ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

 

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

1390/02/17  |  281،277 بازدید

 

 

سئوال:مدتی است از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام هر کار می کنم نمی توانم دوستش داشته باشم.گاهی زیر یک سقف بودن با او برایم مشکل می شود؟

 

چگونه به همسرم علاقمند شوم؟

(از همسرم متنفر شده ام. چه کنم؟)

(تمرین هفته اول و دوم)

زیر نظر خانم الهامه محسنیان، کارشناس ارشد روانشناسی

 

اگر احساس می کنید عشق از زندگی زناشویی تان رخت بربسته و دیگر عاشق همسرتان نیستید، از روی صبر و شکیبایی، مراحل زیر را انجام دهید و تمرین های هفته های آتی را نیز دنبال کنید. انشاءالله بتوانید به سوی ایجاد یک زندگی خوب و شیرین گام بردارید.

 

گام اول: دو قانون غیرقابل انکار  زندگی را بپذیرید.

دو قانون غیرقابل تغییر در زندگی همه زوجین (چه خوشبخت و چه بدبخت، چه پیر و چه جوان، چه با فرزند و چه بی فرزند، چه در ازدواج اول و چه در ازدواج های بعدی و ...) وجود دارد که ما باید این دو قانون را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیریم و باور داشته باشیم:

1)    زندگی همه افراد مملو است از پستی و بلندی، خوبی و بدی، شادی و غم، خنده و گریه، دوست داشتن و نداشتن و ....

پس هیچ زندگی را نمی توان یافت که بدون مشکل باشد. نمی توان گفت بعضی از زوجین در زندگی شان با هیچ مشکلی مواجه نیستند و زندگی آنها همیشه بر وفق مرادشان است. در هیچ زندگی ای نمی توان گفت همیشه و در همه حال زن و شوهر عاشق و معشوق یکدیگرند و هیچ موضوعی باعث ایجاد کدورت میان آنها نمی شود، بلکه حتی عاشق ترین زوج ها هم گاه با هم اختلاف نظرهای بزرگی دارند.

در مورد وجود این قانون در زندگی بشر، احادیث و روایات متفاوتی وجود دارد که بیان کننده این موضوع است که زندگی بشر و به خصوص زندگی مومنین توأم است با سختی ها و مشکلات، و هر کس به نوبه خود در زندگی اش با مشکلات کوچک و برزگ روبرو می شود.

 

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند:

حکایت مومن، حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2،ص 258 (باب شدة ابلاء المومن حدیث25))

 

امام صادق (ع) در جایی دیگر می فرمایند:

چهل شب بر بنده مومن نگذرد، مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11))

 

پس می بینیم که وجود سختی ها و مشکلات در زندگی و بالطبع در روابط میان زن و شوهر، از ویژگی های طبیعی این دنیا است و هیچ کس از این قائده مستثنی نیست.

 

2)    در وجود هر یک از افراد حتی در بهترین آنها، نقایصی نهفته است و هیچ فردی کامل نیست. از طرفی همه افراد در صفات و ویژگی هایی که دارند با هم متفاوتند.

انسان ممکن الخطا است و هیچ انسانی را (به جز ائمه و معصومین (ع)) نمی توان یافت که در همه ویژگی هایش کامل باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. پس طبیعی است که هر یک از زوجین به نوعی دارای نقطه ضعف ها و تفاوت هایی باشند و داشتن انتظاری غیر از این، انتظاری بیهوده است.

 

امام علی (ع) می فرمایند:

مردم همانند درختان اند كه آبشان يكى است و ميوه هايشان گوناگون.

(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097)

 

نتیجه گیری:علی رغم وجود مشکلاتی که در بطن هر زندگی و در وجود هر انسانی نهفته است و با آگاهی از این دو ویژگی ذاتی انسان و جهان هستی، باید بپذیریم که زندگی ما هم از این قائده مستثنی نیست و انتظاری غیرمنطقی است اگر بخواهیم زندگی مان همیشه بر وفق مرادمان باشد، زندگی مان همیشه سرشار از محبت باشد، همیشه همسرمان مطابق میل ما باشد، ما همیشه مطابق میل همسرمان باشیم، هیچ چیز بین ما جدایی نیندازد و ...

 

پس می توانیم علی رغم داشتن مشکلات و علی رغم داشتن اختلاف نظر با همسر و علی رغم وجود برخی نقطه ضعف ها در همسرمان، بازهم زندگی شیرینی داشته باشیم.

 

گام دوم: سه عنصر عشق را در زندگی خود پابرجا کنید.

به نظر یکی از روانشناسان (به نام اشترنبرگ)، عشق یک مثلث است با سه ضلع "صمیمیت"، "وفاداری"، و "روابط زناشویی". اگر می خواهید مجدداً عاشق همسرتان شوید و دوباره او را عاشق خود کنید، این سه ضلع را تا حد امکان در خود و همسرتان قوی کنید.

شاید در ابتدا کمی سخت باشد و یا بگویید چرا من شروع کنم، اما اراده تان را قوی کنید و دست به کار شوید، انشاءالله پشیمان نخواهید شد:

 

1)    روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید:

از هر لحاظ، سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید، همه راه ها را امتحان کنید، با او از احساسات مثبت و منفی خود صحبت کنید، از افکار، آرزوها، رویاها، علایق، ارزش های مذهبی، ترس ها، اضطراب ها، و مشکلات خود صحبت کنید، در مورد نیازهای جنسی خود صحبت کنید و میل جنسی همسرتان را برانگیزید، با او مهربان باشید، دست های او را بگیرید و او را ببوسید، با او به تفریح و سرگرمی بپردازید، مدت زمانی از روز را با او بگذرانید و از بودن با او لذت ببرید، وقتی او با شما صحبت می کند به گفته هایش گوش سپارید، با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید، برای او نامه و پیام های عاشقانه بنویسید، از خطاهای او درگذرید، هر از چندگاهی او را صدا کنید و به او نگاه کنید و لبخند بزنید، و خلاصه از هیچ کوششی مضایقه نکنید.

به او نیز یاد دهید با شما اینگونه باشد. شاید او بلد نیست و نمی داند چگونه باید با شما صمیمانه رفتار کند! شاید برای همیشه لازم باشد به او یادآوری کنید که چگونه باید با شما رفتار کند و این هیچ ایرادی ندارد.

در مورد داشتن روابط صمیمانه با همسر نیز در اسلام تأکید فراوان شده است:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

این سخن مرد که به همسرش می گوید واقعا ترا دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.

(شافى، جلد 2، ص 138)

بهترین زنان شما، زن هایى ‏هستند که داراى محبت ‏باشند.

(بحار، ج 103، ص 235)

هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.

(بحار، جلد 103)

وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند، خداوند به ديده رحمت به آنان نگاه مى كند.

 (نهج الفصاحه، ص278، ح 621)

 

امام علی (ع) می فرمایند:

با همسرت خوش رفتار باش تا زندگى ات با صفا گردد.

(من لايحضره الفقيه، ج4، ص392، ح5834)

 

2)    به همسرتان وفادار باشید.

به همسرتان وفادار باشید و به گونه ای رفتار کنید که همسرتان هم به شما وفادار بماند و حرف هایی نزنید و کارهایی نکنید که حرمت این موضوع میان شما و همسرتان شکسته شود.

در مورد داشتن پاکدامنی و عفاف در اسلام نیز توصیه های زیادی هم به زن و هم به مرد شده است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

پاكدامن باشيد تا زنانتان پاكدامن باشند.

(نهج الفصاحه, ص373، ح 1089)

یا علی! شهوت زن دیگر را خرج زن خود مکن.

(وسائل، ج 14، ص 188 و 120(

بهترین زنان شما، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت، و به شوهر خود رغبت داشته باشد.

(نهج الفصاحه، حدیث 1534)

حيا خوب است، ولى براى زنان خوب تر است.

(نهج الفصاحه، ص 578، ح 2006)

 

همچنین امام علی (ع) می فرمایند:

چون یکی از شما به زنی نگاه کند و متعجب شود، نزد همسر خود رود که نزد او همانند آنچه دیده است هست. پس برای شیطان بر قلب خود راه باز نکند، چشم خود را از آن زن برگیرد.

(وسائل، ج 14، ص 77(

هرگاه مردی در اثر نگاه به زنی، خوشش آمد، با همسرش همبستر شود، همانا زن مانند زن است. (وسائل، ج 14، ص 73(

محفوظ بودن و پاكدامنى براى سلامتى زن مفيدتر است و زيبايى او را بادوام تر مى كند.

(تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405، ح9286)

 

3)    رابطه جنسی مطلوبی با همسرتان داشته باشید.

امروزه مشکلات زناشویی (از جمله سردمزاجی، زودانزالی، و ...) در میان زوجین (چه زن و چه مرد) رواج فراوانی یافته است. سرکوب و بی توجهی به این نیاز طبیعی، آثار نامطلوبی بر روی زوجین می گذارد، مثلاً باعث کاهش صمیمیت میان آنها می شود، باعث بی علاقگی و دور شدن آنها از یکدیگر می شود، باعث می شود زن و شوهر تحریک پذیر شده و با کوچکترین مسئله ای رنجیده خاطر شوند، شور و شعف را در آنها کاهش می دهد، توان مقابله با استرس های روزمره را در آنها کاهش می دهد، باعث می شود فرد احساس کند همسرش او را دوست ندارد، اعتماد بنفس خود را نسبت به بدن خود از دست می دهد، و ....

برای بالابردن کیفیت روابط زناشویی گاه لازم است زن و شوهر مورد مشاوره و آموزش قرار بگیرند. پژوهش ها نشان می دهند که آموزش روابط جنسی، باعث بهبود کیفیت روابط زناشویی و در نتیجه رضایت زوجین از یکدیگر می شود و توان آنها را برای مقابله با مشکلات زندگی بالاتر می برد.

 

اهمیت توجه به روابط زناشویی مطلوب، تاثیر آن بر روی بهداشت روانی زن و شوهر، رعایت برخی مسائل قبل و بعد از رابطه زناشویی و ...، آنقدر مهم و قابل توجه است که حتی در اسلام نیز احادیث و روایات فراوانی در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان وجود دارد:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

سرگرمی مؤمن سه چیز است: لذت بردن از زنها، گفت و شنود شیرین با برادران و نماز شب.

 (بحار، ص 100، ص 295 ص 220(

مرد را به حال خود بگذارید، با وی در نیاویزید، او را به اجبار به سوی خود نخوانید، مرد نیازمند عشوه گری و طنازی است، نه زور و اجبار

(وسائل الشیعه، ج14، ص85).

آقايان! مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد، در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنيد، با اين کار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال کنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد.  

(وسايل الشیعه، ج 14، ص112)

برای هیچ زنی روا نیست که بخوابد، مگر اینکه خویشتن را به شوهر عرضه کند، به اینکه لباسهایش را در آورد، میان بستر شوهر رود و پوست بدن خویش را به بدن شوهر بچسباند، اگر این کار را بکند خود را عرضه کرده است.

(وسائل ج 14 ص 14 و 126(

 

حضرت امیر (ع) می فرمایند:

وقتی کسی خواست با همسرش همبستر شود، با عجله رفتار نکند که زنها نیز حاجتی دارند. (وسائل الشیعه،ج 14، ص 82 و 83(

همان گونه که در امور جنسي زياده روي نارواست،کم گذاردن و سستي به خرج دادن نيز ناشايست است، روا نيست مرد بيش از 4 ماه، اميزش جنسي با همسر جوان خود را ترک کند حتي اگر مثيبت ديده باشد.

(وسائل الشیعه، ج 14، ص 180(

 

امام صادق (ع) می فرمایند:

مرد بايد مقداري از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانايي جنسي داشته باشد، زيرا زن شوهر خود را در امور جنسي توانا بيابد، بهتر از اين است که او را ناتوان ببيند، مرد ناتوان نمي تواند همسر خود را راضي نگه دارد.

(وسائل الشيعه،ج14، ص96 )

 

نتیجه گیری:نگران نباشید، هر یک از این سه جزء به نوبه خود قابل ترمیم هستند. اگر وجود این سه عامل میان شما و همسرتان مطابق میلتان نیست، می توانید به مرور زمان آنها را ترمیم کنید. فقط کمی صبر و حوصله به خرج دهید و راه حل درست را انتخاب کنید. این سه جزء آموختنی هستند و نیاز به یادگیری دارند.

 

یادبگیریم که چگونه باید به همسرمان عشق بورزیم؟ چگونه باید با او صمیمانه برخورد کنیم؟ چگونه باید رابطه زناشویی مطلوبی با او برقرار کنیم؟ چه کنیم که او به ما وفادار بماند؟ چگونه از او بخواهیم به ما عشق بورزد؟ چگونه از او بخواهیم با ما صمیمانه برخورد کند؟ و ...

 

 

تکلیف هفته اول و دوم:

1.     قوانین زیر را با خود تکرار کنید و آنها را ملکه ذهن خود کنید:

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی در زندگی مان با مشکل مواجه شویم.

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی با هم متفاوت باشیم.

*        طبیعی است که هر انسانی ممکن است در زندگی اش اشتباه کند.

2.     به هر طریق ممکن سعی کنید رابطه صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید و او را نیز به این کار تشویق کنید. در این زمینه اطلاعات خود را زیاد کنید، از تجارب افراد موفق استفاده کنید، کتاب بخوانید، مشاوره بروید و ...

3.     به همسرتان وفادار باشید.

4.     روابط زناشویی مطلوبی با همسرتان داشته باشید. در این زمینه با هم صحبت کنید و نظر همدیگر را بپرسید، کتاب بخوانید و به مشاوره بروید.

5.     تمرین های هفته های بعدی ما را دنبال کنید.

 

نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت،

اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت.

 

    

نظرات

میهمان (تایید نشده)
19 تير 1393

من همینجوری افسرده بودم با خوندن این مطالبا افسرده تر شدم.وای خدایا چرا آخه؟؟؟من فقط امیدم به آقا امام زمانه تا بیادو حق ما خانم های ضعیف و بی ادعا رو از این مردای گردن کلفت بگیره،دلم خیلی گرفت،من شوهرم اسطوره ی یک مرد نمونه و ایده آل واسه خانوادم و فامیل خودمو خودش بود اما الان شش سال است که از نامزدی و عقد و عروسیمون میگذره دیگه اون آدم سابق نیست فقط چند ماه اول خیلی خوب بود،به نظر من اون ی نقاب روصورتش داشت و داره،چون فقط من دارم بداخلاقی ها وبدخلقیاشو تحمل میکنم به هر کسی میگم شکاکه و دست به زن داره میشنه واسه من قاه قاه قاه میخنده هیچ کس باورش نمیشه که اون خیلی به منو دو تا بچم بد میکنه به همه احترام میزاره اما وقتی خونه میاد میشه یه آدم دیگه،وقتی تو محل کارش تلفنی باهم حرف میزنیمم خیلی خوبه قشنگ حس میکنم دوره ی نامزدیمه و چقدر خوشبختم بعد چشمم به بچه هامو خونه زندگیم میوفته میفهمم نه بابا این همون آدم مکاره،البته یه موقع های مهربون میشه مث اون موقع ها اما زود اثرش میره

mosavi
19 تير 1393

دوست عزیزم شاید توقع شما هنوزبعد از شش سال ،ماندن در دوران عقده؟! نمی گم غیر ممکنه اما توقع نادرستیه! چون اصلا رابطه زیر یک سقف بودن با دوران نامزدی کاملا متفاوت است... شاید همسر شما هم همین حس را درباره شما دارد؟!

یاد بگیریم آدم ها رو با بزرگ کردن خوبی هاشون ، خوب کنیم نه با آشکار کردن بدی هاشون بدتر!!

کسی که به همه احترام می گذاره ، همه یی که شاید علاقه ای هم بهشون نداشته باشه پس ظرفیت محبت کردن و احترام گذاشتن به اعضای خانواده شم داره. فقط یک جای کار می لنگه!! اونجایی که دست شماست! شما باید تو خونه هم بزرگش کنید و از خوبی هاش تعریف کنید بزارید باورش بشه که در خونه هم مرد خوبیه و می تونه بهترم باشه! بالاخره همه ی ادم ها منه واقعی شون با منه بیرون فاصله هایی داره ، اما شاید شما با بزرگ نمایی بدی هاش باعث شدید این فاصله بیشتر و بیشتر بشه!

چقدر این راه رو امتحان کردید؟! تعریف از خوبی هاش بدون به رخ کشیدن بدی ها و ضعفاش؟!

خانم باربارا توی یکی از کتاباش نوشته: یک روز دست به بازو های نحیف همسرم زدم و گفتم : چه بازوهای سفت و ورزشکاریی؟!!

صبح فرداش دیدم داره تو زیرزمین دور از چشم من دمبل می زنه تا واقعا بازوهاش رو سفت کنه و اونی بشه که من تعریف کردم!!!!

دو تا فرزند دسته ی گل ارزشش رو داره تا در مورد ارتباط با همسرت مطالعه کنی و مهارت های زندگی رو، زندگی کنی ...

راستی کار ما به کجا کشیده که امام زمان (عجل الله )رو برای احقاق حقوق زن و شوهریمون می خوایم؟!!این بی معرفتی نیست در حق عظمت ظهور امام !

میهمان (تایید نشده)
18 تير 1393

سلام ,من شوهرم همش بهانه گیری میکنه با من قهر میکنه ,هر کاری میکنم که با من آشتی کنه رازی نمیشه ,اینقدر منتش رو کشیدم که دیگه حالم ازش بهم میخوره ,هروقت منتشو میکشم یا به من توهین میکنه یا منو میزنه به من فوش میده میگه برو گم شو نمیخوام باهات حرف بزنم ,ولی من مشکلم اینه که بدون اون نمیتونم بمونم بدون اون خوابم نمیبره ,نیاز به محبت دارم ولی اون اصلا حالیش نمیشه,بعضی اوقات بهش میگم که من یه زنم به محبت نیاز دآرم ولی بدتر میکنه همش خوردم میکنه,واقعا عذاب میکشم

میهمان (تایید نشده)
23 تير 1393

سلام عزیزم_این مشاور محترم فقط از حق آقایون دفاع میکنه_یک بار برا رضای خدا نمیگه مشکل از مرد هم هست_میگه شوهرش کتکش میزنه فوشش میده_تحقیرش میکنه...بعد میگه به شوهرتون محبت کنید و یک دفه موقع کتک زدن بوسش کنید این دنیای بدبخت زنهاست_میدونم پیامم و نمیزارید_خانم ها فقط به خدا واگذارشون کنید شاید خدا به ما موجودات...رحمی کرد

mosavi
19 تير 1393

دوست عزیز

حق دارید و واقعا حق با شماست . اما روشتون برای گرفتن حقتون اشتباست!!

بلا تشبیه! یک وقتی حقتون رو یک سگ می بره که باید دنبالش کنید و ازش پس بگیرید یک وقتی یک پرنده بر میداره و نباید بدویید باید اروم آروم نزدیکش بشید وگرنه می پره و شما هیچ وقت دستتون بهش نمی رسه! یک وقتی هم یک گربه بر میداره که باید براش دام پهن کنید و گرنه میره بالای درخت و بازم بی نصیب می مونید!!

شما چند وقته زندگی مشترک دارید؟! چقدر راه های دیگه رو امتحان کردی؟! معمولا خانوم ها یک راه رو سالها می رن و بعد هر دفعه انتظار دارن نتیجه ی متفاوت با دفعه قبل داشته باشه! قلق همسرتون رو پیدا کنید!

* اولا هیچ وقت با همسرتون قهر نکنید یعنی وقتی ناراحت شدید از چاشنی محبتتون کم کنید اما قهر نکنید. اونم قهر کرد با نگاهی عاقل اندر سفیه بگید که : قهر مال بچه هاست ما که زبون داریم تا با هم گفتگو کنیم قهر واقعا نشانه ی عجزمونه !! اما از احترام و وظایفتون نزنید.

* سرتون رو گرم کنید با کارهای هنری ، تلویزیون و حتی کارهای عبادی تا کمتر وابستگی تون نمایان بشه! یعنی بهش نشون بدید که زندگی تون رو دوست دارید اما اگر اون شما رو نخواد شما خودتون رو بهش تحمیل نمی کنید!

*در لحظاتی که خوب هستید بهش نگید که نقطه ضعفتون بی محلی و بی محبتی است!

بلکه بگید : اینکه من به محبت شما وابسته ام یک نعمته برای گرم نگه داشتن زندگی مون ،با قهر و تحقیر کردن از بین ببریش ، روزی حسرتش رو می خوری که بهش احتیاج پیدا خواهی کرد و شاید اون روزدیگه دیر شده باشه !(وابستگی تون رو یک گوهر قیمتی و یک نعمت با ارزش و یک غنیمت بزرگ که در این روزگار کم پیدا می شه براش جلوه بدید نه یک نفطه ضعف برای سو استفاده!)

*اگر آدم مومن و معتقدیه زشتی حرفهای زشت و بی احترامی هاش رو با احادیث بهش یادآور بشید وبگید که دنیا همیشه اینطور نمی چرخه و روزی او هم به محبت و توجه شما محتاج خواهد شد؟! این حدیث رو براش بخونید که :

پيامبر(ص) روايت است كه سه گناه است كه در كيفر آن ها خداوند شتاب و تسريع مي كند و آن را به آخرت موكول نمي كند كه عبارتند از: نافرماني پدر و مادر، ستم بر مردم و ناسپاسي در برابر احسان ديگران.(بحارالانوار، ج57، ص 275)

*اما فقط در حد یک بار تذکر و پیام، تکرار بیش از حد ، اثر کلامتون رو از بین می بره...

 

میهمان (تایید نشده)
18 تير 1393

سلام من هفت ساله که ازدواج کردم ویه بچه دارم شوهرم مهندس و هیچی تو زندگی کم ندارم فقط دوستش ندارم نمبدونم چکارکنم یعنی حالم از قیافه و هیکل و رفتارش بهم میخوره اما از خیانت میتریم شما بگید چکار کنم

میهمان (تایید نشده)
10 مرداد 1393

کاش میفرمودید که از اول ازدواج همچین حسی رو به همسرتون داشتید یا به تازگی سرو کلش پیدا شده؟؟؟؟؟!!!

mosavi
19 تير 1393

چه بیماری واگیر داری؟!!! این بیماری داره اپیدمی می شه! زن و مرد هم نداره!

شاید بتونیم  دلیل اصلی شو در بی بندباری نگاه و رفتار خودمون پیدا کنیم! بی بندباریی که به ما اجازه میده همسرمون رو با دیگران مقایسه کنیم! و حسرت غذای آلوده ای رو بخوریم که فقط خوب تزیین شده و غذای حلال خودمون رو بخاطر اینکه ظاهرش زیاد زیبا نیست پس بزنیم ! درحالیکه خیلی ها حسرت یک لحظه از زندگی ما رو دارن!!!

برگردیم به اصل و فطرت انسانی... برگردیم به خدا ... راه نجات این توموری که شما ازش حرف زدید قبل از اینکه بدخیم بشه و نیاز به عمل جراحی و حتی برداشتن یک عضو داشته باشه! فقط توبه است ! کسی از خیانت می ترسه که خدایی داره ، خدایی که قسم خورده حق ناسپاسی رو در همین دنیا خواهد داد همسری که زندگی که به قول خودتون هیچی توش کم ندارید براتون فراهم کرده ،اگر سپاسگزاری و تعریف حقش نباشه ، مطمئنا  ناسپاسی هم حقش نیست ! پس چشم هاتون رو با اشک زلال توبه بشویید ..چقدر سهراب زیبا گفت :

چشم ها رو باید شست

جور دیگر باید دید ....

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟!!

ساناز (تایید نشده)
17 تير 1393

واقعا متاسفم

میهمان (تایید نشده)
17 تير 1393

سلام از وقتی زنم یک سری حرفای بی مورد رو از این اون شنید نسبت به من بی اعتماد شده .کمکم کنید یه راهی بهم نشون بدین که دوباره بتونم اعتماد زنمو بدست بیارم.زن من خیلی حساسو زود رنجه .طاقت حرفو نداره تا بهش یک چیزی میگم یا میگم اون کارو نکن سری میزنه زیر گریه و من مجبور شدم که صدامو در نیارم تا ناراحت نشه.من خیلی دوسش دارم عاشقانه میخوامش جونم به جونش بسته ی .کمکم کنید بتونم دوباره اعتمادشو بدست بیارم.چون من هرچی میگم میگه برام مهم نیست این حرفش منو ازار میده خیلی .h.k

mosavi
17 تير 1393

واقعا خوشحالیم که به سایت ما سر زدید وجود شما در این جمع ، تمام این کلی گویی ها که می گویند همه ی مردها چنین اند و چنان ... را نقض می کند. به شما تبریک می گم بخاطر عشقی که بین شما و همسرتون وجود داره. می خوام رازی رو در مورد همسرتون براتون فاش کنم ! خانم ها در مقابل کسی زود رنج هستند که دوستش دارن! از حرف های کسی ناراحت می شن و گریه می کنن که ازش انتظار ندارن دلشون رو بشکنه! پس اینها یعنی اون هم شما رو عاشقانه دوست داره و به قولی : دل به دل لوله کشی ست!!

اما به قول خودتون حرف های بی موردی در مورد شما باعث شده عشقش رو سرکوب کنه اما اون در واقع در این حال بیشتر از پیش به محبت و توجه شما احتیاج داره . پس تنهاش نگذارید و نگذارید در تنهایی هاش بیشترشما رو محکوم کنه ...

بعد از اینکه چند روزی با محبت هاتون دلش رو نرم کردید و بهانه ای دستش ندادید تو یک فرصت خوب و مغتنم بشینید جلوش و مردانه باهاش حرف بزنید! 

همین حرفایی که به ما گفتید بهش بگید!از خودتون دفاع نکنید بگذارید آروم بشه...بعد که همه ی حرفاشو زد نوبت شماست

نوبت شماست که مثل یک مدیر با درایت قرار و مدارهایی برای حل مشکلات بینتون بگذارید .

مثلا قرار بگذارید که وقتی اون از حرف شما ناراحت می شه همون لحظه بگه : این حرفت ناراحتم می کنه ؟ و بعد توضیح بده که از  کدوم قسمتش ناراحت می شه .

این روش باعث می شه که اون راهی غیر از گریه رو در پیش بگیره و کم کم عادت کنه که حرفش رو بزنه بدون گریه ! و بعد یاد می گیره که برای توضیح به شما حتما دلیلش رو بیان کنه که این خودش هم فواید بسیاری داره ، مثلا باعث می شه که از ناراحت شدن هایی که بی مورده و دلیلی براش نداره پرهیز کنه و بعضی اوقات هم وقتی دلایلش رو بیان می کنه به کوچکی و پوچی دلایلش پی می بره و خود به خود براش حل می شه بدون اینکه نیاز باشه شما براش توضیح بدید... این روش باعث می شه شما هم بفهمید که از چه جملاتی استفاده کنید که هم حرفتون رو زده باشید و هم احساسات اونو جریحه دار نکنید و روی نقطه ضعفاش دست نگذارید.

دوست گرامی زندگی مشترک یعنی همین ! همین که یاد بگیریم با هم چطور حرف بزنیم و چطور حرفمون رو از دریچه ی طرف مقابلمون بزنیم که هم دیده بشه و هم پذیرفته بشه!

مهارت های زندگی رو یاد بگیریم قبل از اینکه دیر بشه ... شما هنوز در اول راهید و این مزیت بسیار بزرگی است که باید قدرش رو بدونید و فرصت هاش رو مغتنم بشمرید . به همسرتون کمک کنید تا رابطه کلامی زیادی با شما داشته باشه در واقع به خودتون کمک کنید تا زندگی آرام و عاشقانه داشته باشید...

اazam (تایید نشده)
17 تير 1393

سلام.منم داغونم عین شما.خسته ام افسرده ام عصبی ام.شوهرم محرم نیست دهن لقه هراتفاقی توخونه میفته همه باخبر میشن واین منوعصبی میکنه.بیشترازاین موضوع داغونم که هربارقول میده محرمورازدارباشه هربارم میزنه زیرش اصلاتوخونه باش حرف نمیزنم ازچشمم بدجوری افتاده

میهمان (تایید نشده)
16 تير 1393

اما زنها همگي با مشکلاتي شبيه هم دست وپنجه نرم ميکنيم چون همه ي ما جنس ضعيف هستيم وفکر ميکنند هر کاري خواستند ميتوانند با ما بکنند

میهمان (تایید نشده)
16 تير 1393

Manam kheli khaste am dostan

فاطمه (تایید نشده)
16 تير 1393

خاستم بگم که شوهرم خیلی منو دوس داره منم همین طور ۰ و زندگی خوبی دارم ۰نا امید نباشین به خدا توکل کنین

میهمانفاطمه (تایید نشده)
16 تير 1393

سلام ۰ بعضی از نظرهارو خوندم و خیلی ناراحت شدم ۰اما من شوهرمو دوس دارم و اینکه ادم خوبیه اهل کار و زندگی۰ توی همه ی رابطه ها پستی بلندی هست۰ از اینکه درکنارمه ازش ممنونم۰ خاستم بگم نا امید نباشین توکلتون به خدا باشه براتون دعا میکنم ۰

میهمان (تایید نشده)
16 تير 1393

خدا منو بکشه . شوهر دارم مثل دسته گل . الان 24 سالمه و 1 ساله که ازدواج کردم . 1 سال هم عقد بودم .هرچی میخوام برام فراهم میکنه . با تحصیل و اشتغال و ازادی و هیچ کوفت و زهرمار دیگه ای هم مشکلی نداره و تا حالا دست روم بلند نکرده و میگه اگه دست بلند کردم دستمو قلم کن .
ولی من فقط بخاطر اینکه تحصیلاتش پایینتر از منه و با اجبار خانوادم ازدواج کردم و دوستش نداشتم الان لج کردم باهاش و با دوست پسر سابقم که متاهله ارتباط دارم (البته فقط در حد تلفنی )
دلم بحالش میسوزه .چون تقصیری نداره . مقصر پدر و مادرم هستن که منو به زور و با شکنجه روحی مجبور به ازدواج کردن !!
تو رو خدا بگید چیکار کنم . علاقه ای بهش ندارم .
نه اینکه ازش متنفر باشما نه . فقط میگم چرا نباید با کسی ازدواج میکردم که عاشقش بودم .

نوا (تایید نشده)
23 مرداد 1393

سلام
منم یه طورایی شبیه شما بوده وضعیتم
سه سال عاشق یکی بودم
که اونم عاشق من بود
بیکاربود
اهل یکی از روستاهای یه استان دیگه
تحصیلاتش پایین تر از من
خونوادم مخالفت کردن منم فراموشش کردم
ماه ها بعد با مرد خوب و مومنی ازدواج کردم که هیچچی برام کم نمیذاش اما بهش محبتم کم بود و کمترم شد
تا اینکه یه بار باغضب دیرینم صحبت کردم و
آتش زنده شد
و زندگیم ماه هاست که تباه شده!
من به شوهرم عاشق تر و او از من بیدارتر
علتش را نمیدانم
چون او هرگز از آن مکالمه من خبردار نشد
شاید این همان چوب خداست!
دعایم کنید

میهمان (تایید نشده)
22 تير 1393

اولین کاری که می تونه به بهبود شرایط شما کمک کنه نگاه به زندگی آدم هایی است که به قول شما با عشقشون ازدواج کردن و حالا در دادگاه طلاق هستند.تابه حال به این موضوع فکرکردین که اگه شما با این دوست متاهلتون ازدواجکنین و یه روز به هر دلیلی بین شما کدورت ایجاد بشه همون طور که الان ایشون داره به خانومش خیانت می کنه شما رو هم مثل کاغذ باطله میندازه دور و میره سراغ یکی دیگه(خیلی خیلی بابت این حرفم عذر میخوام ولی خواستم واضح صحبت کنم)اما شوهر کنونی شما با تعاریفی که کردین مرد زندگه و همسرش رو در اولویت زندگی قرار داده.
من یک روزهایی همین حرفها رو میزدم ولی حالا بعد از سه سال و نیم زندگی مشترک تنها چیزی که برام مهمه اینه که شوهرم و من با عشقی که بینمون به وجود اومده با وجود همه ی اختلاف نظرها و دعواها و... بتونیم هر روز رابطه گرمتری باهم داشته باشیم.روش پدر و مادر شما در این ازدواج اشتباه بوده اما نیت آنها خوشبختی شماست.به خاطر لجبازی کردن زندگی خودتون و یه پسر جوان که در این باز هیچ دخالتی نداشته رو به خطر نندازین

mosavi
17 تير 1393

من به شما حق می دم چرا نباید با کسی ازدواج می کردید که عاشقش بودید؟! اما این ازدواج با عشق را با چه قیمتی می خواستید؟! اصلا قیمتش مهمه؟! یا نه ؟! مثلا یک دیابتی می خواد شیرینی بخوره به قیمت از دست دادن جانش!

مادربزرگ خدا بیامرز من یک مثل قشنگی داشت خدابیامرز می گفت : به مرگ خودشو  ضرر صاحبش راضیه!!

حکایت شما حکایت همین ضرب المثله ! شما حاضرید زندگی تون رو از بین ببرید به قیمت لج کردن با پدر و مادرتون! پدر و مادری که الان با تعریفایی که شما از همسرتون کردید معلوم شد که پدر و مادری با تجربه و فهمیده هستند. چون شما امروز اینقدر از همسرتون راضی هستید. اما پدر و مادرتون شما رو خیلی دوست داشتن ! چون به همسر شما  نگفتن که دخترشون  هنوز به بلوغ فکری نرسیده؟! شرمنده ام این رو گفتم اما واقعیت همینه ! خصلت لج کردن و به خود ضرر زدن از خصایص بارز کودکی است و شما هنوز در این مرحله مانده اید! شما زندگی دارید که خیلی از همین خانوم هایی که به این صفحه مراجعه کردن آرزوش رو دارند اونوقت شما به راحتی چنین نعمتی رو با لفظ کودکانه " لج کردم" خراب می کنید . و راهی رو در پیش گرفتید " خیانت " که از گناهان بسیار شنیع در دین ماست . ارتباط زن شوهر دار و مرد زن دار از بدترین مصادیقش است ... پس در این لحظات زیبای رمضان توبه کنیم و به خود بازگردیم. باور کنیم که بزرگ شده ایم و قرار است روزی شما خود مادر باشید. به نظر شما به چنین مادری می شود اعتماد کرد؟ مثلا اگر همسرش بگوید که کودک را دعوا نکن . چنین مادری که هنوز در خصلت کودکانه لجبازی مانده باشد ، حتما در خلوت انقدر فرزند خود را خواهد زد  تا عبرتی باشد برای سایرین؟!!!

دوست عزیزم ! مرا ببخش که اینقدر تند و تلخ حرف زدم اما واقعا وقتی این همه درد و رنج خانوم هایی را می خوانیم که حسرت یک لحظه ی زندگی تو را دارند ، وقتی دادگاه های خانواده پر است از پرونده های طلاقی که به قول شما با عشقشان ازدواج کردند و امروز برای طلاق لحظه شماری می کنند ، کمی تلخ شدن طبیعی است ... کافیست توی همین اینترنت گشتی بزنی و عاقبت عاشق هایی که با عشقشان ازدواج کردن رو ببینی ....

درست بشیم قبل از اینکه زندگی با چوب معلمیش تربیتمون کنه!!

میهمان (تایید نشده)
17 تير 1393

سلام. عزیزم صبر کن ترا خدا صبر کن اون چه حرفی هست؟ صبر کن ترا خدا 

ترا خدا به طلاق اصلا فکر نکن به جدایی اصلا فکر نکن صبر کن

میهمان (تایید نشده)
15 تير 1393

سلام من اکثراین نظرات دوستان رو خوندم من خودم از جمله افرادی هستم که زندگیموباختم نه راه پس دارم نه راه پیش بایدبسوزمو بسازم شوهرم به من میگه تو واسه من زن نیستی انتظارشوهر خوب بودن هم ازم نداشته باش اوایل زیادگریه میکردم حسابی خودمو داغون کردم نارحتی اعصاب گرفتم ولی الان فقط سلامتیم واسم مهمه چون اگرسکته کنم اون منو میگذاره خونه بابام و دوباره زن میگیره ولی کور خونده همونجوری که زندگی و جوونیمو ازم گرفت منم تا اخر عمرم کنارش میمونم و نمیگذارم دوباره زن بگیره

mosavi
17 تير 1393

دوست عزیزم چرا می گه : برای من زن نیستی؟ از شما چه انتظاری داره؟ چه توقعی داره که برآورده کردنش برای شما سخته؟!

کسی که می گه انتظار شوهر خوب بودن رو نداشته باش" یعنی یک زمانی شوهر خوبی بوده و دلش می خواد شوهر خوبی باشه اما چیزی مانعشه ! یک دردی داره که اون مانع بین شماست . مانع رو پیدا کن . بجایی که انرژیت رو با جوش زدن و عصبی شدن از بین ببری همه ی قوات رو جمع کن و مانع رو از بین ببر... خوب نگاه کن من مطمئنم پیداش می کنی...

باور کن که با عشق و درایت زنانه می تونی مرده رو هم زنده کنی چه برسه به همسرت که با همین یک جمله معلومه منتظرته... منتظرته که دردشو بفهمی ...

میهمان
15 تير 1393

سلام من یک ساله نامزد کردم .روزای اول زندگی خوبی داشتیم .ولی بعد دخالت یکی از دوستان من ذهن زنمو منحرف کرد .در صورتی که همه حرفای که گفته بود دروغ بود .از اون روز به بعد زنم توجه نداره به من .و منو به حال خودم گذاشته و هیچه تو زندگی مون براش مهم نیست .دیگه نمیدونم چکار کنم .من زنمو خیلی دوسش دارم حاظرم بخاطرش جونمم بدم.ولی دیگه نمیدونم چکار کنم که زندگیم به روال خودش برگرده.

مریم (تایید نشده)
15 تير 1393

خیلی خوبه که یک مرد به زنش علاقه داره ونگران بهم خوردن زندگیشه_اگه علاقتون واقعی باشه باید به اون زن تبریک گفت_شما هم نگران نباشید زنها موجودات احساسی هستن شما میتونید با رفتارتون برعکس حرفای دوستتونو ثابت کنید که اشتباه میکنه راجع به شما_بهش انقدر محبت کنید تا شرمنده بشه بعد اونوقت میشه همون زندگی که شما میخواین_ولی اگه بی محلی کنید یعنی حرفای اون بیشتر به خانمتون ثابت میشه

میهمان (تایید نشده)
15 تير 1393

سلام شوهرمن وفتی شب بچه گریه میکنه ومیخوادبره بغل باباش منوفحش میده وقتی پشت سرمن گریه میکنه منو فحش میده اسم منوگذاشته حیوون میگه ازت متنفرم من بایدچیکارکنم

میهمان (تایید نشده)
14 تير 1393

من با عشق زندگی را اغاز کردم ،کاملا با احساس ولی مدام اختلاف داشتیم همسر من نمیخواد مسائل حل شود میخواد انطور که خودش میخواهد شود اگر نشود وسایل را میشکند و اخرین بار مرا زد. چه کار کنم؟؟؟؟

میهمان (تایید نشده)
13 تير 1393

شوهرم دست بزن داره و با کوچکترین بهانه ای اونقدر کتکم میزنه که نفسم بند بیاد.ازش متنفرم دلم میخواد بمیره .کاش یک برادر داشتم که انتقامم بگیره

mosavi
17 تير 1393

برای از بین بردن عادت کتک زدن باید اول مدتی بهانه دستش ندهید! یعنی سکوت کنید جر و بحث نکنید احترام خود را حفظ کنید در هیچ شرایطی بی احترامی نکنید تا کم کم شخصیتتان در جلوی چشمش بزرگ شود تا دیگر به خود اجازه ی بی احترامی ندهد .مشکل اینجاست که بعضی از خانم ها خودشان می خواهند کتک بخورند! یعنی آنقدر با زبان و رفتار همسرشان را تحریک می کنند تا دعوای لفظی را به کتک کاری بکشانند که البته این هم دلایل روانشناختی خودش را دارد مثلا به دلیل بی محلی های همسرشان و بی توجهی هایش از این راه جلب توجه می کنند به قیمت کتک خوردن! اما در مورد شما من مطمئنم اگر برای خود عزت نفس قائل شوید و اول خودتان به خودتان احترام بگذارید یعنی دهن به دهن و بی احترامی نکنید و محیط خانه را آرام نگه دارید بعد از مدتی کوتاه خواهید دید همسرتان هم به آرامش خانه عادت می کند همانطور که به کتک زدن عادت کرده! باید عادت هایش را عوض کنید سخت هست اما غیر ممکن نیست . عشق و درایت زنانه معجزه می کند . خود را و توانایی های خود را پیدا کنیم . باور کنیم که زندگی روی ما زنها می چرخد . هر وقت ما بخواهیم دعوا می شود! و هر وقت نخواهیم می توانیم چنان بحث را کنترل کنیم که به دعوا نکشد!

موفق باشید

s`dni (تایید نشده)
12 تير 1393

سلام من 5 ماهه عقد كردك و اصلا شوهرمو دوست ندارم چندشم ميشه بهم دست بزنه
مشاوره هم رفتم و گفت بهم نزديك بشيد چنربار.اينكارم كردم اما واقعا حالم ازش بهم ميخورد و نتونستم طاقت بيارم رابطه اي شكل بگيره.مشاورم گفت جدا شو اما شوهرم گريه ميكنه كه من بدون تو ميميرم. منم اصلا نميتئنم به اين رابطه ادامه بدم.چيكاركنم؟

mosavi
17 تير 1393

دوست عزیزم
دلایل چندش شدنتان چیست؟ همسرتان کسی را برای شما تداعی می کند که از اومتنفر بوده اید؟! یا وسواسی خاص دارید که او رعایت نمی کند؟!
اگر حالات شما ریشه ی روحی داشته باشد شما باید به یک روانپزشک مراجعه کنید .
گاهی فقط با مصرف یک دوره ی کوتاه دارو این مشکل شما درمان می شود. مشاوران فقط می توانند شما را در پیدا کردن ریشه ی مشکلات و تغییر عادات و رفتارهایی که ریشه ی خلق و خویی دارند راهنمایی کنند اما گاهی این رفتارها ریشه ی عصبی و روحی دارد که حتما باید با یک روانپزشک مشورت شود.
می توانید تنهایی این پرسه را دنبال کنید بدون اینکه کسی خبردار شود. از حرف هایتان هم معلوم است که زن با درایت و فهمیده ای هستید. پس حتما این راه را هم امتحان خواهید کرد. 

به همین راحتی از زندگی تان نگذرید. اگر این مشکلتان درمان نشود از کجا معلوم که هر همسر دیگری هم داشته باشید این اتفاق نیفتد ؟

 

میهمان (تایید نشده)
11 تير 1393

سلام عزیزم من یه ساله ازدواج کردم هفته اول ازش متنفرشدم اما جز تحمل کاری ازدستم برنمیاد شوهرمنم ی گاو ب تمام معناست هفته اول عقدمون بهم خیانت کرد صدام درنیومد فقط واس حفظ زندگیم.. ی عمر باید بسوزمو بسازم چیزی بنام احترام حالیش نمیشه خانوادشم با همه ی بی احترامی و دخالتاشون بماند ایشالا خدا واس دخترشون بدترشو بیاره.. همه چیو ب خدا بسپارید..

میهمان (تایید نشده)
14 تير 1393

مردا همشون همینجورین .بدتر از همه اینه که کارشون واشتباهشون رو قبول نمیکنن

میهمان (تایید نشده)
17 تير 1393

واااااقعاً حرف درستي هست!!! قبول نميكنن

میهمان (تایید نشده)
11 تير 1393

سلام دوستان منم 20 سال ازدواج کردم الان پسر بزرگم کنکوری است 3تا فرزند دارم شوهر منم مرتب از درودیوار اشکال میگیره ومنوبهم میریزه از محل کارش به زنگ میزنه و از پشت تلفن منو داغون میکنه آخه این از جونیش اخلاقش همین بوده به خدا طاقتم تموم شده حالم بد میشه زندگیو از من گرفته نمید ونم چیکار کنم روحیه ی بچه هام داغون شده کسی ندارم چند روز برم تورو خدا راهنماییم کنید با اخلاقش چیکار کنم فقط دنبال بهانه است مرسی دوستان

میهمان (تایید نشده)
11 تير 1393

من هم از شوهر و زندگیم خسته شدم شوهر من خیلی بی خیاله. هر چی خونواده اش اذیتمون می کنند اصلا نمی فهمه. تو خوشی و ناخوشی براش حرف می زنم انگار داری با دیوار حرف می زنی . خیلی ادم آروم و مهربونیه فقط آی کیوش خیلی پایینه. هیچ دل خوشی تو زندگی ندارم. فقط من هستم و چهاردیواری خونه. همه مسئولیت زندگی با خودمه. نه از خانواده خودم و نه شوهرم هیچ محبتی ندیدم. فقط بهانه زندگیم دختر 10 سالم است.

ناشناس (تایید نشده)
10 تير 1393

از شوهرم متنفرم از حرفهایش متنفرم

میهمان (تایید نشده)
07 تير 1393

م پستها رو خوندم تقریبا ما زنها همه از یه درد مشترک در رنجیم اونم عدم توجه همسرانمون به ما ست.من فکر میکنم مسایل مادی بسیار خانواده ها باعث شده زندگی خیلی از زوجها به مخاطره بیافته. متاسفانه این یه حقیقته که ما اونو کتمان می کنیم.اما مردا بدلیل مشکلات مالی مجبورن بیتر کا کنن و خسته بشن و وقتی میان خونه نتونن نیازهای مارو برطرف کنن.من به شخصه خیلی باعث پیشرفت شوهرم شدم اما بازهم شوهرم اونجور که باید قدر منو نمیدونه و همیشه منو متهم به خرج کیادی میکنه.در حالی که من خودم شاغلم و همه درامدمو صرف اسایش زندگیم میکنم.اما حالا به این نتیجه رسیدم که اشتباه کردم و نباید اینقدر از خودم مایه میزاشتم....

نوا (تایید نشده)
23 مرداد 1393

سلام دوست عزیز
کاملا حق با شماست
من هم از بی توجهی ها و وقت محدود شوهرم نسبت به خودم ملایم.
سر همین موضوع هر روز دعوامون میشه

سیما (تایید نشده)
07 تير 1393

هفت سال پیش بدون عشق ازدواج کردم فک میکردم عشق بعد از ازدواج راسته! آخه کدوم عشق ؟سال اول دانشگاه بودم که ازدواج کردم بلافاصه هم بچه دار شدیم درسم تمام شد دو سال دنبال کار گشتم در نهایت یه دفتر بیمه زدم این همه تلاش از من ولی دریغ از یه ذره حرکت از این شوهر بی غیرت و بی مسئولیتم به نظر من عشق وقتی میاد که هم از لحاظ عاطفی و هم از لحاظ مالی تامین باشی ازش متنفرم

یهمان (تایید نشده)
07 تير 1393

دوستهاي عزيزم من هم خانومي هستم بيست وشش ساله وهشت سال است كه ازدواج كردم در زند گي مشكلات.زيادي را تحمل كردم وتوكلم به خدا بوده شايد باور نكنيد گاهي اوقات كه همسرم عصباني ميشود يا حرفي به من ميزند كه مرا ناراحت كند سكوت ميكنم واين سكوت ارامشي دردرونم ايجاد ميكند كه گمان ميكنم خداونددست پرمهرش را رو قلبم گذاشته پس شما هم بدونيد كه تنها نيستيداگرهمسرتان شمارا دوست ندارد بدونيد كه خداي بزرگي هست كه خيلي دوستتون داره سیهما

میهمان (تایید نشده)
07 تير 1393

سلام.واقعا متاسفم برای خودم و بقیه خانمهای پاکدامن فداکار عاشق پیشه گه تمام جوانی وعمرشان را صرف محبت وعشق به همسرشان وخدمت به خانواده کردند امااخر کار در میانسالی حالا که عروس وداماد گرفته اندو موقع ارامششان است با هوسرانی شوهرشان طعم تلخ وگزنده خیانت رامیچشند.من 10 ماه است در این موقعیت دست و پا میزنم انقدر گریه ناله وخودزنی کرده ام که برایم عادت شده اما بیقراریهایم تمامی ندارد و هنوز در شوک بسر میبرم من وهمسرم عاشق هم بودیم اما او بخاطر توجیه خطایش بیشرمانه همه عشقمان وخاطرات عاشقانه امان را انکار میکند و میگوید ما همیشه مشگل داشتیم این در حالی است که من رازش را در سینه حفظ کرده ام و به تنهایی این غم جانکاه را تحمل میکنم.ما بین همه اطرافیان اعتبار و احترام داریم و سالهاست همه ما را عاشق و خوشبخت میانند اما او یکباره همه چیز را خراب کرد ولی انتظار دارد بدون عذرخواهی واقعی و بدون جبران ببخشم و انگار نه انگار اما من بشدت افسرده شده ام هیچ انگیزه ای برای زنده بودن ندارم چه رسد به زندگی کردن و هرگز نمیتوانم او را ببخشم ظرف 20 روز اینده او را ترک میکنم و بیماریم را و خستگی ام بهانه میکنم تا ابرویش و اعتبارش همچنان حفظ شود به هر حال بین من وفادار فرق هست با او که خیانتکار است به من خیلی بد کرد خیلی ....نمیدانم چگونه تقاص پس خواهد داد ولی به انتقام الهی و عدالت خدا ایمان دارم....برایم دعا کنید ...

میهمان (تایید نشده)
11 تير 1393

متاسفانه مردها از ابروداری خانم ها نهایت سواستفاده رو میکنن
اما توصیه میکنم گزیه نکنید
خیلی هم خودتون رو اذیت نکید
چون چند سال بعد میفهمید به خودتون ظلم کردید و سلامتیتون رو از دست دادید

میهمان (تایید نشده)
21 تير 1393

سلام.اره دوست خوبم خودم هم میدونم زیادی دارم به خودم عذاب میدم ولی دست خودم نیست همه باورهای خوبم به هم ریخته و درمانده شدم تورو خدا راهنمایی ام کنید حرفهای شما دوستای خوب و رنج کشیده ارومم میکنه موفق باشید.

میهمان (تایید نشده)
10 تير 1393

سلام عزیزم_من ۴ساله عروسی کردم تو این ۴سال همیشه از شوهرم خیانت دیدم از اول زندگی_با دخترای فامیل رابطه داره و...خیلی هم چشم چرونه با خیلی مشکلات دیگه_تنها کاری که میکنم و بهم آرامش میده اینه که به خدا واگذارش کردم هم خودشو هم مادرشو_شما هم به خدا واگذار کن انتقامی سخت تر از چیزی که خودتون میخواستین بگیرین میگیره_الان سوم ماه رمضونه ماه خداست امیدوارم تقاص خیانتشونو پس بدن و با چشم خودمون ببینیم

فهیمه (تایید نشده)
04 تير 1393

سلام من 11 سال که ازدواج کردم همسرم و خود من هم مثل بفیه آدمها بی عیب نیستیم و حتی 2 بار خواستیم از هم جدا بشیم ولی بخاطر پسرم و ابراز علاقه از سمت همسرم این اتفاق نیفتاد همسرم متاسفانه بسیار عصبیه و یکسری شیطنتهای آقایان داره ولی من حالا حرف خانم مشاور در مورد نحوه برخورد و اصلا اینکه بلد باشیم کجا حرف بزنیم و چی بگیم که بیشترین تاثیر رو داشته باشه تایید میکنم ولی یک چیزی فکرم رو مشغول کرده اونم حرفهای همسرم هنگام رابطه زناشوییمون نمیدونم چچوری این مسله مطرح کنم لطفا راهنماییم کنید.  

میهمان (تایید نشده)
04 تير 1393

منم تو زندگیم همه کار کردم با انتخابم یکسال و نیم پیش با اسرار که از دست خانواده راحت بشم ازدواج کردم چه بلاهایی که سرم نیومد تا تونستم سر و تهشو جمع کنم ازدواج کنم حالا چی بدست آوردم یه شوهری که هیچ ارزشی براش ندارم مطمئنم اگه امشب بمیرم فردا صبح با مامانش میره خواستگاری یکی دیگه برای خودم متاسفم خاک تو سرم کنن که دارم اجباری لبخند میزنم اجباری بازار میرم اجباری احساس رضایت و محبت می کنم برای خودم متاسفم که چشمامو باز نکردم ببینم کسی که قرار زندگی من بشه چقدر برای منو و زندگی من ارزش قائله برای خودم متاسفم که برای گدایی محبت ازدواج کردم و تا آخر عمرم باید گدا بمونم

میهمان (تایید نشده)
01 تير 1393

منم مثل خیلی از خانمایی که اینجا هستن شوهرمو دوست ندارم ولی نه چون مرد بدی هست کلا چون همسری که من میخواستم چیز دیگه ای بود.
خیلی خنده دار که همه جواب هایی که داره داده میشه حاکی از اینه که زن باید کوتاه بیاد و زندگیشو بسازه!!!!
واقعا این مشاورا چی با خودشون فکر میکنن مگه ما دخترا هم مثل پسرا مادرایی نداشتیم که لوسمون کنن و قربون صدقمون برن که توقع دیدگاه حمایتی از خونوادمون چه در غالب همسر و چه در غالب پدر و مادر داشته باشیم
ولی نظر همه مشاورا اینه که دخترا باید بعد از ازدواج عوض بشن کاش انقدری که به زنا نصیحت سازش میکنن به مردا هم غیرت و مردونگی یاد بدن و اینکه باعث افتخار همسرشون باشن و نقش یه تکیه گاه رو به عنوان مرد داشته باشن
ولی...
من توی دوران مجردیم خیلی زندگی خوبی داشتم و ازش لذت میبردم و تنها دلیلم برای تصمیم به ازدواج دسیابی سریعتر به موفقیت هام و کمک به همسرم برای دسیابی به موفقیتاش در غالب اعتقادای بالایی که براش تلاش میکریم! ولی الان همسر من توقع گذشت و کنار گیری از خواسته هامو ازم داره تا زندگیمون به سامانی برسه. در همین غالب هم اعتماد به نفسمو ازم گرفت برای اینکه انگیزه ای داشته باشم تا بهترینی باشم که هم خودم انتظارشو دارم و هم خودش دوست داره و تحتیقرم میکرد تا به هر قیمتی شده این من باشم که از خواسته هام کناره بگیرم و حالا هم به فردی افسرده تبدیل شدم که سقف خونم برام سنگینی میکنه!!!
میدونم قراره چیزایی بشنوم که حاکی از گذشت کردن من به عنوان یه زن هست ولی لطفا یه راه حل نشونم بدین که بدون اینکه بخوام بدنامی یه زن مطلقه رو به دوش بکشم از این زندگی خلاص بشم....

میهمان (تایید نشده)
04 تير 1393

خدا خیرت بده یکی پیدا شد حرف حق بزنه_ما زنها بدبخت به دنیا اومدیم اگه تو مجردیمون خوشی ببینیم باید تو ازدواجمون از پشت پامون در بیاد_عزیزم من شرایطم از تو خیلی بدتره برات میگم شاید مشکلت کمتر به چشمت بیاد_من ۵ساله ازدواج کردم_شوهرم ۴سالش بیکار بوده_‏۱سال هم زندان رفته_چندین دوست دختر داره_تا نصف شب پا کامپیوتر از دخترا (بوق!!)و شماره میخواد_تو این ۵سال با من اصلا رابطه زناشوی نداشته_هیچ محبتی نداره_تو ۷ روز ۶روزش قهره_دست بزن داره_بد دهنه_بچه ننه ست خیلی_با دخترا فامیل رابطه داره_همجنس باز هم هست_نمیدونی زندگی با همچین آدمی از جهنم بدتره_فقط به خدا واگذار کردم هم خودشو هم خانوادشو_توام چون دلت آروم بگیره به خدا واگذار کن مطمئن باش انتقامی سخت تر ازون چیزی که میخواستی میگیره

میهمان (تایید نشده)
21 تير 1393

عزیزم من موندم با این خصوصیاتی که میگی چرا طلاق نمیگیری؟؟؟!!!!!!!!!

کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,934,154

    اوقات شرعي