ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

 

از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام / مشاوره

1390/02/17  |  281،207 بازدید

 

 

سئوال:مدتی است از همسرم و رفتارهایش متنفر شده ام هر کار می کنم نمی توانم دوستش داشته باشم.گاهی زیر یک سقف بودن با او برایم مشکل می شود؟

 

چگونه به همسرم علاقمند شوم؟

(از همسرم متنفر شده ام. چه کنم؟)

(تمرین هفته اول و دوم)

زیر نظر خانم الهامه محسنیان، کارشناس ارشد روانشناسی

 

اگر احساس می کنید عشق از زندگی زناشویی تان رخت بربسته و دیگر عاشق همسرتان نیستید، از روی صبر و شکیبایی، مراحل زیر را انجام دهید و تمرین های هفته های آتی را نیز دنبال کنید. انشاءالله بتوانید به سوی ایجاد یک زندگی خوب و شیرین گام بردارید.

 

گام اول: دو قانون غیرقابل انکار  زندگی را بپذیرید.

دو قانون غیرقابل تغییر در زندگی همه زوجین (چه خوشبخت و چه بدبخت، چه پیر و چه جوان، چه با فرزند و چه بی فرزند، چه در ازدواج اول و چه در ازدواج های بعدی و ...) وجود دارد که ما باید این دو قانون را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیریم و باور داشته باشیم:

1)    زندگی همه افراد مملو است از پستی و بلندی، خوبی و بدی، شادی و غم، خنده و گریه، دوست داشتن و نداشتن و ....

پس هیچ زندگی را نمی توان یافت که بدون مشکل باشد. نمی توان گفت بعضی از زوجین در زندگی شان با هیچ مشکلی مواجه نیستند و زندگی آنها همیشه بر وفق مرادشان است. در هیچ زندگی ای نمی توان گفت همیشه و در همه حال زن و شوهر عاشق و معشوق یکدیگرند و هیچ موضوعی باعث ایجاد کدورت میان آنها نمی شود، بلکه حتی عاشق ترین زوج ها هم گاه با هم اختلاف نظرهای بزرگی دارند.

در مورد وجود این قانون در زندگی بشر، احادیث و روایات متفاوتی وجود دارد که بیان کننده این موضوع است که زندگی بشر و به خصوص زندگی مومنین توأم است با سختی ها و مشکلات، و هر کس به نوبه خود در زندگی اش با مشکلات کوچک و برزگ روبرو می شود.

 

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند:

حکایت مومن، حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2،ص 258 (باب شدة ابلاء المومن حدیث25))

 

امام صادق (ع) در جایی دیگر می فرمایند:

چهل شب بر بنده مومن نگذرد، مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11))

 

پس می بینیم که وجود سختی ها و مشکلات در زندگی و بالطبع در روابط میان زن و شوهر، از ویژگی های طبیعی این دنیا است و هیچ کس از این قائده مستثنی نیست.

 

2)    در وجود هر یک از افراد حتی در بهترین آنها، نقایصی نهفته است و هیچ فردی کامل نیست. از طرفی همه افراد در صفات و ویژگی هایی که دارند با هم متفاوتند.

انسان ممکن الخطا است و هیچ انسانی را (به جز ائمه و معصومین (ع)) نمی توان یافت که در همه ویژگی هایش کامل باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. پس طبیعی است که هر یک از زوجین به نوعی دارای نقطه ضعف ها و تفاوت هایی باشند و داشتن انتظاری غیر از این، انتظاری بیهوده است.

 

امام علی (ع) می فرمایند:

مردم همانند درختان اند كه آبشان يكى است و ميوه هايشان گوناگون.

(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097)

 

نتیجه گیری:علی رغم وجود مشکلاتی که در بطن هر زندگی و در وجود هر انسانی نهفته است و با آگاهی از این دو ویژگی ذاتی انسان و جهان هستی، باید بپذیریم که زندگی ما هم از این قائده مستثنی نیست و انتظاری غیرمنطقی است اگر بخواهیم زندگی مان همیشه بر وفق مرادمان باشد، زندگی مان همیشه سرشار از محبت باشد، همیشه همسرمان مطابق میل ما باشد، ما همیشه مطابق میل همسرمان باشیم، هیچ چیز بین ما جدایی نیندازد و ...

 

پس می توانیم علی رغم داشتن مشکلات و علی رغم داشتن اختلاف نظر با همسر و علی رغم وجود برخی نقطه ضعف ها در همسرمان، بازهم زندگی شیرینی داشته باشیم.

 

گام دوم: سه عنصر عشق را در زندگی خود پابرجا کنید.

به نظر یکی از روانشناسان (به نام اشترنبرگ)، عشق یک مثلث است با سه ضلع "صمیمیت"، "وفاداری"، و "روابط زناشویی". اگر می خواهید مجدداً عاشق همسرتان شوید و دوباره او را عاشق خود کنید، این سه ضلع را تا حد امکان در خود و همسرتان قوی کنید.

شاید در ابتدا کمی سخت باشد و یا بگویید چرا من شروع کنم، اما اراده تان را قوی کنید و دست به کار شوید، انشاءالله پشیمان نخواهید شد:

 

1)    روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید:

از هر لحاظ، سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید، همه راه ها را امتحان کنید، با او از احساسات مثبت و منفی خود صحبت کنید، از افکار، آرزوها، رویاها، علایق، ارزش های مذهبی، ترس ها، اضطراب ها، و مشکلات خود صحبت کنید، در مورد نیازهای جنسی خود صحبت کنید و میل جنسی همسرتان را برانگیزید، با او مهربان باشید، دست های او را بگیرید و او را ببوسید، با او به تفریح و سرگرمی بپردازید، مدت زمانی از روز را با او بگذرانید و از بودن با او لذت ببرید، وقتی او با شما صحبت می کند به گفته هایش گوش سپارید، با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید، برای او نامه و پیام های عاشقانه بنویسید، از خطاهای او درگذرید، هر از چندگاهی او را صدا کنید و به او نگاه کنید و لبخند بزنید، و خلاصه از هیچ کوششی مضایقه نکنید.

به او نیز یاد دهید با شما اینگونه باشد. شاید او بلد نیست و نمی داند چگونه باید با شما صمیمانه رفتار کند! شاید برای همیشه لازم باشد به او یادآوری کنید که چگونه باید با شما رفتار کند و این هیچ ایرادی ندارد.

در مورد داشتن روابط صمیمانه با همسر نیز در اسلام تأکید فراوان شده است:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

این سخن مرد که به همسرش می گوید واقعا ترا دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.

(شافى، جلد 2، ص 138)

بهترین زنان شما، زن هایى ‏هستند که داراى محبت ‏باشند.

(بحار، ج 103، ص 235)

هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.

(بحار، جلد 103)

وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند، خداوند به ديده رحمت به آنان نگاه مى كند.

 (نهج الفصاحه، ص278، ح 621)

 

امام علی (ع) می فرمایند:

با همسرت خوش رفتار باش تا زندگى ات با صفا گردد.

(من لايحضره الفقيه، ج4، ص392، ح5834)

 

2)    به همسرتان وفادار باشید.

به همسرتان وفادار باشید و به گونه ای رفتار کنید که همسرتان هم به شما وفادار بماند و حرف هایی نزنید و کارهایی نکنید که حرمت این موضوع میان شما و همسرتان شکسته شود.

در مورد داشتن پاکدامنی و عفاف در اسلام نیز توصیه های زیادی هم به زن و هم به مرد شده است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

پاكدامن باشيد تا زنانتان پاكدامن باشند.

(نهج الفصاحه, ص373، ح 1089)

یا علی! شهوت زن دیگر را خرج زن خود مکن.

(وسائل، ج 14، ص 188 و 120(

بهترین زنان شما، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت، و به شوهر خود رغبت داشته باشد.

(نهج الفصاحه، حدیث 1534)

حيا خوب است، ولى براى زنان خوب تر است.

(نهج الفصاحه، ص 578، ح 2006)

 

همچنین امام علی (ع) می فرمایند:

چون یکی از شما به زنی نگاه کند و متعجب شود، نزد همسر خود رود که نزد او همانند آنچه دیده است هست. پس برای شیطان بر قلب خود راه باز نکند، چشم خود را از آن زن برگیرد.

(وسائل، ج 14، ص 77(

هرگاه مردی در اثر نگاه به زنی، خوشش آمد، با همسرش همبستر شود، همانا زن مانند زن است. (وسائل، ج 14، ص 73(

محفوظ بودن و پاكدامنى براى سلامتى زن مفيدتر است و زيبايى او را بادوام تر مى كند.

(تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405، ح9286)

 

3)    رابطه جنسی مطلوبی با همسرتان داشته باشید.

امروزه مشکلات زناشویی (از جمله سردمزاجی، زودانزالی، و ...) در میان زوجین (چه زن و چه مرد) رواج فراوانی یافته است. سرکوب و بی توجهی به این نیاز طبیعی، آثار نامطلوبی بر روی زوجین می گذارد، مثلاً باعث کاهش صمیمیت میان آنها می شود، باعث بی علاقگی و دور شدن آنها از یکدیگر می شود، باعث می شود زن و شوهر تحریک پذیر شده و با کوچکترین مسئله ای رنجیده خاطر شوند، شور و شعف را در آنها کاهش می دهد، توان مقابله با استرس های روزمره را در آنها کاهش می دهد، باعث می شود فرد احساس کند همسرش او را دوست ندارد، اعتماد بنفس خود را نسبت به بدن خود از دست می دهد، و ....

برای بالابردن کیفیت روابط زناشویی گاه لازم است زن و شوهر مورد مشاوره و آموزش قرار بگیرند. پژوهش ها نشان می دهند که آموزش روابط جنسی، باعث بهبود کیفیت روابط زناشویی و در نتیجه رضایت زوجین از یکدیگر می شود و توان آنها را برای مقابله با مشکلات زندگی بالاتر می برد.

 

اهمیت توجه به روابط زناشویی مطلوب، تاثیر آن بر روی بهداشت روانی زن و شوهر، رعایت برخی مسائل قبل و بعد از رابطه زناشویی و ...، آنقدر مهم و قابل توجه است که حتی در اسلام نیز احادیث و روایات فراوانی در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان وجود دارد:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

سرگرمی مؤمن سه چیز است: لذت بردن از زنها، گفت و شنود شیرین با برادران و نماز شب.

 (بحار، ص 100، ص 295 ص 220(

مرد را به حال خود بگذارید، با وی در نیاویزید، او را به اجبار به سوی خود نخوانید، مرد نیازمند عشوه گری و طنازی است، نه زور و اجبار

(وسائل الشیعه، ج14، ص85).

آقايان! مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد، در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنيد، با اين کار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال کنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد.  

(وسايل الشیعه، ج 14، ص112)

برای هیچ زنی روا نیست که بخوابد، مگر اینکه خویشتن را به شوهر عرضه کند، به اینکه لباسهایش را در آورد، میان بستر شوهر رود و پوست بدن خویش را به بدن شوهر بچسباند، اگر این کار را بکند خود را عرضه کرده است.

(وسائل ج 14 ص 14 و 126(

 

حضرت امیر (ع) می فرمایند:

وقتی کسی خواست با همسرش همبستر شود، با عجله رفتار نکند که زنها نیز حاجتی دارند. (وسائل الشیعه،ج 14، ص 82 و 83(

همان گونه که در امور جنسي زياده روي نارواست،کم گذاردن و سستي به خرج دادن نيز ناشايست است، روا نيست مرد بيش از 4 ماه، اميزش جنسي با همسر جوان خود را ترک کند حتي اگر مثيبت ديده باشد.

(وسائل الشیعه، ج 14، ص 180(

 

امام صادق (ع) می فرمایند:

مرد بايد مقداري از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانايي جنسي داشته باشد، زيرا زن شوهر خود را در امور جنسي توانا بيابد، بهتر از اين است که او را ناتوان ببيند، مرد ناتوان نمي تواند همسر خود را راضي نگه دارد.

(وسائل الشيعه،ج14، ص96 )

 

نتیجه گیری:نگران نباشید، هر یک از این سه جزء به نوبه خود قابل ترمیم هستند. اگر وجود این سه عامل میان شما و همسرتان مطابق میلتان نیست، می توانید به مرور زمان آنها را ترمیم کنید. فقط کمی صبر و حوصله به خرج دهید و راه حل درست را انتخاب کنید. این سه جزء آموختنی هستند و نیاز به یادگیری دارند.

 

یادبگیریم که چگونه باید به همسرمان عشق بورزیم؟ چگونه باید با او صمیمانه برخورد کنیم؟ چگونه باید رابطه زناشویی مطلوبی با او برقرار کنیم؟ چه کنیم که او به ما وفادار بماند؟ چگونه از او بخواهیم به ما عشق بورزد؟ چگونه از او بخواهیم با ما صمیمانه برخورد کند؟ و ...

 

 

تکلیف هفته اول و دوم:

1.     قوانین زیر را با خود تکرار کنید و آنها را ملکه ذهن خود کنید:

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی در زندگی مان با مشکل مواجه شویم.

*        طبیعی است که من و همسرم تا حدی با هم متفاوت باشیم.

*        طبیعی است که هر انسانی ممکن است در زندگی اش اشتباه کند.

2.     به هر طریق ممکن سعی کنید رابطه صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید و او را نیز به این کار تشویق کنید. در این زمینه اطلاعات خود را زیاد کنید، از تجارب افراد موفق استفاده کنید، کتاب بخوانید، مشاوره بروید و ...

3.     به همسرتان وفادار باشید.

4.     روابط زناشویی مطلوبی با همسرتان داشته باشید. در این زمینه با هم صحبت کنید و نظر همدیگر را بپرسید، کتاب بخوانید و به مشاوره بروید.

5.     تمرین های هفته های بعدی ما را دنبال کنید.

 

نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت،

اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت.

 

    

نظرات

میهمان (تایید نشده)
09 تير 1393

رهاش کن.برو پی زندگی خودت.خودتو نابود نکن.مطلقه بودن بهتر از تحمل همچین مردیه.زن یه مرد کور و کچل و معلول اما با غیرت و کاری شدن 1000شرف داره به تحمل این وضع به خاطر حفظ آبرو.

میهمان (تایید نشده)
06 تير 1393

نظری ندارم ولی خیلی ناراحت شدم نمی دونم بعضی از این مردها چرا اینکارو می کنن خوب ازدواج نکن برو دنبال .....!

میهمان
04 تير 1393

به نظر من این مشاوره روی صحبتش هم با خانم ها بوده و هم با آقایون و جایی نگفته این موارد رو فقط خانم ها باید رعایت کنن. صدر در صد که آقایون هم باید برای اینکه زندگی خوبی داشته باشن تلاش کنن. وقتی زندگی زیبا میشه که هم مرد و هم زن تو زندگی گذشت داشته باشن. اما وقتی یکی از طرفین حالا چه مرد و چه زن این کار رو نمی کنن این دلیل نمی شه که طرف دیگه هم سریع خودش رو کنار بکشه و برای بهبود زندگیش تلاش نکنه. بالاخره هر زندگی ای توام با سختی هاست و هر کسی که ازدواج می کنه باید قبول کنه که قرار نیست توی زندگی جدیدش فقط خوشی کنه و هیچ مشکلی نداشته باشه

میهمان (تایید نشده)
01 تير 1393

من 7ساله ازدواج کردم طبقه بالای خونه مادر شوهر که 50متر زندگی میکنم تو این 7 سال همه طلاهام رو به خاطر قرضای شوهر فروختم الان دلم خونه میخاد شوهرم که عین خیالش نیست افسرده شدم چکار کنم

میهمان (تایید نشده)
06 تير 1393

عزیزم شوهر من که هم خونه داره هم ماشین امادلخوشی نداریم چون محل سگم بهم نمیذاره

هستی (تایید نشده)
01 تير 1393

سلام من 3هفته ازدواج کردم بدون هههههههههههیچ علاقه ای.صرفابرای فرارازخانواده ام.حالادارم دیوانه میرم چوووووون حالم ازشوهرم بهم میخوره.اونخیلی پاکه ومهربون ولی من ازش متنفرم

میهمان (تایید نشده)
08 تير 1393

واقعا متاسفم همه دخترا مثل همید بی عقل اصلا فکر نمیکنید به طرف مقابلتون چه ضربه ای میخوره واقعا متاسفم.

میهمان (تایید نشده)
06 تير 1393

اگه امکانش باشه جواب رو برای بنده هم بفرستید.

***** (تایید نشده)
30 خرداد 1393

سلام من هفده ساله و 9ماهه ازدواج کردم قبل ازدواج 2سال باهمسرم عاشق هم بودیم واوایل ازدواج خیلی شوهرم مهربان بود اگه عصبانی میشدم میگفتم دوست ندارم خودزني میکند ولی الان هیچی براش مهم نیست شوهرم سیگار میکشه منم خیلی ازین بابت ناراحتم ودعوا میکنم اگه کوچک ترین حرفی هم بزنم کتکم میزنه و منم دلم ميخواد خودکشی کنم ولی جرات خودکشی ندارم خواهشا کمکم کنید.

میهمان (تایید نشده)
30 خرداد 1393

سلام به نظر من تو این دوره زمونه هیچ مردی نیست که به زنش خیانت نکنه من با چشم خودم دیدم که میگم میگی نه به خودت یه نگاهی بنداز شاید بفهمی خخخخخخ باورت میشه من به خاطر اینکه شوهرم پول بهم نمیده بعضی وقتا از راه های خلاف پول در میارم ! چون دیگه بی پولی امانمو بریده و اصلا هم ازین کار خوشم نمیاد وی مجبورم پول کرایه راهمم نمیده همش منم میزنه ومیزنه تو سرم.

میهمان (تایید نشده)
03 تير 1393

خوده شما که دم از خیانت شوهرت میزنی ! چطور میتونی به همسرت خیانت کنی و از راه خلاف پول دربیاری !!! حتی اگر بی پولی امانت رو بریده باشه ... در ضمن خیانت فقط این نیست که با کسی دیگه غیر از همسرت رابطه داشته باشی بلکه در خفا کاری رو که میدونی همسرت راضی نیست و انجام بدی بازهم خیانت محسوب میشه ...

میهمان (تایید نشده)
04 تير 1393

اکثر مواقع مشکل ازمرده

میهمان (تایید نشده)
29 خرداد 1393

منم همینطور

tanha (تایید نشده)
28 خرداد 1393

سلام به همه .15 سال که ازدواج کردم.اونم با چه عشقی.جوانی و همه وجودم رو برای شوهرم گذاشتم.زیبا نه ولی اونقدر اندازه خودم جذاب هستم که تو دل همه بشینم. از هیچی برای ش کم نگذاشتم.ولی بهم تجربه ثابت کرد.فرشته هم که باشی.باز هم مردا میرن دنبال یه زن دیگه بخاطر لذت فقط.. هنوز میگه عاشقتم ولی نه کتک زدن و بیرون کردن.مال آدم عاشق نیست. به خدا اشتباه محض ازدواج نکنید. مردا فقط لذت رو میشناسن

mosavi
29 خرداد 1393

با سلام به شما توصیه می کنیم لینک  پاسخ سوال دیگر دوستان رو مطالعه نمایید

آ.چ:خیانت های پی در پی همسرم نابخشودنی ست!

در صورتیکه پاسخ خود را دریافت نکردید 

باید سوال خودتون رو در قسمت مشاوره سایت ( ستون سمت چپ اولین آیکون) ثبت نمایید.

 

میهمان (تایید نشده)
28 خرداد 1393

سلام من 32 سالمه و 8 ساله ازدواج كردم و يه دختر 4 ساله دارم
كار ما به طلاق و دادگاه هم كشيده شد ولي آشتي كرديم
اما شوهرم هيچ حسي نسبت به من نداره از منم زياد خوشش نمي ياد خسته شدم نميدونم چيكار بايد بكنم؟ تورو خدا كمكم كنيد
آيا بايد به طلاق فكر كنم يا مي تونم دلشو به زندگي گرم كنم

mosavi
29 خرداد 1393

دوست عزیز

ورود به وادی شکایت و حضور در دادگاه خودش یکی از علل مهم شکاف بین زوجین می شود. به همین خاطر به زوجین توصیه می شود تا وقتی واقعا قصد طلاق ندارند و راهی برای آشتی کردن و حل مشکلاتشان می یابند به دادگاه مراجعه نکنند.

حضور در دادگاه بخاطر جو قضاوت ، هرکس را وادار می کند به هر شیوه ای متوسل شود تا حقانیت خود را ثابت کند که این باعث شکستن حریم های بین زوجین می شود و ته مانده ی محبتشان را نیز از بین می برد!!! که معمولا دیگر راهی برای برگشت باقی نمی ماند!

اما شما دوست عزیز توانسته اید از این وادی پر استرس و پر التهاب عبور کنید ، و زندگیتان را از دست نداده اید که این نشانه ی خوبی است. یعنی بین شما و همسرتان چیزی هست که با همه ی آسیب هایی که دادگاه و شکایت و ... به پیکره ی عشق و زندگی شما زده است شما هنوز زیر یک سقف مانده اید. شاید این به عمیق بودن عشق بین شما بر می گردد و یا حتی به وجود نازنین فرزندتان که شما را با هم می خواهد!

پس در خلوتتان کمی فکر کنید . ببینید چه رفتارهایی از شما باعث شده بود کار شما  وهمسرتان به دادگاه بکشد؟! تاکید می کنم ، فقط به رفتارهای خود فکر کنید ! خود را تحلیل کنید . یکبار هم در خلوت و در تنهایی ذهن خودتان خودتان را محکوم کنید! یک طرفه به قاضی بروید اما اینبار به ضرر خودتان! بگذارید عیوبی که همسرتان را از شما دور کرده را پیدا کنید. از حرفهای شما مشخص است که همسر مهربانی هستید و عشق به همسرتان در درونتان می جوشد. پس برای بازپس گیری قلب همسرتان همه ی  تلاشتان را بکنید.

 معمولا مردها دیرتر دلگیر می شوند اما اگر دلگیر شوند دیرتر هم فراموش می کنند. پس به او فرصت فراموش کردن آن روزهای تلخ را بدهید . شما خودتان چقدر خاطرات بد گذشته دارید که امروز فقط تصاویری محو و نامشخص ازآن در حافظه تان باقی مانده ؟ پس اگر شما بتوانید آنقدر همسر خوبی باشید که همسرتان باور کند که ازدواجی مجدد داشته با همسر دلخواهش ! آنوقت همسری که با او تا پای طلاق هم رفته را فراموش می کند و شمایی که امروز با همه ی خوبی هایتان در کنارش هستید را می پذیرد.

مثل اوایل ازدواج که زوجین دقت می کنند که چه کاری همسرشان را خوشحال می کند تا آن کار را انجام دهند رفتار کنید! یعنی مدام برای خوشحالی او تلاش کنید .

استادی می گفت: مرد ها ظرف محبتشان مثل لیوان است ! وقتی به همسرشان محبت می کنند که لیوان وجودشان لبریز محبت باشد ! یعنی وقتی سرریز می شود آن محبت را نثار همسرشان می کنند! برخلاف خانم ها که ظرف وجودشان پیش دستی است! و عمقی ندارد و با کمترین محبتی پر می شود و سرریزش را نثار همسرشان می کنند!

پس آنقدر محبت کنید تا وجودش را تسخیر خود کنید! امام علی علیه السلام می فرمایند: انسان بنده احسان است.

همسر خود را با نیکی به بند بکشید: من از آن روز که در بند شدم آزادم....

نکته مهم تر وجود فرزندی است که می تواند دلگرمی شما و همسرتان باشد . با خنده هایش با بازی های کودکانه اش و .. می تواند گرمی را دوباره به کانون خانواده تان بر گرداند . پس به کودکتان بیاموزید که به پدرش احترام بگذارد و پدرش را چون شما عاشقانه دوست داشته باشد و هرگز در هیچ شرایطی به پدرش بی احترامی نکند. جو خانه را آنقدر آرام و دلنشین کنید که همسرتان از کنار شما و فرزندش بودن لذت ببرد.

منتظر خبر های خوش از زندگی تان و فرزند دلبندتان هستیم.

 

مریم (تایید نشده)
12 تير 1393

باید ببخشید حتی شوهر من وقتی بغلم میکرد با یک دست دیگش پشت سرم پیام بازی میکرد با دخترا تمام زندگیمو گذاشتم پاش فقط خیانت دیدم

مریم (تایید نشده)
12 تير 1393

سلام خسته نباشید تمام متن شمارو خوندم که جواب داده بودین_فقط یک درخواست ازتون دارم به قول خودتون یک طرفه به قاضی نرین_من یک پیام اون بالا گذاشتم_ولی بازم میگم تا بدونید همیشه تقصیر زن ها نیست_من ۴ساله ازدواج کردم شوهرم مرد زندگی نیست_‏۴سال عروسی کردیم بجز یک شب رابطه ای با من نداشته_تو این مدت فقط ۶ماه سر کار بوده_با دخترای فامیل هم رابطه داره_چندتا دوست دختر داره نصف شبها ازشون درخواست سکس میکنه در صورتیکه به من بی محلی میکنه_پا همه مشکلات زندگیش بودم_همه جوره بهش محبت کردم_من زن خیلی گرمی هستم_تو خونه هم همه جوره به خودم رسیدم همیشه تمیز و مرتب بودم_طرفم نمیومد هیچ سمتش میرفتم برا رابطه منو طرد میکرد بعد از دوست دختراش سکس میخواست_به قول خودش از ظاهر و اندامم هم حسابی راضیه و زن مورد علاقشم_ولی جز خیانت چیزی ندیدم ازش_خیلی هم چشم چرونه_تو خونه حسابی میگردم میگم شاید چشمش سیر شه که متاسفانه نمیشه_همیشه هم بهش وفادار بودم_بخاطر خیانت هاش دوبار خودکشی کردم ولی موفق نشدم؛البته اون نفهمیده بود یک مدت خونه نبود_به نظرتون گناه من چی بوده؟همیشه اونجوری که خواسته پوشیدم و گشتم که راضی باشه_من همیشه به شوهرم محبت کردم ولی اون جوابشو به کس دیگه ای داد_شاید باورتون نشه تو این ۴سال شوهر من منو یکبار هم بیرون نبرده میگه مردا نگات میکنن از چنگ من در میارنت؛به نظرتون اشکال من چی بود

میهمان (تایید نشده)
26 خرداد 1393

سلام منم الان ۱۱ ساله ازدواج کردم،شوهرم رو خیلی دوست داشتم ولی الان دیگه دوست ندارم،از اول به مادرم بی احترامی میکرد،دلم میخواد طلاق بگیرم و برم یه جای دور،نمیدونم دلد خیلی شکسته،دیگه اعصاب ندارم،خیلی خسته ام خیلی خیلی

میهمان (تایید نشده)
23 خرداد 1393

سلام من بعد از بیست وسه سالز زندگی با یک مرد عصبی وخودخواه به این نتیجه رسیده ام خیلی از مسائل تقصیر خودمون هست محکم واستوار ولی با ادب باید روی خواسته هایمان بایستیم وسط کار از روی خستگی وترس کوتاه نیاییم با اعتماد به نفس روی خواسته های منطقی تاکید کنیم از کتک وفحش وآبروریزی نترسیم اگر خواسته هایتان را سر کوب کنید روزی مثل بمب منفجر می شوید مثل من که الان با سه تا بچه ویک عالمه عقده منفجر شده ام ویک عمر طولانی را با حسرت گذرانده ام وتاثیرات بدی این زندگی روی فرزندانم گذاشته است

میهمان (تایید نشده)
11 تير 1393

کاملا هم عقیده ام

میهمان (تایید نشده)
04 تير 1393

من جلوی همسرم می ایستم ولی دوست عزیز خیلی فرقی ندارد باز هم بازنده ما هستیم

mosavi
29 خرداد 1393

تاکید روی خواسته ها اگر مودبانه و با درایت باشد نباید به فحش و کتک و آبروریزی برسد؟!

حتما راه را اشتباه می رویم که سرانجامی اینچنین دارد! البته من با شما موافقم که باید جنگید ! برای تغییر نا ملایمات جنگید اما خانه و خانواده جای جنگ سرد نیست! باید جنگی نرم به راه انداخت! یعنی اولین قدم با تغییر رفتارهای بد خود و با فراگیری مهارت های زندگی کاری کنیم که همسرانمان در حالیکه فکر می کنند مدیر و ریس خانواده هستند چشمشان فقط به دهان ما باشد!!

باور کنیم که می شود می توانیم!

میهمان (تایید نشده)
22 خرداد 1393

من با پسری 4سال نامزد بودم ادعا میکرد کلی عاشقمه از من بهتر و زیباتر هیچ جا نیست چندروز پیش برگشت گفت من میتونم با کسی ازدواج کنم که از تو خیلی سرتر باشه کلی هم فحشم داد و همه چی تموم شد من موندمو یه شوک بزرگ نمیدونم چرا آدما اینقدر دورو و دروغگو فریبکار شدن

mosavi
29 خرداد 1393

دوست عزیز حق با شماست این روزها عشق صادقانه کم پیدا می شود چون ما خانم ها خودمان نمی گذاریم مردها یاد بگیرند عشقشان را ثابت کنند! نمی گذاریم برای بدست آوردن عشقشان و اثبات آن صداق تعیین کنند!! صداق یعنی مهریه!

مشکل راه اشتباهی است که این روزها اتفاقا مد هم شده! با اینکه همه به این نتیجه می رسیم که این راه اشتباه است اما باز تکرار می کنیم و تکرار می شود و ...

4 سال برای نامزدی؟! این را نه عقل تایید می کند و نه شرع! درست است که آن پسر هم مقصر است اما شاید راه اشتباهی که شما در پیش گرفتید او را اینجا رساند! منظورم رفتار نیست !

مسیر اشتباهی بوده!

یعنی 4 سال نامزد بودن بدون هیچ تعهدی ، به او یاد داده که می تواند زیر همه چیز بزند بدون اینکه آب از آب تکان بخورد!...

بازگردیم به خود: از ماست که بر ماست...

میهمان (تایید نشده)
25 خرداد 1393

همه چیز رو بسپار بخدا عزیزم

میهمان (تایید نشده)
22 خرداد 1393

این مردکی که نوشته زنم از هر لحاظی خوبه و من عاشق یه زن دیگه ای شدم، اومده با این حرفش (بووووق) جنس مرد رو از ریشه و پایه و ذات خرابشون به اثبات رسونده... شماها لیاقت زن خوب رو ندارین، برای شما بی لیاقتا همون (بوووق!)خوبن!!(بوووق!) که زن ها و دخترها هم هر چی میکشن از همینه!! من یه دختر مجردم و هر چند وقت یه بار میام نت و مشکلات خانم های متاهل رو سرچ میکنم و میخونم و هر بار تصمیمم بر اینکه هرگز ازدواج نکنم و خودمو بدبخت نکنم قوی تر میشه و مصمم تر میشم... کسی هم که اینجا جواب این خانم های آسیب دیده رو میده بلاشک یه مرده!! چون طرفداریش از مردهای (بوووق!) در همه ی جواب هاش دیده میشه... خانم داره میگه این مرد منو کتک میزنه، بازم برمیگرده میگه تو نباید باهاش سرد باشی، باید باهاش کنار بیای...!!! 

 

میهمان (تایید نشده)
16 تير 1393

سلام من هم يک زن هستم. تمام حرفات راجع به اون مرتيکه ."بوق" را قبول دارم. اما اصلا منصفانه نيست که بخاطر اشتباه يکي بقيه را مجازات کنيم. مرداي خوب زيادن و شمام اگه منصفانه قضاوت کنيد نمونه هايي از مردهاي خوب را در اطرافتون خواهيد ديد. تصميمتون براي ازدواج نکردن مسيله شخصيه اما اين نگاه پر از خشم و نفرت انرژيتون را بدجوري تحليل ميده

میهمان (تایید نشده)
03 تير 1393

اولا نمیشه بخاطر اشتباه عده ای همه رو متهم کنید ... با این منطقی که شما دارید میشه همه ی زنها رو هم متهم به بدذاتی کرد ! چون نمونه های زیادی هم وجود که (بوووووووق ) از طرف خانوم بوده ... از طرفی اگر این مرد ذاتش خراب بوده پس اون خانومی که با این مرد ارتباط برقرار کرده چه مرگش بوده !!!!!!!!!!!!؟

میهمان (تایید نشده)
27 خرداد 1393

جان ما بيا ازدواج كن انكار تو غار زندكى مى كنى خانوم

میهمان (تایید نشده)
20 خرداد 1393

سلام به همه کمک کنید نامزدم قبل از من عاشق یه دختری بوده الان که دخره تزدواج کرده چندروزه قاطی کرده گریه مسکنه واقعانیتونم تحمل کنم بگید چکار کنم

میهمان (تایید نشده)
25 خرداد 1393

عزیزم سعی کن بهش نزدیک بشی و وقتی اون گریه میکنه تو هم کنارش گریه کنی و احساستو بگی. بگی همین چیزیکه تو رو از طرف عشق قبلیت ناراحت کرده منو داره از طرف تو که عشقمی ناراحت میکنه و سعی کن جملات تاثیر گذاری به همسرت بگی که فکر اونو به سمت تو بکشه

میهمان (تایید نشده)
18 خرداد 1393

سلام من یه خانم 25 ساله هستم که 2 ساله ازدواج کردم.ما عاشق هم هستیم شوهرم خیلی آدم خوبیه و واقعا خداروشکرمیکنم که زندگی خوبی دارم خواستم از مشکلات زندگیم بگم ولی وقتی پیام بقیه رو خوندم واقعا فهمیدم که مشکلات من در جمع مشکلات نیست.انشاله که خدا همه رو به راه راست هدایت کنه.من قدر زندگیمو بیشتر از قبل میدونم

میهمان (تایید نشده)
30 خرداد 1393

خواهرم، من مرد متاهل 50 ساله ام. توصیۀ من بشمااینه که با اظهار عشق و علاقه به همسرتان و افتخار کردن به ایشان در حضور دیگران،رابطۀ محکم با همسر رو حفظ کنید. مشکلات و نقاط ضعف ایشون رو در زمان مناسب و با بیان صمیمی بیان کنید.

mosavi
29 خرداد 1393

واقعا وجود شما در بین این همه ناراضی و شاکی غنیمت است! خوشحال شدیم به ما سر زدید.

ستاره (تایید نشده)
12 خرداد 1393

سلام من20سالمه و 2 سال و 7ماه که عروسی کردیم و 21ماه نامزد بودیم . تو زندگی مشترکمون خیلی کوتاه اومدم ولی احساس میکنم این کوتاه اومدنای من واسه شوهرم شده عادت و توقعش زیاد شده . وقتی بحثمون میشه دستش رو روم بالا میبره و کتکم میزنه .خونوادش واسش کاری نکردن 20 ماه تو اتاق خواب مادرش زندگی کردم و اینکه خونوادش خیلی ازیتم میکنن هر موقع برم خونشون باید با چشم گریون برگردم حرفاشون خیلی سنگینه مثلا بخواطر اینکه من دندونم رو درست کردم هی به شوهرم میگن اخه این که نشد زن این چیه که انتخاب کردی . شوهرم مهندس نقشه کشیه و خودمم شاغلم . تو زندگیم مشکل خیلی بزرگی ندارم ولی این حرفای خونوادش داره رابطمون رو خراب میکنه من میخوام شوهرم پشتم باشه بهش تکیه کنم نه اینکه وقتی خونوادش تحقیرم میکنن نگاهشون کنه و هیچی نگه. خیلی حساس شدم چیکار کنم البته شوهرم خیلی تابع حرف خونوادشه .کمکم کنید من نمی خوام رابطمون از اینکه هست بدتر بشه.

میهمان (تایید نشده)
21 خرداد 1393

 این موضوع را که مطرح کردی فکر میکنم که برای بیشتر خانمها اتفاق بیافته اما 1 راه حل شاید بتونه کمکتون کنه

میشه یه کاری کرد که خانواده شوهرتون مثلا مادر همسرتون رو راضی کنید یعنی کارهایی که دوست داره براش انجام بدید میشه باهاش ارتباط صمیمی تری رو برقرار کرد ؟

mosavi
16 خرداد 1393

با سلام به شما توصیه می کنیم لینک های پاسخ سوالات دیگر دوستان رو مطالعه نمایید

تا در اسرع وقت مشاوران ما پاسخگوی شما باشند

مادر شوهر و خواهرشوهرم دارن با کارهاشون زندگیمو نابود می کنن

کاش همسرم خانواده نداشت!

همسرم و خانواده اش منو مثل یه برده میبینند

چیکار کنم که دیگه به حرفای بدی که خانواده شوهرم به من گفتن فکر نکنم؟

در صورتیکه پاسخ خود را دریافت نکردید 

باید سوال خودتون رو در قسمت مشاوره سایت ( ستون سمت چپ اولین آیکون) ثبت نمایید.

 

 

 

 

میهمان (تایید نشده)
10 خرداد 1393

سلام به همه . اینجا همه خانما از شوهراشون متنفرن که . من ۷ سال ازدواج کردم زندگیمم فوق العادست هیچ کدوم از این مشکلاتم ندارم . اومدم این مطالب خواندم که بتونم بیشتر به زنم محبت کنم . در ضمن به آقایون نوهین نکنید اگر زن بد زیاد نیود مرد بد و زنا کار کم بود. رمز زندگی خوب به نظر من کوتاه اومدن توی بعضی شرایط و ساختن یه موقعیت عالی از یه موقعیت بده نمی دونم حرفمو متوجه بشید یا نه.... یا علی

الهه حیدری (تایید نشده)
23 خرداد 1393

با سلام حرف شما زمانی درستیش اثبات میشه که کوتاه آمدن و درک کردن زن بجای لطف نشه وظیفش و مردش بخواد سو استفاده بکنه

میهمان (تایید نشده)
09 خرداد 1393

سلام دوستان عزیز....شوهرمن عاشقم بود دوسال دنبالم بود بعد ازدواج همه جوره هواشو داشتم احترام به خودشو خونوادش الان دو سال خونه خودمم خیلی رفتاراش ازارم میده تا الان تحمل کردم الان لبریز شدم بی احترامی به خانوادم و توقع احترام بیش از حد برا خونوادش .برا خونه حتی خرید نمیره من خودم باید برم.اصن اگه جلوش بمیری از مریضی کاری بلد نیس.یه تبریک نمیگه تو مناسبت ها.مدام باید با دوستاش بریم بیرون اصن خلوت دو نفره نداربم.اصن به نظم اهمیت نمیده.خودخواهه.من باید چکار کنم به نظرتون دارم از دستش دیووونه میشم تحملشو ندارم .مدام تو فکر مسافرت مجردی هس.نمیدونم مادرش بهش چی یاد داده کلا عاطفه نداره .شعور نداره با کسی که بخاد خوبه اگه نخاد یه
گاو به تمام معناس کلا حرف نمیزنه سرش تو گوشیشه

میهمان (تایید نشده)
20 خرداد 1393

سلام دوست عزیز اینکه نمیتونید طلاق بگیرید یک بحث است اما اینکه شوهرتون را دوست دارید یک بحث دیگر . به نظر من شوهر شما بیمار است و اگر شما واقعا چنین آدمی را دوست دارید . با کمک یک متخصص باید روی خودتان هم کار کنید تا بتونید راهی برای نجاتتون پیدا کنید اما به نظر من با تغییر خودتون نه به این صورت که چه کار کنید شوهرتون با دیگران نباشه نه! چون اون بیماره ببینید چطور میتونید آنقدر قوی بشید که توی چنین شرایطی نمونید. خدا کمکتون کنه.

mosavi
16 خرداد 1393

ا سلام به شما توصیه می کنیم لینک های پاسخ سوالات دیگر دوستان رو مطالعه نمایید

همسرم هيچ مسئوليتي رو قبول نمي كنه

همسرم به احساسات من بی توجه است؟

:هیچ وقت نتوانستم با همسرم درد دل کنم!

 

در صورتیکه پاسخ خود را دریافت نکردید 

باید سوال خودتون رو در قسمت مشاوره سایت ( ستون سمت چپ اولین آیکون) ثبت نمایید.

تا در اسرع وقت مشاوران ما پاسخگوی شما باشند

 

 

 

میهمان (تایید نشده)
06 خرداد 1393

سلام.شوهر من 23سال ازم بزرگتره.همزمان با دخترای زیادی دوسته.با خیلیا تو چته.دو تا خط تلفن داره و به زنای زیادی دوسته.خیلی خستم.ما یه ساله عروسی کریم.تازه فهمیدم حتی تو دوره نامزدیمون هم دوست دختر داشته.چند ماه از عروسیمون گذشته بود که با یه زن بیوه گرفتمشون.بعدا فهمیدم صیغش کرده دیوونه شدم با زنه دعوامون شد بعد خانومه گفت که چون منو نمیتونه تحمل کنه ازش جدا شد.ولی شوهرم باز با زنای دیگه دوست شد.روزایی که دانشگاه میرم زن میاره خونه امکان طلاق ندارم.از طرفی خیلی دوسش دارم.چند بار خواستم خودکشی کنم نشده.از خونه که بیرون میرم دلم خونه که الان با کیه.احساس میکنم مریضه نمیتونه زا رو کنار بذاره.همزمان با چند نفره و با هم س ک س تلفنی دارند.من چیزی واسش کم نذاشتم خیلی بهش محبت میکنم.تو مشکلاتش خیلی هواشو دارم.به خاطرش با همه جنگیدم حالا میبینم اون یه زن باره است.نمیدونم دردمو به کی بگم.کمکم کنید.

mosavi
16 خرداد 1393

دوست گرامی سوال شما ابعاد بسیاری دارد و مشاوران ما نیاز به اطلاعات بیشتری از شما و همسرتان دارند! مثلا : شما و همسرتان  ازدواج اولتان بوده؟! این اختلاف سنی بسیار عجیب می باشد؟! 23 سال؟! سن شما چقدر است؟منظورتون از اینکه به خاطرش با همه جنگیدید چیه؟ یعنی خانواده هاتون با ازدواجتون مخالف بودند؟ اون در مقابل اشتباهاتش چه توضیحی میده؟ ارتباط کلی شما با همسرتان چگونه است ؟ و ...

شما باید سوال خودتون رو در قسمت مشاوره سایت ( ستون سمت چپ اولین آیکون) ثبت نمایید.

تا در اسرع وقت مشاوران ما پاسخگوی شما باشند

میهمان (تایید نشده)
07 خرداد 1393

با سلام شما نمیتونید همه خوبیهای زنهای دیگه مثل زیبایی و اندام و محبت و قربون صدقه و .. را با هم داشته باشید پس باید چیزی داشته باشید که با بقیه متفاوت باشه:اونها صداقت و پاکی یک نگاهو که شما می تونید به همسرتون نشون بدیدو نمی تونن داشته باشن.. پس زیاد به همسرت محبت نکن گاها بدون بی ادبی .

بش کم محل شو ولی با متانت باش صحبت کن نشون بده سرگرم ی زندگی با هدف هستی.. سعی کن فعالیت مشترکی مثل یبرون رفتن یا پخت ی غذاباهم و .. روبا هم انجام بدین..

زهره (تایید نشده)
05 خرداد 1393

سلام من 20سالمه عاشق شوهرم شدم بعد هم ازدواج کردیم ولی کسی برایمان کاری نکرد والان هم ناراحتیم چون از هردو طرف خانوادها فرق گذاشتن و ما هم اوقات نداریم

mosavi
16 خرداد 1393

زهره جان به شما توصیه می کنیم لینک زیر را مطالعه نمایید

چیکار کنم که دیگه به حرفای بدی که خانواده شوهرم به من گفتن فکر نکنم؟

میهمان (تایید نشده)
05 خرداد 1393

تقریبا 13 ساله با شوهرم ازدواج کردم. از روز اول حتی دوران نامزدیمون من رو کتک می زد فحش می داد. با وجودی که می دونستم بیکاره/معتاده/ دست به زن داره و خلاصه کلکسیون عیبه ولی باز هم دوستش داشتم. در حالی که من تحصیلکرده و کارمند بودم. حالا بعد از این همه سال کمی بهتر شده اما عیبهای دیگش داره دیوونم می کنه. کم و کسری زندگیشو می خواد بندازه گردن دیگران. مثلا به من می گه تو کم روزی هستی که ما وضعمون بده یا می گه چون تو کم توقع بودی ما به جایی نرسیدیم یا مثلا می گه چرا شوهر خواهرت به ما کمک نمی کنه/ خلاصه از زمین و زمان انتظار داره و مشکلش رو به گردن همه میندازه اما حاضر نیست قبول کنه که اشکال از خودشه اون وقت که باید کار می کرد / نکرد. یکی دیگه از عیباش اینه که همیشه پشت من پنهون می شه/ من رو با دیگران درمیندازه بعد می فهمم که در مورد اون شخص دروغ گفته. بارها بهش گفتم رک حرف بزن. 41 سالشه اما مثل بچه هاس. دیگه خسته شدم اما راهی ندارم چون حتی پدر و مادر هم ندارم به همین خاطر به طلاق هم فکر نمی کنم. شما بگید چی کار کنم.

کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,924,546

    اوقات شرعي