخار کنم و ... جملاتی از این دست!!

یعنی با کلمات اونقدر زیبا حرف بزنی و اونقدر از خودش و خونوادش تعریف کنی که جایی برای جواب دادن نداشته باشه!

زن باید زرنگ باشه!! زرنگ باش خانوم گل!! با هر کس باید با زبون خودش حرف زد . زبون مردهای ما هم فقط تعریف از خودشون و خونوادشونه بعد با زیرکی حرفت رو به کرسی بشونی بدون اینکه بفهمن از کجا خوردن!!

توصیه می کنم لینک های زیر هم که پاسخ بعضی از دوستان که مشکلی مشابه شما داشتن رو هم مطالعه کن تا بیشتر با مهارت های همسرداری آشنا بشی

مهسا:همسرم به خانواده اش خیلی اهمیت میده!  /   قراره با مادرشوهرم اینا زندگی کنیم

تنهای غریب: مادر شوهرم زنی سیاست مدار است!  /  تنهای تنها:مادر شوهر و خواهرشوهرم دارن با کارهاشون زندگیمو نابود می کنن

مهتاب (تایید نشده)
31 تير 1393

سلام من یک ساله عقد بستم شوهرم عضو لاین وواتس اپ و....هست بسیاذ این موضوع ناراحتم میکنه که عضو گروه های میشه که جنس مونث هم عضو هست به من اجازه رفتن به لاین و....نمیده حتی اگرباهاش قهرم بکنم به هیچ عنوان نازمو نمیخره ومن به خاطر اینکد مادرم بلافاصله قهرکردنمون میفهمه ونمیخوام رنج بخوره خودم باشوهرم اشتی میکنم ولی دیگه خسته شدم از زندگیم به نظرشما راه چاره چیه

میهمان (تایید نشده)
31 تير 1393

سلام من 1 ماه و یک هفته هست که ازدواج کردم. بطور کاملا سنتی. خب همسر من شرایط خاصی رو دارن و بطور خلاصه و بدون توضیح بگم که هیچ کدوم از اعضای خانوادشون رو ندارن. ....

به خاطر همین شرایط خاص و بخاطر اینکه من خودم بچه اخر خونه هستم، مادرم پیشنهاد کردن که ما زندگیمونو تو یکی از اتاقای خونه پدریم تشکیل بدیم و تا اخر عمر کنار ماما بابا باشیم. خب تو این ماجرا بیشتر از من همسرم مشتاق بودن با اینکه خودش یه خونه هرچند کوچیک و تو منطقه پایین شهر داره که خالی هم هست یعنی نیازی نبود اما بخاطر نیازش به محبت پدر و مادرم و اینکه خواسته اونا رو اجابت کنه قبول کردیم.

خب من بعنوان یه دختر انتظار توجهات ویژه مخصوصا تو اول زندگی از همسرمو دارم. اما همسرم هر بار که نیازمو اعلام میکنم میگه من دوستت دارم اما پیش ماما بابا باید مراعات کنیم هرچند طفلی ماما بابام همش ازش میخوان باهم دیگه تنهایی بریم سفر یا سفر که هیچی یه تفریح یکی دو ساعته اطراف خونمون. اما ایشون قبول نمیکنن. باورتون میشه که ما تو این مدت 8 ساعت بمدت یک روز کاری باهم تنها نبودیم؟ این منو زجرم میده و باعث میشه بهونه بگیرم هرچند تو همون اول ناراحتیم خودم کوتاه میام چون میدونم ایشون هیچوقت پیشقدم نمیشه که ناراحتیمون رفع بشه...

نمیدونم ایا انتظارات من زیاده یا چی؟ بشدت کم اوردم

mosavi
31 تير 1393

سلام

شما خوشبختانه چون ایمیلتان را داده بودید ما پاسخ را بصورت مشروح به ایمیلتان ارسال کردیم.

موفق باشید

سحر (تایید نشده)
30 تير 1393

سلام من 31سالمه و12ساله كه ازدواج كردم ازدواج من با عشق بجه كي شروع شد ولي از اول ازدواج همش سختي و زجر ميكشم خوشي من وقتي كه دؤر مادرش باشه اون خيلي به مادرش وابسته هست هر موقعه حق با اون نباشه جلو خودشون شروع ميكنه به دفاع كردنشون ومنو كوجيك ميكنه بخاطر مشكل نازابش بجه دار نميشيم ديكه خسته شدم دوستش دارم ولي ديكه كم اوردم من براي اون هيج ارزشي ندارم كمكم كنيد ديكه نميدونم جيكار كنم هر جقدر كه بيشتر بهش محبت ميكنم بيشتر اديتم ميكنه

م (تایید نشده)
29 تير 1393

با سلام ۵ا ساله ازدواج کردم ۲دختر ۳و۱۱ ساله دارم همسرم بسیار خوش قلب مهربونه من بچهها رو خیلی دوست داره وضع مالی خوبی داریم ۴سال پیش با دوستش شریک شد وکار میکرد منهم باردار بودم وبد ویار به همسرم دخترم بی توجهی کردم خلاصه اونم که خیلی عاطفی بود برای پر کردن این خلا با شریکشان که ظاهرا شیشه ای بود ۵ماهی شیشه میکشید منهم بی خبر تااینکه دختر دودمان بدنیا اومد دیگه تصمیم گرفت وترک کرد چند باری شکست خورد ولی خلاصه خلاص شد ولی هرازگاهی تریاک میکشید اونم ترک کرده ولی میبینم که بعضی وقتا هوس میکنه

بعد از ترک تریاک به من تمام این ماجراهارو گفت الان مثل ادمی که تازه از خواب بلند شده منگم بی اعتماد همش دنبالشم ۱ساعت دیر میکنه هرس میخوام همش تو گذشته ها هستم بهش شک دارم اونم وقتی این بی اعتمادی سوال وجواب های منو میبینه ناراحت می شه خلاصه رابطمان خیلی داره بد میشه تازیها کم طاقت شده با پدرو مادرم بی احترامی میکنه منم تلافی میکنم وبا خانوادش بد رفتاری میکنم خلاصه خسته‌ام 

یه نفری میگفت کسی که یک بار تو دام مواد بیافتد خلاصی نداره میترسم نه میتونم دردموبه کسی بگم ونه میتونم باهاش کنار بیام لطفا راهنمایی کنید 

لیلا (تایید نشده)
29 تير 1393

شوهرم  با اینکه اون همیشه میگه من تو و زندگی را دوست دارم اما نه تنها تلاشی نمی کنه بلکه به شدت سعی در رنجوندن و آزار من داره. با توهین هاش. کم محلی هاش . خرجی ندادن هاش .هر چیزی به من ارجحیت داره. حتی گلدون هاش ....

ساناز (تایید نشده)
29 تير 1393

سلام
من یکی یکی مطالب رو خوندم من هم مشکلات زیادی دارم کتک خوردم قهر کردم رفتم اما بازم برگشتم . وقتی فکر می کنم می بینم یه کارای رو من نباید می کردم و یه کارای رو هم باید شوهرم برا دفاع از من می کرد که نکرد . اگه همسر یه زن ارش دفاع کنه و محرم اسرارش باشه زندگی بهشت میشه . برای خودم که فوق لیسانس هستم و دبیر خیلی متاسفم چون زندگی مرا به چنان بازی گرفت که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم .فقط منتظرم که این زندگی یه جوری تموم شه چون فرزندم هم خسته شده است. گاها هر کاری هم می کنی نمی شود و اتفاقاتی منجر می شود که نتوانی کار درست را انجام دهی.

mosavi
29 تير 1393

ممنون ساناز جان

ممنون که به سایت ما سر زدی و اینقدر مطالب رو با دقت خوندی . اما کاش از اون مسائلی که نمیزاره حالت خوب بمونه حرف می زدی... کاش تو که برای خوب بودن تلاش کردی و به این واقع بینی رسیدی که همیشه یک نفر مقصر نیست ، می گفتی چی باعث می شه که نتونی ادامه بدی و وضعیت رو بهبود ببخشی... چون من به قدرت زنها ایمان دارم! به قدرت زکاوت های زنانه شان و اینکه تاوقتی حال خودشان خوب باشد حال زندگی شان هم خوب خواهد بود!

بخاطر پسر عزیزت کم نیار و اونقدر با خودت بجنگ که دیگه هیچ عیبی از طرف تو نباشه ...درست تو همچین لحظه ای خواهی دید که همسرت هم به خوبی خودت شده ... باور کن می تونی ..مدام به ائمه توسل کن و لحظه ای خودت رو رها نکن ...

میهمان (تایید نشده)
29 تير 1393

سلام زنی 27 ساله:من دو ماه پیش ازدواج کردم والان یک ماهه که همسرم به خاطر یه بحث الکی در کمال تعجب منو از خانه بیرون کرده والان خونه بابام هستم سراغمم نمیگیره چون ازم پول خواست نداشتم.میخواستم طلاق بگیرم در ضمن همسرم با من رابطه جنسی نداره با اینکه سالم زیبا وبی عیب هستم.
لطفا راهنمایی کنید.

mosavi
29 تير 1393

سلام

عجیبه که شما یک ماه خونه خودتون رو ترک کردین و جا رو برای هر کسی خالی کردید؟! چرا همسرتون نباید با شما رابطه داشته باشه؟ چرا قضیه رو دنبال نکردید و از این موضوع راحت گذشتید! اولین کارتون اینه که برگردین خونه . منتظر نمونید که بیاد دنبالتون بهش بگید اینجا خونه ی منم هست و من زندگیمو دوست دارم  و من حاضر نیستم خونم رو ترک کنم هرکس که این زندگی رو نمی خواد اون باید بره!!

دیگه هم در هیچ صورتی خونه تو ترک نکن. هر چه سریع تر رابطه جنسیت رو با همسرت بهبود بده از هر راهی که بلدی !

شما هنوز اول راهی ، خواهش می کنم به همین راحتی جا نزن ...

اگر می خواهید مشاوران ما پاسخ کامل بدهند لطفا سوال خود را مشروح تر و با بیان جزئیات بیشتر ،در بخش مشاوره سایت ( ستون سمت چپ سایت ، اولین آیکن، بخش مشاوره ) ثبت نمایید .

میهمان (تایید نشده)
28 تير 1393

من همسرم رو خیلی دوست دارم الان تو دوره عقد فهمیدم بیماری لاعلاجی داره خانوادم اصرار به جدایی دارن خودمم از آینه این زندگی و مشکلاتش میترسم ولی نمیتونم پا رو علاقم و آرزوهای مشترکمون بذار خدا خودش کمکم کنه

میهمان (تایید نشده)
20 مرداد 1393

عزیزم سلام اگر همسرت شرایط خوبی داره که ر کنار اون آرامش داری تمام سختی های این قضیه را بدون کم وکاست برای خودن دیکته کن ودر ترازو بذار اگگر بازهم ترازوی عشق وصبوری تاکید می کنم صبوری وامید واری ات سنگین تر بود با توکل به خدا ادامه بده چه بسا این زندگی سرشار از رحمت وبرکت الهی باشد وامتحانی برای استقامت وصبوری ات !

طاعات همه قبول (تایید نشده)
28 تير 1393

سلام
من پسر جوانی 21 ساله هستم
که خیلی شکاک وسواس هستم روی دختری16س که 2 سال پنهان با هم بودیم والان میخواهیم با او ازدواج کنم
هر بار به در مسئله وسواسی به گیر میدهم به من میگه :
تو درباره من چی فکر می کنی ؟ ها ؟

من شکاکم از این که از نرم افزاره واتساپ استفاد می کنه
دیروز کلی دعوا شدیم
کم نمیاره من یکی بگم اون ده تا میگه

کمکم کنید

میهمان (تایید نشده)
27 تير 1393

سلام من هم مشکل خیلی از خانم ها را دارم زبان روزه شوهرم با تمام قدرت کتکم میزنه الکی سر چیزای خیلی کوچیک و بی ارزش و اینکه خیانت هم زیاد بهم کرده و نماز نمیخونه نگرا ن پسرم هستم 1 سالشه و همیشه دوست داره برم شهرستان خونه مادرم این ها .در صورتی که عصبی بشه فقط با کتک کاری آروم میشه و بد دهن هم هست حرفای ناجور و تهمت های ناجور میزنه- پسرم رفتیم توی کلینیک ازش آزمایش گرفتن و اسپرمش با دستگاه ریختن داخل رحم من چون دوتامون نازایی داشتیم به من میگفت همین امروز که 21 رمضان شهادت امام علی به من گفت این بچه معلوم نیست مال کیه در صورتی که من همیشه خدا تو خونم حق ندارم برم بیام ولی خودش هرجور دوست داره رفتار میکنه گوشی من باز تو خونه و اسمس هام میخونه و خودش گوشی قفل کرده و خلاصه خیلی اذیتم میکنه خیر سرم خودم هم روانشناس هستم ولی نمیتونم برای زندگیم ازش استفاده کنم

داود (تایید نشده)
05 مرداد 1393

سلام به صرف اینکه شما روزه میگیرید و نماز میخوانید نمی شود گفت که زن خوبی هستید شما باید به خیلی چیزهای دیگر هم فکر کنید یکی اینکه شوهرتان در این اوضاع رکود اقتصادی در چه حالی است دیگر اینکه سعی کنید در دو موقع بیشتر شوهرتان را درک کنید یکی وقتی از در تو میاد یکی وقتی که داره از در بیرون میره این دو جا تمام روز و تمام شب در ذهن همسرتان خواهد ماند اگر شوهرتان گرفتاری مالی دارد با او همدلی کنید و بگویید که خدا الرحمن الراحمین است اگر طلایی یا چیزی دارید که میتوانی بفروشید هر چند اندک بگویید که حاضرید به او بدهید منظورم این است که شوهرتان بداند با او همدل هستید از نظر مشکل جنسی هم اگر مشکلی هست که باعٍث میشود همسرتان با کتک کاری دق دلی اون رو سرتان خالی کند به او بفهمانید که مسایل جنسی برای شما زیاد مهم نیست اجازه بدید کم کم این قضیه حل بشه چون ایشان میدونه شما نیاز جنسی داره و شاید نمیتونه یا هر چیز دیگه میاد از این راه وارد میشه. من برای شما بهترین آرزو را دارم و از خدا برای شما شادی و آرامش میخوام ولی خواهش میکنم فقط مومن بودن خودتان را ملاک قرار ندید.داود

mosavi
27 تير 1393

روزه داریتان قبول درگاه حق. دوست روانشناسم! این مشکل شما رو خیلی از روانشناسان دارند باید فکر کرد چرا کوزه گر،از کوزه شکسته آب می خوره؟! یک پیامک طنزی امشب برام اومد جالبه!

ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺒﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﮐﺘﺮ؛
دﮐﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻣﺴﺖ ﻣﯽ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ، ﻣﻨﻮ ﺯﯾﺮﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮه
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ:
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻣﺴﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﻓﻨﺠﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪه!!!
ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ، ﺯﻥ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺮشت و گفت: ﺩﮐﺘﺮ، ﻗﺮﻗﺮﻩ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻣﺴﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻮ ﺍﻻﻥ ﺭﺍﺑﻄﻤﻮﻥ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻩ؛ ﺍﻭﻥ حتي ﻛﻤﺘﺮ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ !..
دكتر گفت ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ؟ﺟﻠﻮﯼ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺣﻞ ﻣﯽشه!!!

این که طنز بود اما واقعیت زندگی خیلی از ماها همینه! همسری که با شما میاد برای ازمایش ، برای اینکه فرزندی از شما داشته باشه ، یعنی شما رو دوست داشته یعنی زندگی شو دوست داشته ، پس چرا همچین مردی شروع می کنه به زدن همسرش! اصلا چیا عصبیش می کنه؟! چقدر شما در عصبی شدنش نقش داری؟ تا حالا نشده وقتی عصبی می شه شما بتونی آرومش کنی؟!

برای نماز نخوندنشم پیش هر مشاور دینی برید مطمئن باشید که همه مودبانه به شما خواهند گفت : شما کار خودت رو بکن به اون کار نداشته باش!!!شما خودت یک نمازگزار واقعی باش

یعنی اگر با اخلاق باشی و به وظایف شرعیت در مقابل همسرت مقید باشی مطمئن باش به مرور همرنگ تو خواهد شد.

* در مورد تهمتش!

شما چی ؟ شما چقدر برچسب خیانت بهش زدید؟!معمولا مردهایی که بد دل نیستند و مقطعی دچار این سوتفاهم ها می شوند یا جواب بی اعتمادی های همسرشون رو میدن! و یا تنها از یک عامل رنج می برند که بازخورد بیرونی اش این تهمت ها می شود:همسرش در مسائل زناشویی به او بی توجه است و نیازهای او را برطرف نمی کند!

پس اگر همسرتان قبلا این طور نبوده کمی رفتارها و اعمال خود را بازبینی کنید ببین چه ویروسی باعث این بیماری در همسر شما شده!

میهمان (تایید نشده)
26 تير 1393

من بيست ساله ازدواج كردم و سه تابچه دارم پنج سال پيش شوهرم به من خيانت كرد ولي با تهديد من كه اگر ميخواهي من ثابت ميكنم كه من خيانت نكردم ولي تو هم از زندگي من بايد بري ومن از ترس از دست دادن زندگي وبچه ها وبا توجه به اينكه شوهر من از هر لحاظ مرد خوبي هست بخشيدم و با حماقت قبول كردم كه من اشتباه كردم با اينكه خانمي كه زندگي من رو به اين روز انداخته بود رو ميشناختم ولي به همسرم گفتم من به شما اعتماد دارم وواقعا بخشيدمش ولي مدتي خيليخيلي حساس شده بودم وكارم به خاطر بيخوابي واضطراب به دارو درماني كشيد بعد از يك سالي تقريبا از اين وضعيت دراومدم ويك كمي زندگي اروم شد البه من و شوهرم واقعا عاشق هم بوديم تا اينكه دوباره با اس ام اسهاي عاشقانه به صورت اتفاقي روبرو شدم ودوباره انكار وتهديد شوهرم كه تو به من اعتماد نداري وبهتره ما جدا بشيم وشوهرم اذعان كرد كه اين خانم يك مزاحم كه حتي از مساعل زندگي ما خبر داره وبا اين ترفند ميخواد زندگي ما رو خراب كنه ومن هم قبول كردم چون بنا به شغل همسرم شماره ايشون رو خيليها دارند ودوباره من موندم و هزارتا سوال بيجواب كه حتي اجازه پرسيدن نداشتم اگر حرفي ميزدم به من توهين ميكرد وجدايي وديگه من هم به خودم قول دادم كه ديگه پيگير نباشم ولي همچنان هم به صورت اتفاقي پيامهاي عاشقانه رو ميبينم و واقعا نميتونم انقدر پوست كلفت باشم و ناخوداگاه به هم ميريزم وناراحت ميشم وشوهرم با اينكه شماره رو ميشناسه وسيو داره هيچ كاري نميكنه كه اخيال من راحت بشه وانتظار داره من خيلي شادوخرم باشم ووقتي من به هم ميريزم به جاي اروم كردنم همه چيز رو از من دريغ ميكنه نه محبتي ونه صميميت ونه اين كه به سمتم مياد مثل دوتا ادم نامحرم باهم زندگي ميكنيم وقتي هم من سمتش ميرم منو تحقير ميكنه ومنو هل ميده حالا من توي اين وضعيت گير كردم سوالي كه دارم اينه كه من چه اشتباهي كردم يعني يك زن حتي حق نداره از ديدن پيامهاي عاشقانه براي شوهرش ناراحت بشه يا سوال كنه اي كيه وچي ميخواد البته به قول شوهرم همه اينها دشمن هستند وبا اين ترفند ميخوان زندگي مارو به هم بزنند زندگي برام سخت شدهونميدونم چه كار بايد بكنم بعد از اين همه سال زندگي وعمر رفته نميتونم زندگيمو ترك كنم لطفا كمكم كنيد .

mosavi
28 تير 1393

دوست عزیز حکایت شما حکایت آدمیه که قبل از مرگ واویلا می کنه ! و تنها اثرش اینه که همین آرامش قبل از مرگ رو هم از خودش دریغ می کنه..!!

شما بهترین جواب رو به خودتون دادید! متاسفانه این روزها مد شده که بعضی از خانم ها  برای تصاحب زندگی های آماده ایی که ارزشش رو دارن، کارهای غیر متعارفی می کنند! پس مراقب باشید که آنها در کمینن تا زندگی شما را از شما بدزدند! اما این ترس می تونه خیلی خیلی بزرگ تر بشه وقتی بشنوید که شیطان که استاد همه ی این آدمهای شیطان صفت است هم ارامش و خوشی شما را نمی تواند ببیند روایت داریم : شیطان می خواهد بین شما زن و مرد دشمنی ایجاد کند.

می بینی پس هراس و ترس و حسادت می تونه با هم قاطی بشه و نگذاره شما یک آب خوش از گلوتون پایین بره! اما کاش بیشتر از اینکه به خدا اعتقاد داشته باشیم به او اعتماد داشتیم ! توکل یعنی همین. یعنی آرامش داشتن در زمانیکه شما وظیفه ی همسری تون رو به نحو احسن انجام می دین باید زندگی تون رو به خدا بسپرید که هیچ کس بهتر از اون حافظ و نگهدارنده ی زندگی هامون نیست.حتما دیدین که خیلی از خانم ها کلی پلیس بازی درآوردن و مواظب همسراشون بودن اما آخرشم فقط آرامش زندگیشون رو از دست دادن و اون چیزی که ازش می  ترسیدن به سرشون امده!

پس وقتی دستت تو دست خدا باشه حتی اگر اتفاقی هم بیقته اونقدر آرامش داری که بتونی همه ی دنیا رو به دنیا طلباش ببخشی...

توصیه می کنم لینک زیر که پاسخ یکی از دوستانه ،حتما بخونید..

عفیفه : چگونه خیانت همسرم را ببخشم!

 

میهمان (تایید نشده)
25 تير 1393

سلام.من تو بحرانی گیر کردم که نمیدونم کار درست چیه.الان 1 سال 1ماهه عقد کردم.خیلی زود تصمکیم گرفتم و زودم عقد کردم.تو این مدت با همسرم همش مشکل،ناراحتی،قهرای طولانی دارم.از اون اولم کاری نکرد که بهش علاقه مند بشم.من شیطون اون تو دار،پسر خوبی هست ولی خیلی باهم مشکل داریم جوری که الان ازش متنفر شدم و هیچ اشتیاقی برای ازدواج ندارم.خانوادم میگن ازدواج کنی درست میشه علاقه به وجود میاد ولی میترسم چون دیگه چشم دیدنشم ندارم.میترسم ازدواج کنم درست نشه از یه طرفم از طلاق و بعدش میترسم که چه به سرم میاد.
لطفا راهنماییم کنید.ممنون از شما

ع.ع.ع.آ (تایید نشده)
25 تير 1393

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
سلام-حدود چهار ماهه که ازدواج کردیم-به صورت سنتی با هم آشنا شدیم یعنی اول خونواده ها شرایطمون رو گفتن بعدش که شرایط اولیه رو در نظر گرفتیم باهم صحبت کردیم-خدارو شکر زندگی خوبی داریم-دو طرف باید تمام معیارهارو بهم بگن-معیارام برای همسرم سه چیز بوده=1-بحث مهم حجاب 2-مقوله آرایش 3-نحوه برخورد با نامحرم-خداروشکر همسرم این معیارای سه گانه رو داره و با تمام وجود رعایت میکنه - منم با تمام وجود بهش افتخار میکنم-این معیارا واقعا مهمه و به نظرم وضعیت حال اجتماع به خاطر عدم رعایت این مسائل هست-یعنی خانم ها حجاب رو رعایت نمیکنن مرد نامحرم نگاش میکنه..... وقتی بیرون میاد آرایش میکنه مرد نامحرم نگاش میکنه.....گفتگوهای بیجهت با نامحرم داره باعث میشه از شوهرش غافل بشه-شاید مراجعه کنندگان بگن اینا برای یه زن محدودیته ولی باید قبول کنیم واقعا مصونیته-زن مانند مرواریدیه که باید تو صدف باشه-چرا یک چنین آفریده ارزشمندی که به نظرم خالق دوم هستش(تولد بچه)باید هر روز با یک آرایش و یک لباس رنگارنگ تو جامعه ظاهر بشه-------چرا خانما قدر و ارزش خودشونو گم کردن و تو جامعه پیداش میکنن-خانم ها باید باور کنن افراد جامعه فقط به ظاهرش توجه دارن در یک کلمه دستخوش افراد بوالهوس قرار میگیره مانند یک کالا-باید مانند عروسک آرایش کنه تا دیگران ببیننش-چرا زندگی دیگران رو این افراد خراب میکنن-------خیلی از این اوضاع و احوال موجود متاسفم-واقعا گفتنش برام سخته----مردا هم تقصیر دارن-به قول معصوم (ع) نسبت به زنان دیگران عفیف باشید تا نسبت به زنانتان عفیف باشن--------به نظرم همسر و شوهر باید همدیگه رو واقعا درک کنن-یه چیز غیرقابل انکار اینکه توجه و احترام به همسر به خاطر ارزش وجودی بالاش باید خیلی زیاد باشه-آنقدر که نیاز به توجه و مراقبت نامحرم نداشته باشه------در جاهای مختلف دیده میشه که تو جمع همسر و شوهرای مختلفی هستن ولی همسر و شوهر با هم صحبت نمیکنن با دیگران صحبت میکنن------فافهم-----محیط خونه باید گرم باشه-باید باهم صحبت کنن-مرد باید به خانمش تو خونه کمک کنه-مگه چی میشه مردای محترم تو خونه کمی کمک کنن-متاسفانه روزمرگی دچار خونواده ها شده-همسر فراموش میکنه شوهر دارای چه شرایطی بوده که قبول کرده باهم زندگی کنن، شوهر هم فراموش میکنه همسرش چه جایگاهی داشته-از طرفی در انتخاب باید دقت کرد-متاسفانه عشق های خیابونی و اینترنتی چون پایه و بنای خوبی نداره انتخاب خوبی نیست---------در مورد دیدگاههایی که مطرح میشه اینکه همش از طرف خانمهاست -مطمئنا اگه آقایون هم نظراتشون رو مطرح کنن بهتر میشه هرچند آقایون محل کار هستن-انتظار نداشته باشین یکطرفه قضاوت بشه-به نظرم در تمام زمینه ها علی الخصوص ازدواج که مهم ترین پایه یک اجتماع هست به دین مراجعه کرد همانطوریکه ابتدائا با دین بوده استداما هم باید دینی باشه-باید باخدا بود تا ناخدای زندگی شد- یک ایه بسیار جالب در مورد همسر و شوهر هست که واقعا الان درکش میکنم------و آن اینکه همسر و شوهر برای همدیگه مانند لباس هستن-----بنگریم در لباس چه ویژگی هایی هستش-----افراد سعی میکنن بهترین لباس رو داشته باشن---اندازش مهمه--جنسش مهمه---طرحش مهمه---وووو----------تدبر در قرآن----فهم و عمل به احکام دین----توکل به خدا که اول و آخره-----
وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین

زهره (تایید نشده)
25 تير 1393

چجوری نظرم میره توسایت کی میره

mosavi
29 تير 1393

زهره خانم کدوم سوال مال شماست؟! هیچ سوالی با نام زهره ثبت نشده!!

شما حتی ایمیل هم ندادید که ما بهتون خبر بدیم !

میهمان (تایید نشده)
25 تير 1393

باسلام منم13ساله ازدواج کردم شوهم دوسست بودیم 7سال دنبالم تا اینکه ازدواج کردیم اوش دوستش نداششتم ولی چون عاشقانه دوستم داشت گفتم نفرین میکنه بدبخت میشم بعداز عقد فهمیدم اعتیاد داره بعداز1سال و8ماه عروسی کردیم فهمیدم باگوشیش بادخترم درارتباط ولی بازم عاشقانه دوستم داشت با کمکهای زیاد وسختی های زیاد تونستم ترکش بدم رفت کلاساسNAبعد ازترک اعتیادش معتاد دوست ورفیق شد همیشه جلسه بودو مسافرت خدا بهمون دوقلو پسر دادکه الان 8سالشونه ولی هنوز بادوست ورفیق ساعت 6.7ازاداره میاد ولباس اسپرت میپوشه وتیپ میزنه وبیرون میره تا 1یا2وقتی که میا حتی نمیتونم بگم چرا الان اومدی چون دست پیش میگیره پس نیفته صد بار تو گوشیش اسای عاشقانه دیدم هر بارم بایه شماره ولی هر دفه میگه اونجوری که تو فکر میکنی نیست متن با اونا رابطه ای ندارم ولی چند بار التماساشو به دخترا دیدم که گفته ازم جدا نشو من بخاطر تو زنده ام همیشه سر دخترا ورفیق بازیاش با هم دعوا داریم دوروزخوبیم دوهفته بد اگر خونه باشه نره بیرون همه امکانتو براش نهیا میکنم بخاطر اینکه تو خونه مونده بهش خوش بگذره ولی باز فرداش میره بادوستاش زندگیش فقط رفیقاش اینم بگم که برام ازلحاظمالی هیچ کمی نمیذاره اگر دنیارم بخوام برام میخره وضع مالیش بد نیست ولی مستاجریم وول خرج نمیدونم چکار کنم از دست رفیق بازیاش خسته شدم تاحالا چند بار خواستم جداشم ولی نتونستم چون دوسش دارم ولی بایه تنفر خاص چون بهم دروغ میگه وخیانت میکنه دیگه بهش هیچ اعتمادی ندارم ازصبح تاشب بهش فکر میکنم که کجاس باکیه اگر الان بیاد باز میره بیرونو من حالم خراب میشه همش استرسو دلشوره دارم دیگه روانی شدم به دوستاش التماس میکنم دست بردارن از زندگیم ولی اونا میگن خودش همش به ما زنگ میزنه میگه بریم بیرون کمکم کنید 10سال دارمدعا میکنم خدا کمکم کنه که فقط از دوستاشو دخترا دست برداره ولی خداصدای منونمیشنوه همه راههارم امتحان کردم ولی دست برنداشته اگر از دوستاشو دخترا دست برداره من خوشبخت ترین زن دنیام چون اخلاقش ماه کمکم کنید چیکار کنم

زهره (تایید نشده)
28 تير 1393

جواب منم بدبد لطفا کمکم کنید

mosavi
29 تير 1393

زهره خانم کدوم سوال مال شماست؟! هیچ سوالی با نام زهره ثبت نشده!!

شما حتی ایمیل هم ندادید که ما بهتون خبر بدیم !

میهمان (تایید نشده)
23 تير 1393

سلام
من بعد از عقد بیمار شده ام همسرم فکر می کند من از قبل بیمار بوده ام و نسبت به من بدبین شده است و فکر می کند من به او دروغ گفته ام و پنهان کاری انجام داده ام از من متنفر شده است چیکار کنم که همسرم نسبت به من اعتماد پیدا کند.

mosavi
23 تير 1393

بیماری شما جسمی است  یا روحی؟! این بیماری چه مشکلی در زندگی شما ایجاد کرده است؟! چه آسیب هایی و چه رنج هایی به همسرتان تحمیل کرده است؟! چرا فکر می کند که این بیماری به قبل از عقد بر می گردد؟! دلیل خاصی دارد؟! رابطه تان با همسرتان چگونه است؟! مشکل شما فقط بر سر همین بیماری ست ؟! یا این بیماری بهانه است؟! این بیماری درمان ندارد؟! و ...

وخیلی سوالات دیگر که باید مشاور بداند تا بتواند حداقل راهنمایی را به شما بکند. فقط یک نکته قابل بیان است آنهم اینکه اگر از هر نظر از شما راضی باشد پذیرش این موضوع با زمان حل خواهد شد مگر اینکه این بیماری ، بیماری خاصی باشد که ...

به هر حال اگر مایل به گرفتن پاسخ خود هستید به ستون سمت چپ قسمت مشاوره مراجعه نمایید و سوال خود را ثبت کنید.

موفق  باشید

میهمان شما (تایید نشده)
23 تير 1393

من نزدیک 4 ساله ازدواج کردم زیاد با همسرم بحثمون میشه سر چیزای الکی.از 1 هفته 4 روز خوبیم.شوهرم زود عصبانی میشه و توی بحث بهم بی احترامی میکنه.همدیگرو خیلی دوست داریم اما از بی احترامیاش خیته شدم خرد شدم.مدام میگه باشه و باز هم تکرار میکنه.نه سکوت نه حرف زدن فایده نداره.هروقت بحثی پیش بیاد بازم همون آش و کاسه.از خواهر من نمیدونم سر چی کینه به دل گرفته از هر فرصتی استفاده میکنه تا بکوبتش.به فامیلام تیکه میندازه در صورتی که من کاری به خانوادش ندارم اما اگه بهشون تو بگم میخاد منو بکشه.مشکلم با بی احترامیای مدام و فرسایشی شوهرمه.عشق با بی احترامی جور در نمیاد نمیدونم چکار کنم دیگه

mosavi
23 تير 1393

دوست عزیزم حق با شماست عشق با بی احترامی جور در نمیاد. خیلی شرایط سختیه که کسی هی قول بده و باز بزنه زیر قولش!

اما می خوام سوالی ازتون بپرسم:  اگر بدونید که همسرتون بیماری سلسه بول داره؟!! و وقتی استرسی می شه نمی تونه خودش رو نگه داره . شما با هاش چه برخوردی می کردی؟ حتما به فکر درمان ریشه ای بیماریش بودید چون می دونید که هر چقدرم همسرتون بگه اما واقعیت اینه که  اصلا دست خودش نیست که بخواد قول بده !

این توصیفی که شما از بی احترامی های همسرتون کردید نشون می ده که این رفتار ریشه های خانوادگی و تربیتی  داره  که واقعا از کنترل همسر شما خارج شده! پس لازمه مثل یک مریض با اون برخورد کنید یعنی به جای ناراحت شدن کمکش کنید و راهی برای درمانش پیدا کنید. اگر آدم مذهبی است شما چند قدم جلو هستید چون می توانید با خواندن احادیث و روایات قبح قضیه را برایش باز کنید و با قرارهایی معنوی کمکش کنید تا آنقدر قوی شود تا بتواند بر دیو نفسش فایق آید... در غیر اینصورت باید موقعی که شروع کرد حرف زشت بزنه سریع  به دادش برسید و قولش رو بهش یادآوری کنید و بگید که منم ناراحتم اما خودداری می کنم و  بهت توهین نمی کنم... بگو که فحش دادن کار خیلی راحتیه اما اگه مردی ثابت کن می تونی خودتو کنترل کنی ... فحش و توهین نشان ضعف ادمه و معمولا سلاح خانوم هاست اما تو که ادعای مردونگی داری  چقدر می تونی خوددار باشی...موضوع بحثتون رو عوض کنید و سر همین توهین کردن تو دعوا بحث کنید! بعضی از مردها تو دعوا گوششون باز می شه! یعنی تو اون لحظات شنواتر هستن پس می تونید با تلنگر به مردونگیش بهش کمک کنید تا تلاشش رو بکنه بر زبانش کنترل پیدا کنه ...

اما باید چند نکته را هم به خاطر بسپارید . اخلاقی که سالها در وجود ما ریشه دوانده زمان و ایمان قوی می خواهد تا کم کم از بین برود . پس صبور باشید. اما صبری حکیمانه.

*نکته ی بعدی در مورد کینه اش نسبت  به خانواده تون . من بارها معجزه این روش رو دیدم نمی دونم امتحان کردی یا نه؟!

وقتی شروع کرد به بدگویی به جای دفاع از خانواده ت ، در بدگویی همراهیش کن !! البته چیزی فراتر از حرفهای اون نزن فقط جملاتش رو تایید کن و تکرار کن. خواهی دید که چطور مثل آب سرد روی آتیشه.. حتما امتحان کن. معجزه شو من شخصا دیدم!!

* خانم خوب و نمونه ! خوبی هات رو حفظ کن. همین که به خانوادش توهین نمی کنی همین که به خودش توهین نمی کنی ... مطمئن باش خدا با صابران است .

مهدی (تایید نشده)
23 تير 1393

خیلی از خدا میخوام که تو زندگی مشترک با خانمم در آینده، همیشه اونو راضی نگه دارم.اگرم ازم دلخور شد زود از دلش دریارم. ایشالا خدا این خلاقیت و توفیقو بده به همه.
آرزوی یه عالمه عشقولی برای همه.یاعلی

مریم (تایید نشده)
23 تير 1393

سلام آقای مهدی_زنها چیز زیادی از مردها نمیخوان_فقط محبت و احترام و وفاداری وصداقت_اینکه بدونن شوهرشون واقعا دوستشون داره_از نظر بعضی از مردها خواسته خیلی سختیه

میهمان (تایید نشده)
22 تير 1393

منم سه ساله ازدواج کردم اولا شوهرم بدخلقی میکرد ولی با این بدخلقی به قول خودش عاشق من بود منم بعد یه سال نامزدی گقتن درست میشه خلاصه عروسی کردم ولی الان که بچه دارم شدم اصلا اتفاق خوبی نیفتاده فقط رییس بازیش گل میکنه و منو برا خودش نوکر به حساب میاره نه میتونم خونه کسی برم و نه اینکه دست به دکوراسیون خونه بزنم برا همه چیز باید دوبار اجازه بگیرم. اولش در رابطه با خانوادم اینطوری نبود ولی الان بدتر شده...

میهمان (تایید نشده)
28 تير 1393

عزیزم منم مشکل تو رو داشتم بعد ها فهمیدم همش از این نشعت میگیره که من خودمو دست کم میگرفتم وقتی اون داد میزد من کوتاه
میومدم زندگیمون شرطی شده بود به خالی شدن اعصاب اون به هر روشی و با کوتاه امدن من همه چی تموم میشد خلاصه شدم تصمیم گرفتم بشم عین خودش وتا اخر ش هم وایسم وتوی این مسیر کم نیارم بعد از یک سال اختلاف هر دومون به این نت. و رس یدیم دنبا شر نگردیم الان یه زندگیه عاشقانه داریم چون اون منو به عنوان یه ادم توانا مغرور وقابل دوست داشتن پذیرفت

میهمان (تایید نشده)
21 تير 1393

به نظر من این مردی که الان در کنار ماست و شوهر ما محسوب میشه ما انتخابش کردیم حالا از بین 2 یا ... نفر مهم نیست مهم اینه که انتخابش کردیم. بعضی وقتها ما اشتباهات خودمون رو نمیبینیم. ما توی زندگی مشترک چقدر تغییر کردیم که انتظار داریم طرف مقابل ما بشه اونچه که ما میخواهیم. ما چقدر باب دل اوناییم. سختی توی همه زندگیهاهست مهم اینه که قدر داشته هامون رو بدونیم. من هم توی زندگی خیلی مشکلات زیر و درشت دارم ولی زندگیم رو دوست دارم. به نظر من ما باید انقدر عاشق همسرمون باشیم که حتی زمانهایی که ازشون متنفر میشیم بتونیم تحمل کنیم. چون این نیز بگذرد.

مریم (تایید نشده)
22 تير 1393

سلام من به هیچ وجه حرف شمارو قبول ندارم_شوهر من وقتی اومد جلو گفت خونه داره و داره برا وکالت میخونه_حتی چندتا مریضی هم داشت که از ما مخفی کرده بودن_متاسفانه به قول خودش همه جا آشنا داره و همه چیزاشونو راه میندازه_حتی ایشون وقتی اومده بود جلو برگه حکم جلب داشت که من خبر نداشتم حتی زندان هم براش بریده بودن_میگین چقدر طبق میلش بودم؟تمام ۴‏_‏۵سال و همون جور که خواسته پوشیدم و خوردم و گشتم و حرف زدم_ولی اون همیشه دنبال دختر بازی بوده همیشه تو خونه لباسهای قشنگ و مرتب پوشیدم تو جمع بهش احترام گذاشتم...ولی ایشون ۴سال ونیم که بیکاره برا ۱۰۰۰تومان میمونه تو زندگیش_اینا همش حرفه که عیب از زنه_آره یک جاهایی هست ولی نه همیشه_مردی که هرزه و چشم چرون بود و دختر باز هرکارش بکنی دیگه درست نمیشه_منکرش نمیشم که انتخابم بدترین انتخاب بوده

میهمان (تایید نشده)
21 تير 1393

سلام من نزديك 2 ساله ازدواج كردم اما 5 ساله كه شوهرمو ميشناسم قبل از ازدواجمون خيلي همه چي خوب بود جوري كه بعضي وقتا به هم مي گفتيم يعني ما از هم ناراحتم مي شيم اما بعد ازدواج همه چي عوض شد ديگه اون آدم نبود شد يه آدم بهونه گير .دوستي كه باهاش صميمي بودم و باهاش 10 سال ارتباط داشتم مي گفت بايد ولش كني چون پشت سرش بد مي گن با اينكه بيچاره سر خونه زندگيش بود و روابطي كه با خوانوادش داره اينقدر زياده كه ديگه تحمل ندارم اما وقتي قراره بياد خونه پدره من بايد چند بار بهش بگم ديگه كلافم از زورگويياشو خودخواهيش . فوريم قهر مي كنه هرچي ميگم ما كه بچه نيستيم بيا با هم حرف بزنيم فايده نداره چند بارم بهم گفته ميتوني بري منم گفتم وقتي ميرم كه ديگه برنگردم چون من اهله قهر كردن نيستم با هيچكي نمي تونم دردو دل كنم ديگه خيلي كلافه شدم ميدونم اگه پدرم يكي از اين ناراحتيامو بدونه نميذاره ديگه بمونم اما واقعا ديگه درمونده شدم بعضي وقتا ميگم خودمو بكشم اما از گناهش مي ترسم نمي دونم چي كار كنم

میهمان (تایید نشده)
21 تير 1393

سلام .به نظر شما این که نباید به تمام خاسته های خانوما احترام گذاشت کار درستیه .بعضی ها میگن از هر ده تا خاسته خانوما یکی شو گوش بدی درسته .من باید چکار بکن که به خانومم نه بگم .چون اگه نه بگم قهر میکنی راضی کردنش بد مکافاته .من هرچی میگم گریه میکنه حرف گوش نمیده هرجور که خودش دوست داره رفتار میکنه .h.a

میهمان (تایید نشده)
20 تير 1393

سلام من سه ساله ازدواج کردم شوهرم خیلی عصبیه و روانیم هست چون پدرش در کودکی خیلی اذیتش کرده و الان همون رفتارا رو با من میکنه اصلن طاقت هیچ حرفیو نداره زود بهم میریزه عصبی میشه هیچوقت منو کتک نمیزد ولی یه دو هفته ای هست که خیلی کتکم میزنه و حرف زشت به خودمو خونوادم میزنه میترسم این براش بشه عادت وهمیشه تکرارش کنه ترخدا کمکم کنین بهم بگین چطوری باهاش رفتار کنم

mosavi
20 تير 1393

1-اول باید خانه را آرام نگه دارید . توصیه روانشناسان به افراد عصبانی این است که اول باید در محیطی که تحریک می شوند و عصبانی ، قرار نگیرند . یعنی شما باید آنقدر بهانه ها را از دستش بگیرید تا کم کم فراموش کند که اصلا عصبانی هم می شده!! وقتی که به او تلقین شود که فردی عصبانی نیست آرام می شود و کم کم یاد می گیرد که آرام باشد.
2- بعد از آرام نگه داشتن خانه ، شما باید ارتباط کلامیتان را با او افزایش دهید یعنی سعی کنید ناراحتی هایش را بیان کند ، بگذارید روش عصبانی شدنش را تغییر دهد . وقتی عصبانی می شود به جایی که بر حرفتان اصرار کنید حق را به او بدهید یعنی بگویی : حق با توست اما اینکه عصبانی شدن نداشت!! با آرامی هم بگویی من می پذیرم!! مثل کسی که آتش گرفته ،شما با ریختن یک پارچ آب سرد خاموشش کنید...

به هر طریقی که می توانید آرامش کنید نگذارید عصبانیتش گر بگیرد. اما همش تاکید کنید که این که عصبانی شدن نداشت!!
3- در مواقعی که آرام است و لحظات خلوتتان است به آرامی از آرامشش تعریف کنید و بگویید که چقدر وقتی آرام است دوست داشتنی تر است . بگویید وقتی آرام است شما احساس امنیت می کنید و از اینکه در کنارش هستید احساس لذت و شادی می کنید...

تذکر:
دوست عزیزم شما گفتید تازگی ها اینطور شده پس یعنی شما آنقدر بر عصبانیتش تاکید کرده اید که به جایی که او بهتر شود دارید روز به روز وضعیتش را وخیم تر می کنید که این به معنی زنگ خطر برای زندگی تان !
پس راهی که می رفتید اشتباه بوده!

باور کن که  خودت بهتر از هر کسی می دانی که چطورمی توانی عصبانیت همسرت را اداره کنی فقط باید باور داشته باشی که تو زن هستی و آنقدر بزرگ شده ای .انقدر بزرگ که همسرت  در بند محبتت باشد! یعنی آنقدر تو را و زندگی اش را دوست داشته باشد که با کمک تو، این اخلاق بدش را که بین شما فاصله می اندازد را کنار بگذارد...

سعی کنیم آتشنشان همسرمان باشیم نه آتشفشانش!

 

 

سید امید (تایید نشده)
21 تير 1393

سلام ظاهرا اینجا فقط خانمها نظر میدن - من نمیخوام نظر هیچ کدومشون رو نقص کنم -ولی با یه نگاه اجمالی با عزض معذرت تو اکثر نظرات خودخواهی خانمها موج میزنه و همین خودخواهی باعث بحرانهای ویرانگر در زندگی میشه - من یه مردم وبا مطالعاتی که از جامعه هدف 100 نفری خانمها داشتم - متاسفانه شوهراشون رو به عنوان قاتل آزادیشون میدونن- در حالی که چنین نیست وبه نظر من هنوز معنی زندگی زناشویی رو درست درک نکردن-
هیچ وقت از خودتون پرسیدن شما برای شوهراتون چکار کردین؟معمولا نه ولی همیشه نق میزنین که شواهرامون برای ما هیچ کاری نکردن ----- توکل به خدا بزرگترین راه درمان مشکلات زندگیه موفق وخوشبخت باشین

میهمان (تایید نشده)
19 تير 1393

سلام
2ساله که ازدواج کردم.تو انتخاب همسر خانواده اش و وضعیت شغلی و مالیش خیلی برام مهم بود.چون از دایی های خودم که وضع کار و مالی خوبی نداشتن دیده بودم که زناشون چقد زجر میکشن... نمیخواستم مثل اونا بشه زدگیم.
اما خانوادش با اون همه ادعا خیلی اذیتم کردن نه مراسم درستی نه خریدی نه... حتی مادرشوهرم واسه کفش عروسی بهم پیشنهاد داد کفشای کهنه ی خواهرشوهرم رو بپوشم...
الان ی دختر ناز6ماهه دارم.. شوهرم بیکاره.خانوادش با اون درامد میلیونیش وقتی رفت ازشون پول قرض بگیره 200هزار تومن دادن بهش... دلشون قرصه که من حقوق میگیرم.. شوهرم صبح تا شب تو خونه خوابه.حتی نمیگه حالا که خونه ست و بیکاره یه کمکی بهم بکنه... دلش خوشه به حقوق من!که اونم به 10 روز نرسیده تموم میشه!الان کل داراییمون 10هزار تومنه!و باید چشم به راه یارانه ها باشیم... خدایا چه جوری تحملش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

mosavi
20 تير 1393

این مشکل خیلی از خانوم های کارمند است !! یعنی وقتی جای زن و مرد در نفقه دادن عوض می شود تعادل زندگی بهم می خورد!!

تنها راه حل شما پیدا کردن یک کار برای همسرتان است حتی کاری که دستمزد کمی داشته باشد. حتی اگر مجبور شدید بصورت رایگان در جایی مشغول شود تا کار مورد نظرش را پیدا کند. نگذارید همسرتان به تبلی و خواب عادت کند . البته در هیچ صورتی شما نباید آرامش خانه را بر هم بزنید . یعنی آنقدر رابطه تان با او خوب باشد که از شرم شما و کودکش به دنبال کار برود. مدام از آینده کودکتان حرف بزنید حرفهایی امید بخش نه نا امید کننده. مثلا بگویید اگر شما سر کار بروید فلان کار را می توانید بکنیم و یا فلان وسیله را برای دخترمان بخریم و ... خلاصه به آینده امیدوارش کنید و کاری کنید که برای به دست آوردن آن آینده شیرین تلاش کند و خود را به آب و آتش بزند!

نکته مهم:

خانواده همسرتان چون تمکن مالی دارند حتما خیلی هم با آبرو و با عزت هستند . پس باید ابتدا رابطه تان را با آنها خوب کنید و از آنها برای پیدا کردن یک کار مناسب برای همسرتان کمک بگیرید.مطمئن باشید که هیچ کس به اندازه ی خانواده اش نمی توانند بر همسرتان تاثیر بگذارند! پس با زیرکی آنها را به جبهه ی خود بیاورید و در ترغیب همسرتان برای پیدا کردن کار ، پیش قدمشان کن.

از هیچ کس خصوصا خانواده خودتان قرض نگیرید . به همسرتان تاکید کنید که نمی خواهید آبروی همسرتان در مقابل خانواده تان برود. سعی کنید همچنان آبرو داریتان را حفظ کنید. چون اگر قبح بی پولیتان جلوی خانواده خودتان بشکند شاید همسرتان دیگر هیچ ابایی برای پنهان کردن بیکاری اش نداشته باشد.

مطمئن باشید این گره ابتدا به دست خدا و بعد به دست خانواده همسرتان باز می شود . البته نه با پول قرض گرفتن بلکه با تلاش آنها برای پیدا کردن و حتی راه انداختن یک کسب کار برای همسرتان می باشد.

سوره ی واقعه را هر شب بخوانید به فضل خدا ، شما را از فقر و تنگدستی نجات می دهد...

کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,924,772

    اوقات شرعي