ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

عفیفه : چگونه خیانت همسرم را ببخشم!

 

متن سوال:

سلام.تشکر میکنم از سایت مفیدتان.

خانمی  هستمم45 ساله وخانه دار  دو پسر دارم که فرزند  بزرگم همسر عقد بسته دارد و تا چند وقت دیگر  عروسی میکند .من وهمسرم27 سال  عاشقانه زندگی  میکردیم با اینکه مشگلات فراوانی را پشت سر  گذاشتیم ولی رابطه امان همواره صمیمی  بودطوری که همیشه حسادت حسودان را بر می  انگیخت اما من چون بسیار مذهبی هستم توکلم  به خدا بوده و هست و هر کاری را برا ی رضای  خدا انجام میدهم مشگل و سوال من مربوط به 

خیانت همسرم است 10 ماه قبل متاسفانه اتفاقی  فهمیدم شوهرم حدودا 7 ماه است که زنی را به  عقد موقت خود در اورده و پنهانی و با دروغ  وفریبکاری مراتنهامیگذاشت وبا او گردش و  رستوران میرفت البته قسم خورده که رابطه  خصوصی نداشته ولی همین میزان پنهانکاری و  خیانت مرا درهم شکسته وبیمار روحی شده ام شب  وروز گریه میکنم از زندگی سیرم وبیقراریم  تمامی ندارداو میگوید اشتباه شده حتی  نمیگوید اشتباه کرده ام میگو ید هر چه بوده  تمام شده ببخش فراموش کن و بی خیال زندگیت را  بکن همین ولی من نابود شدم اعتمادم از  او و  همه سلب شده مشگل من این است که هر کار میکنم  نمیتوانم فراموش کنم و او را ببخشم قصد دارم 

تا ماه اینده او وخانه را ترک کنم و به خانه  پدرم بروم با اینکه خیلی خیلی برایم سخت است  که بعد از این همه سال استقلالم را از دست 

بدهم ودچار تغییرات زیاد و ناگهانی بشوم اما  چاره ای ندارم دیگر نمیتوانم دوستش داشته  باشم و به او اعتماد کنم مخصوصا اینکه هیچ  تلاشی برای جبران نمیکند ومثل همیشه بشدت  درگیر کارش و مشگلات مربوط به ان است و  میگوید اگر تو را دوست نداشتم ان قضیه را  تمام نمیکردم ولی من با شروع خیانتش مشگل  دارم که چرا؟ خدا میداند من برایش چیزی از  عشق و اطاعت وسازگاری کم نگذاشتم ولی او به  دنبال هوس پیری پشت پا به 27 سال عشق وزندگی  زد دردناکتر اینکه اخیرا در جروبحثهایمان با وقاحت میگوید کار بدی نکردم خیانت نکردم  صیغه کرده ام خوب کاری کردم به تو ربطی ندارد  والبته موقع عصبانیت غیر مستقیم مرا تحریک  به جدایی و رفتن میکند که هدفش را میدانم او  میخواهد ترکش کنم بدون اینکه از اموالش چیزی  بعنوان حقم به من بدهد

من  باید چکار کنم؟ بمانم یا بروم؟ چگونه بر غم  واندوه جانکاهی که تحمل میکنم فایق شوم؟ایا  همینکه همسرم زنی را صیغه کرده و بظاهر محرم شده کافیست وتوجیه خیانت بی وفایی ودروغها  وپنهانکاریش میشود؟دروغهایی که به من گفته  و مرا فریب داده تنها گذاشته حقوقم را  نادیده گرفته و رفته با زن غریبه خوشگذرانی  وگردش گناه نیست؟من که 27 سال به پایش نشستم و  شریک غم وشادی ونداریش بودم حقی ندارم؟صرف  صیغه محرمیت مجوز همه این ظلمها وبی انصافیهاست؟ایا خداوند راضی به اشکها و  دلشکستگیهای من و امثال من است؟من از شدت  افسردگی و اندوه بارها تصمیم به خودکشی  گرفتم که به لطف خدا اعتقادات مذهبی ام مانع شد به نظر شما باید چکار کنم؟ همه باورهایم  زیرورو شده ایا عقد موقت را خدا برای امثال شوهر من قرار داده که بعد از این همه سال رنج  وزحمت و وفاداری همه زندگی و عشق را نابود  کرد ان هم به بهانه حکم خدا که صیغه را حلال  شمرده پس چرا پنهانی ؟چرا با دروغ و  فریب؟لازم به ذکر است من راز همسرم را نزد  احدی فاش نکرده ونخواهم کرد و همین موجب شده  رنج مضاعفی را متحمل شوم شما را بخدا کمکم  کنید پاسخ مفصل بدهید خیلی درمانده ام وبرای  ترک همسرم ان هم بدون طلاق بسیار مردد میشوم 

از طرفی هم هرگز قادر به بخششش نیستم نگران  لطمه روحی هستم که با رفتن من فرزندانم دچار  شوند البته انها هرگز علت واقعی رفتنم را  نخواهند فهمید .کمکم کنید  از هر مرکزی کمک  خواستم  در این 9 ماه کسی هنوز پاسخم را نداده 

امکان مشاوره حضوری نیز ندارم همسرم هم حاضر  به مشاوره وهمکاری نیست لطفا سریعا پاسخ  دهید دلشکسته درمانده ای را از بلاتکلیفی  نجات دهید

با عذرخواهی از پرگویی ام خدانگهدار اجرکم 

عند الله

 

پاسخ مشاور دینی ما سرکار خانم زوارزاده (استاد حوزه)

با سلام

چقدر از خواندن حرف های شما دلم گرفت ... و چقدر افسوس خوردم ... به شما حق می دهم که اینقدر دلشکسته و غمگین باشید.

می دانم که روزهای سختی را پشت سر می گذارید و می دانم که روحتان خیلی ازرده شده و شاید هیچ کاری از طرف همسرتان نتواند این همه رنج را جبران کند...

ممنون که برایمان از احساساتتان گفتید حرف های شما خیلی به ما کمک کرد تا بتوانیم بیشتر با روحیات شما آشنا شویم و بیشتر به کمالات و بزرگی شما پی ببریم. شما با رازداریتان به ما ثابت کردید که چقدر می توانید با تمام احساساتی بودنتان منطقی برخورد کنید

اما شما از 27 سال عشق و محبت حرف زدید از 27 سال کنار هم بودن حرف زدید از دو فرزندی گفتید که ثمره ی این 27 سال زندگی موفق است . فرزندانی که تصمیم امروز شما می تواند بر زندگی و آینده ی آنها تاثیر بگذارد. می دانم که همسرتان اشتباه بزرگی انجام داده اشتباهی که اگر شما زن با درایت و مادری فهمیده نبودید ، با بر ملا کردن راز همسرتان تا همین حدش هم ، زندگی فرزندانتان را به مخاطره انداخت...

مثلا فکر کنید عروس شما با شنیدن ماجرا ،چه قضاوتی درباره ی شما و پدر شوهرش و حتی همسرش خواهد کرد... و خیلی مسائل حاشیه ای دیگر که اگر شما رازدار نبودید می توانست امروز گریبانگیرتان باشد... اما شما نشان دادید که چقدر همسر فهمیده و مادری نمونه هستید . نشان دادید که خودخواه نیستید و نشان دادید که بر خلاف آنچه می گویید هنوز همسرتان را دوست دارید و هنوزنمی خواهید آبرو و عزت  خانواده تان را بخاطر یک اشتباه از بین ببرید که اینها همه نشان عشقی است که به زندگیتان دارید .

شاید برای همین است که همسرتان نمی خواهد خودش هم باور کند که چقدر در حق چنین همسری ظلم کرده.

 همیشه انکار ادم ها از این نیست که بخواهند گناه خود را توجیه کنند بلکه گاهی می خواهند اصلا باور نکنند که چنین گناهی کرده اند . شاید همسرتان دلش می خواهد زمان به عقت برگردد و اینبار به هوسش و به وسوسه های آن زن جواب رد بدهد و این روزی را نبیند که شما اینقدر افسرده و ناراحت شوید...

شما می توانید او را نبخشید و با قلبی پر از کینه به خانه ی پدری بروید و با زندگی 27 ساله تان قماری بزرگ کنید. قماری که مطمئنا برنده ای نخواهد داشت و نه تنها همسرتان بلکه فرزندانتان و حتی خود شما هم بازنده این قمار هستید . چون از بین بردن پایه های زندگی می تواند آواری .و سیلی به راه اندازد که همه را با خود به جهنمی ببرد که انتهایش معلوم نیست... شما می توانید انتقامی سخت از همسرتان بگیرید اما مطمئن باشید که این اتش زیر خاکستر می تواند خیلی ها را با خود بسوزاند مثلا پدر و مادر شما ، که شاید در این سن دیگر توان تحمل مصیبت از بین رفتن زندگی فرزندشان را نداشته باشند .....

پس دوست عزیزم از شما می خواهم همانطور که 27 سال در سخت ترین سختی های زندگی تان بهترین تصمیم ها را گرفته اید اینبار به آن بخشی از احساسات خود که می خواهد زندگی تان حفظ شود، اهمیت دهید و منطقی تصمیم بگیرید...

منطقی که شما را بزرگ خواهد کرد.

همانطور که تا الان بزرگی خود را نشان دادید دستتان را روی قلبتان بگذارید و از خداوند گشایش قلبتان را بخواهید . از خدا بخواهید که قلبتان بزرگ شود به بزرگی خودش ! به بزرگی و رحمانی خداوندی که تمام عمر ستار العیوب ما بوده و هیچ گاه ما را نه تنها رسوا نکرده بلکه همیشه بخشیده و فرصت جبران داده ...

 

پس شما هم می توانید همسرتان را ببخشید . می توانید بخاطر 27 سال زندگی و 27 سال عشقی دو طرفه از گناهی بگذرید که شاید مقصر صد درصد نبوده ! شاید برایش دام پهن شده ! شاید خودش هم هنوز باورش نمی شود که با زندگی اش و عشق شما چه کرده...

پس لازم است که خود را آرام کنید . شما می توانید با فکر کردن به حکمت های نهان این قضیه خود را آرام کنید...

مثلا شاید به مرور زمان خوبی های شما در چشم همسرتان بی رنگ شده بود و این اتفاق باعث شد همسرتان خوبی های شما را بیشتر ببیند و بیشتر قدر شما را بداند و متوجه شود که بیرون از دایره ی خانواده اش خبری نیست ! و زنان دیگر آنطوری که می نمایانند هم نیستند و ... و شاید این اتفاق باعث شود که همسرتان همیشه پیش خوبی های شما شرمنده باشد و ... و خیلی شاید ها و حکمت هایی که به عقل و ذهن ما نمی رسد اما خداوندی که تا امروز نگهبان زندگی و قلب همسرتان بوده بهتر می داند...

درست است که گفتید همسرتان تازگی ها از کارش دفاع می کند اما این را هم گفتید که ابتدا از شما می خواسته که او را ببخشید پس اصرار شما بر نبخشودن او و سرزنش های شما باعث شده که او را به لجبازی وادارید و حرمت های بینتان شکسته شود . پس باید هر چه زودتر تکلیفتان را با خود مشخص کنید اگر قصد زندگی دارید این راه شما را به هدفتان نمی رساند و باعث می شوید که روز به روز از همسرتان دور و دورتر شوید . پس بر احساسات خود غلبه کنید و نگذارید وجهه خوب و بیست و هفت سال فداکاریتان شکسته شود. نشان دهید که در سخت ترین شرایط هم شما حرمت ها را حفظ می کنید و او را شرمنده خوبی های همیشگی تان می کنید. الته این نکته را هم بگویم که نباید انتظار داشته باشید او همیشه جلوی شما سرشکسته و سر به زیر باشد! واقعیت این است که اگر غرور مرد را بشکنید و اصرار داشته باشید که او را خوار کنید و بخواهید او را در مقابل خود بشکنید شاید موفق شوید اما چیزی که به آن می رسید مرد دلخواهتان نخواهد بود زیرا غرور و عزت را از مرد بگیرید دیگر مردانگی ندارد و دیگر به بند کشیدنش افتخاری نخواهد بود!

پس دوست عزیزم

نفسی عمیق بکش و چشم هایت را ببند و تصور کن که اگر این خطا از پسرت سر می زد و یا حتی از برادرت سر می زد چه توقعی از عروست داشتی ؟ چه توقعی از همسر برادرت داشتی؟ حتما توقع داشتی که آنها از خطای او بگذرند . پس شما هم بگذرید .

 باور کنید که همسرتان روزهای خوشی با آن زن نداشته که اگر داشت او را رها نمی کرد!

پس شاید او هم ، حتی بیشتر از شما رنج یک هوس زودگذر را کشیده و برای همین دوباره به آغوش خانواده اش برگشته . پس فرصت دوباره شما تنها به او نخواهد بود . شما به خودتان هم فرصت دهید تا دوست داشته شوید فرصت دهید تا با جبران کردنش و با محبت هایش رنگ تازه ای به زندگی 27 ساله تان بدهد . بگذارید بداند که چقدر انتخاب درستی کرده و چقدر شما لایق دوست داشتن هستید. بزرگی کنید تا در چشمش بزرگ شوید.

من نمی گویم که ناراحت نباشید می گویم احساس خود را مدیریت کنید یعنی مثل همیشه خوب باشید و در مقابل فرزندانتان پدرشان را بستایید اما در خلوت هایتان به آرامی در حالیکه سرتان را بر سینه اش گذاشته اید از رنجتان بگویید بگویید که چقدر روزهای تلخی برایتان بود بگذارید اشک های شما را با گرمی دستانش پاک کند . بگذارید و به او فرصت دهید تا قلبتان را دوباره بدست اورد. خود را از محبتش و از آرامش زیر یک سقف بودن محروم نکنید.

 

می خواهم حرف هایی بزنم که به هر کس نمی توان گفت تنها به شما که زنی پاک و با اعتقاد هستید می گویم زیرا هضم این حرف ها برای هر کسی ممکن نیست . اما با خواندن سخنان شما دریافتم که شما توانایی درک این سخنان را دارید :

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زن باید آنقدر آزاده باشد که حتی به علاقه همسرش نیز وابسته نباشد و خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده نه محل تغذیه نفس سیری ناپذیر، و باید تا لحظه ای که زنده ایم یادمان نرود که حکم الهی را بر خواسته دل خود ترجیح دهیم وتسلیم امر الهی باشیم

بارها آموخته ایم درجایی که...حکم می دهند که در ازدواج موقتِ مرد رضایت همسر او شرط نیست زنان باید از این حکم بطور ضمنی بفهمند که همسرشان جز امانت الهی نیست ونباید انحصار طلب باشند 

و بالاتر از آن نباید به اینکه تنها  محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی بردگی، بردگی چی؟ بردگی محبت!  

نتیجه ای که حاصل میشود چیست؟روحشان آرامش میابد؟ نهنتیجهغفلت از حق تعالی ودستورات حضرتش، خودخواهی و خودکامگی و چشم بستن به نیاز های همنوعانشان، نگرانی دائمی برای نرفتن همسرشان به سوی زن دیگر ،راضی شدن به درمعرض گناه قرار گرفتن یا لااقل محرومیت زنان دیگر  و گاه شوهر از برآورده شدن نیازهایشان خواهد بود

این خواسته انحصارطلبانه جز دلمشغولی دنیا نیست چرا که (یوم یفر المرء من اخیه , وامه وابیه , وصاحبته وبنیه) شوهر و منحصر بودن محبت شوهر به زن, دردی از او دوا نمی کند بلکه تسلیم به امر الهیست که به درد او می خورد

ما اگر نخواهیم به این احکام بیندیشیم وتسلیم آنها باشیم اسما شیعه امیرالمؤمنین و رسما شیعه شیطان هستیم

باور آزادی مرد در ازدواج موقت یا مجدد نکته ای تربیتی نیز برای زنان دارد و آن اینکه حق مسلم مرد را بازور وبهانه گیری و پلیس بازی نمیتوان ونباید از او گرفت

اگر کسی در پی محبت و جای دیگر نرفتن دل شوهر است راهش کسب هنر خوب همسرداری کردن است

گرچه به نظرم حرص این امور فانی را زدن برای خواهش دل خود نیز بیهوده است وقتی به زحمتش می ارزد که حتی خوب همسرداری کردن نیز برای به انحصاردرآوردن محبت شوهر نباشد بلکه برای رضای خداوند باشد

چرا که سه خاصیت دارد

(اولتلاش ما در آخرت نتیجه دارد 

(دوماگر باهمه تلاش موفق نشدیم سرخورده نمیشویم 

(سوممبتلا به حرص زدن نمیشویم چون وظیفه خود را انجام داده ایم

و نتیجه را به خداوند واگذار کرده ایم.  

دوستان را در این بحث که ظاهرا به آزمون خفیّ ایمانها تبدیل شده  به آرامش وتوجه به مرگ که قطع تمام علایق و تنها ماندن با صورت و نتایج اعمال است دعوت میکنم و دقت به این موضوع برای همه مؤمنین از همه ادیان, نه احتیاج به دلیل و برهانهای پیچیده دارد ونه تخصص در روایت وتفسیر میخواهد . برای آزاد کردن عقل از احساسات وهیجانها که اولین منزل رسیدن به حقیقت است خوبست لحظه ای به مرگ بیندیشیم وآنرا به خود نزدیک ببینیم در چنین شرایطی گویی یکباره از قید تعلقات نفس که منشأ لجاجت وحق ناپذیری هستند آزاد میشویم وآنگاه تازه در کلاس اول دین میتوانیم حکم خداوند وسیره معصومین را به تعقل وتحلیل بنشینیم .

حرف آخر:

دوست با ایمان خودم . شما گفتید که " بسیار مذهبی هستید و همیشه توکلتان به خدا بوده" پس این بار هم به او توکل کنید و در این شب های عزیز ماه رمضان آرام شدن قلبتان را از او بخواهید . از او بخواهید که از این امتحان سخت هم سربلند بیرون بیایید. شاید پاداشی بزرگ انتظار شما را می کشد پاداشی به بزرگی قرب او .... پس این فرصت را از خود نگیرید که پیش خداوند با گذشتتان و حفظ زندگیتان عزیز شوید و از بندگان مقربش باشید. ان شاالله

 

والسلام      

 

 

    

نظرات

میهمان (تایید نشده)
27 مرداد 1394

سلام خیلی خوشحالم که سایت شمارو پیدا کردم. یک جورایی با خوندن پاسخاتون دلم آروم گرفت. چون منم این درد بزرگ رو کشیدم ...
من و همسرم شش ساله که ازدواج کردیم و سه ساله که خونه خودمون رفتیم.علیرغم سختی دوران عقد به خاطر شرایط تحصیلی بنده و کار همسرم ؛بسیار روزگار خوشی باهم داشتیم و خوب اگر هم بحثی بود فقط به علت اختلاف سلیقه بود و سعی میکردم زود تمومش کنم و خوشبختانه به خاطر یک رفتار ذاتی فراموش می کردم و سعی میکردم یاد اوریشون نکنم.
از نظر مالی و شغلی و تحصیل هیچ کمبودی نداریم و خانواده های متدین و خوبی داریم.
روابط زناشوییمون هم خوب بود. اینارو می گم که بهتون ثابت بشه هیچ مشکلی تو زندگی ما نبود .... ولی یک شب یک اتفاق تمام آرامش منو بهم زد ..
یک شب که دیدم همسرم خوابه براش پیام اومد و من فکر کردم گوشیشو باید از شارژ جدا کنم ولی وقتی موبایلو برداشتم و اون پیام رو خوندم دیگه حتی به چشامم نمیتونستم اطمینان کنم نفسم تنگ شده بود و سنگین ... تک تک ضربات قلبمو حتی الان که چند ماه از اون قضیه گذشته حس می کنم. اون با یک خانم متاهل و بچه دار صحبتهای غیر متعارفی رو رد و بدل کرده بودن و متاسفانه از پیامای قبلی معلوم بود که حدود سه ماه از شروع اون رابطه می گذشت
اون خانم یکی از همکاراش بود که اسما میشناختمش ؛ چون همسرم گاهی تو خونه در مورد زندگیش حرف میزد واسم و از شرایط سخت روحی و جسمی زندگیش می گفت و من ساده فکر می کردم این ها فقط یک درد دل در محیط کاریه !!!! شوهرش بهش خیانت کرده بود و حاضر به طلاقشم نبود و کارشون حتی به زدو خورد و تهدید هم رسیده بود ....
متاسفانه و نمیدونم واقعا چرا .... شوهر من با این خانم پیامکی و البته خدا می دونه شایدم حضوری !!! ارتباط داشت و حتی پیامایی با هدف ارضای جنسی هم بینشون مطرح شده بود.
خدا شاهده وقتی اون پیامارو می خوندم قلبم شکست و نمدونستم باید چه کار کنم .
نتونستم خودمو نگه دارم و سریعا بیدارش کردم و بهش گفتم که ازت جدا میشم و آبروتو میبرم. جا خورد و اولش شوکه شد و بعد هم با گریه به غلط کردن افتاد و اصرار داشت
که رابطه ای نبوده و فقط از رو دلسوزی بوده .... فرداش بهم تلفن کرد که رابطه رو تموم کرده و دیگه بهش فکر نکنم و خیالم راحت...
منم چاره ای جز بخشش نداشتم چون همسرم و زندگیم واز همه مهمتر پدر و مادرم با هر تصمیمی غیر این نابود میشدن !
و بدتر از همه اینکه نتونستم این رازو با کسی در میون بزارم ..
الان چند ماه از اون قضیه می گذره زندگی روال قبل خودشو پیدا کرده ولی من گاهی مجبور به نقش بازی کردن برای همسرم و خانوادهامونم؛ نقش همون دختر صادق و عاشق اوایل ازدواج که به همسرش از اعماق وجودش اطمینان داره و همه چی تو زندگیش روبراهه. هیچ کی نمیدونه تو دلم یک غم بزرگ از خیانت همسر دارم... دست خودم نیس ولی اون پیامای لعنتیو که خوندم مدام میاد جلو چشمم و بعدش یک عالمه فکر و خیال جورواجور و نکنه یک وقت هایی که گاهی دیوانم میکنه . چند بار با همسرم تو خلوتامون خواستم حسمو بهش بگم ولی اون سعی می کنه نشنوه و زود ردش میکنه و ازم می خواد فراموشش کنم. منم خوب نمی تونم زیاد مطرحش کنم چوک از شکسته شدن حرمت بینمون می ترسم ...
ولی ازتون کمک می خوام و راهکار که چطوری می تونم با این قضیه کنار بیام .چطوری با چرایی این اتفاق از طرف همسرم کنار بیام. چطوری از دست فکرهی جور واجور و شک به همسرم راحت بشم .چطوری آرامش درونیمو دوباره بدست بیارم ؟؟؟؟
من نمیتونم حضوری به مشاوره برم همسرم مخالفه.
خواهش می کنم کمکم کنید....

میهمان (تایید نشده)
18 مرداد 1394

سلام شوهر من ازطرف دارای پروپاقرص صیغه هست ولی میگه من کاری نمیکنم که آینده تووبچه هامون به خطربیفته از اولم دلش با ازدواج بامن نبوده دختراستادش رومیخواسته خیلی بهش محبت میکنم طاقت دوریمونداره خی بداخلاقی بابچه هامیکنه زیادکتکشون میزنه براش خوراکی میارم قربون صدقش میرم میگم به فکرقلبت باش ولی خودم ازدرون داغونم شباتاصبح گریه میکنم براش خیلی سخته پول خرج من بکنه مثلاخرج شکم زیادمیکنه ولی منمن باکفش پاره ومانتوکهنه میگم بریم خریداونقد بونه میاره آخرم میگه پول ندارم بااینکه من طی 7سال زندگی ومراعات فراوان درمورد توان مالیش خیلی سخته براش پولوبرای من خرج کنه نمیدونم بهم خیانت شده یانه؟

میهمان (تایید نشده)
18 مرداد 1394

سلام من ۳۵ سالمه ده ساله ازدواج کردم تازه فهمیدم شوهرم رفته صیغه کرده اینم چون بچه دار شدن و بچه رو میخواست گفت حالا هم میگه نمیتونم صحیفه رو بهم بزنم بخاطر بچه باید کنار بیای'جالبی اینه من عاشقش بودم حالا میگی من نمیدونستم من دار نشدم اول گفت بخاطر بچه بودن ولی بعد گفت فکر نمی کردیم بچه دار بشیم چون خودشم مشکل داشت برا بچه دار شدن ولی روزگارم سیاه شده نمیدونم چکار کنم دارم روانی میشم تازه غیر از پدر و مادرش به کسی نگفتم دارم جوانی میشم قبول کردم بمونم ولی طاقت ندارم آدمی که هیچوقت بهم دروغ نمیگفت حالا فهمیدم یه عالمه دروغ گفته تازه همشم میگه خلاف نکردم غیر شرع نکردم

میهمان (تایید نشده)
15 مرداد 1394

به نظرمن هرزن یامردی که خیانت می بینه اشکال ازخودشه.توخودش جستجوکنه ببینه اعمال ورفتارخودش چگونه بوده وهست آیانگاهی خیانتی چشمی گناهی چیزی مرتکب نشده ایا باسخن ناروایی دخالتی زندگی کسی را ویرانه نکرده.هرچندماهمیشه طرف مقابل راگناهکار وخود را مبرا وپاک قلمداد می کنیم.آیامابه کسی نگاه بدنکردیم حتی بانگاهی کسی راحتی برای لحظه کوتاه اسیرخودنکردیم ودل شریکش به دردنیاوردیم که این سزای همان عمل خودمان باشه.

میهمان (تایید نشده)
14 مرداد 1394

خیلی براتون متاسفم. اگه هوو زن صیغه ای یا زن دوم خوب بود خدا نصیب بزرگانی چون فاطمه زهرا و حضرت خدیجه می کرد که هم به خدا نزدیک ترند و هم دلشون واسه زنان جامعشون بیشتر می سوخت که شوهرانشون رو انفاق کنند و صبر و تحمل و درکشون هم از ما بیشتر بود و البته الگویی می شدند واسه ما که بتونند این تفاوت در روحیه زن و مرد را جا بیاندازند. پس اگر نبوده لابد مسئله ازار دهنده ای بوده پس اینقدر شهوترانی و لاابالی گری مردها رو به حساب نیاز فطریشون نذارید که خیلی زنها رو دیدم که در این زمینه صد تا مردو حریف هستند. من به خاطر شهوترانی مردهای غربی به اسلام پناه اوردم دیدم اینجا بدتره با این اوضاع همه مرهای غربی دائما دارن صیغه می کنند اشکالشون چیه از نظر شما . 

به عنوان یه زن خجالت می کشم از این همه شهوترانی توجیه شده. اگه با علم جور در اومد میگید نیاز روانشناختی اگه جور در نیومد میگید به نفع جامعست. تازه ترویج میکنید پنهونی هم انجام بشه نوبرید والا...نمیدونم خدا چه طور راضی شده با احساسات یه زن با این همه روحیه حساس بازی کنه به خاطر خوشی چند دقیقه ای یه مرد... مگه یه زن ماشین یا خونه یا غذاست که دلتو زد بری سراغ یکی دیگه. من و همه زنهای دیگه ادمیم اگه دل میشکنه لابد عدالت نیست و گرنه خدا واسه چی این همه احساس رو بخواد لگد مال کنه مگر اینکه نعوذ بالله ازار داشته. از من گفتن ..... توی یه خانواده مرد هم باید بسازه با دل زنش راه بیاد همون طور که زن با کم و زیاد مردش میسازه مرد هم با کم و زیاد زنش بسازه و عرش خدا رو با شکستن دل و اشکهای زنش نلرزونه بد نیست کمی هم سختی بکشه جهت قرب الهی. دلم گرفت از این همه ظلم توجیه شده... اصل تک همسری رو فدای فرع نکنید. در ضمن از لحاظ بهداشتی با این همه بیماری زنان و ایدز من اصلا صیغه و روابط متعدد مردها رو توصیه نمیکنم.بهتر بجای یاد دادن فرار مردها به آغوش یه زن دیگه بهش یاد بدید چطور آغوش زن اولش رو گرم کنه اینطوری دارید بی بندو باری رو بهش اصالت میدید.. نکنید اخه تو که نامزد داری زن داری آشیونتم گرمه چرا ... باز اگه مشکل دار بودی یه چیزی نکن برادر عزیز.. نگذار اعتماد دلگرمی خوشی عشق و احساس بمیره و فدا بشه نکن..

میهمان (تایید نشده)
11 مرداد 1394

با سلام پسری هستم که با دختری سه سال رابطه دوستی برای ازدواج داشتم و رابطه ما فرازو نشیب زیاد داشت و ما در شهرستان کوچکی زندگی میکنیم که تقریبا همه قضیه مارا میدونستن جدیدا یک پسری بهم از خیانت این دختر گفته در حالی که من اعتماد کامل بهش داشتم و الان هم اون دختر دست رو قران میذاره و به خاک مادرش قسم میخوره که دروغ گفتن بهم خواهشا کمک کنید

میهمان (تایید نشده)
06 مرداد 1394

سلام خواهری دارم ۱۰ سال از من بزرگتر از بچگی با من مشکل داشت با خواستگار دعوا میکرد با کسایی که من رو دوست داشت مشکل داشت الانم که دو تا بچه دارم و شوهری هوسباز از هر فرصتی استفاده میکنه خواهرم تا میتونه دلربایی میکنه و شوهرم کم مونده بگه میخوام بگیرمش هرازگاهی از بعضی قسمتهای بدنش میگه خلاصه به من ه اون رو میخواد چون خواهرم شوهر نکرده حاضرم طلاق بگیرم که شوهرم باهاش ازدواج کنه فقط مشکلم طرز گفتن به ماد
رم هست خیلی دوسش دارم نمی خوام به خاطر من حتی یک ثانیه از عمرش کم بشه به نظرتو چیکار کنم خودمم دلم با شوهرم نیست

میهمان (تایید نشده)
06 مرداد 1394

سلام به همه خانوماي عزیز مخصوصا اونايي که با پوست و استخوان معنای رقیب رو تو زندگی حس کردن.....واقعا قابل ستایش هستید و باید مقابل شما قد خم کرد.
خواستم بگم من هم این تجربه رو به نوعی داشتم تو زندگیم .
من نزدیک ۴ساله ازدواج کردم با یکسال و نیم نامزدی دریغ از این که تازه وقتی اومدم خونه خودم فهمیدم شوهرم روز آزمایش عقد کاملا پشیمون شده از ازدواج با من چون من با تصویر ذهنی اون از همسر ايندش از نظر ظاهری فرق داشتم...و با اجبار خانواده اش راضی به ازدواج شده...خلاصه بگم شوهر من هر کاری میکرد و خودش و به هر دری زد تا به قول خودش منو از زندگی بندازه بیرون چون فکر همه چی شو کرده بود که بهم چیزی نرسه...اما حکمت خدا این بود من چون اطلاع نداشتم فقط در مقابل رفتاراش با خوبی رفتار کردم حتی بعدا که متوجه شدم بازم نا امید نشدم و مثل یک دوست کنار شوهرم بودم نه مثل یک زن و همسر...
خدا رو شکر میکنم الان به جایی رسیدم که شوهرم میگه اخلاق تو منو به زندگی برگردوند و هر روز احساس میکنم برام تازه تری....زندگی اونم توی این لحظات خاطرات سختی زیادی داره اما باید وايساد و جنگید.به شوهرم میگم همیشه حق گرفتنيه شوهر من مال منه پس برای داشتنش بیشتر از هر کس دیگه ای باید تلاش کنم حتی اگه تلاش یک طرفه باشه...وايستيم و بجنگیم باور کنین آخرش هر چی بشه چیزی جز بزرگيه شمارو ثابت نمی کنه.توکل به خدا یادتون نره

صبوره دلشکسته (تایید نشده)
07 مرداد 1394

سلام علیکم
دوست عزیز نظر شما و تلاشتان قابل احترام است مشاور محترم هم شمارا تایید کردند ولی به نظر اینجانب که خود زخم خورده پدیده زشت خیانت زناشویی (حتی در غالب احکام دین) هستم در مسیله عشق و احساسات و پیمان زناشویی که بسیار مقدس است جنگیدن اصلا معنایی ندارد به نظر من مردی که عهدشکنی میکند و همسرش را به راحتی به یک زن رنگ ولعاب دار جدید میفروشد همان بهتر که برود و بوی گند هوسرانیش را با خودش ببرد من هرگز از مردی که سالها عشق صادقانه به پایش ریختم ولی او بخاطر بی تعهدی و هوس پشت پا به همه عشقم زد محبت و عشق را گدایی نمیکنم!و هرگز برای بدست آوردن دلش و علاقه دوباره اش تلاشی نخواهم کرد زیرا من برایش کم نگذاشتم و اوست که باید ابتدا خطایش را بپذیرد و بعد نهایت سعیش را بکند که باز به او اعتماد کنم و دوستش بدارم!!!عشق زیباتر و مقدستر از آن است که با خیانت باز هم عشق بنامندش و مثل روز اول پاک باشد!بله البته قبول دارم اکثرا بخاطر حفظ کیان خانواده و بخاطر آینده فرزندان و برخی مصالح دیگر مجبور میشویم بعد از خیانت همسر به زندگی ادامه دهیم اما از جهت عشق و علاقه هرگز دیگر نمیتوان مانند قبل از بیوفایی عاشق ماند و اعتماد کامل داشت چون از یک خط قرمز بزرگ و خطرناک عبور شده!کاری که نبابد میشده شده و زخمی عمیق درپیکر زندگی ودر قلب زن ایجادشده که تا ابد جای آن باقیست......بارها به این فکر کردم که خدا هم راضی نیست که مردی با دروغ و کلک و پنهانکاری از حق مسلمش استفاده کند!و زخمهایی عمیق به روح و روان همسرش وارد کند.مگر نه این است که هدف وسیله را توجیه نمیکند؟پس اگر فرضا مردی متاهل نه برای هوس و تنوع طلبی بلکه برای رضای خدا ومصالحی بخواهد زنی دیگر را عقد موقت یا دایم کند و از حق مسلمش استفاده کند چرا نباید به همسرش اطلاع دهد؟ چرا پنهانی و با متوسل شدن به لطایف الحیل و دروغهای بیشمار اقدام میکند ؟ چرا به فکر احساسات همسرش نیست و حق انتخاب رفتن یا ادامه زندگی به او نمیدهد؟ چرا موقعی که دستش رو میشود دم از خدا و حکم حلال خدا میزند و خیانتش را با سلاح دین توجیه میکند ولی وقتی رنج و عذاب و بیماری همسرش را میبیند یاد خدا نیست و توجهی به ظلمی که در حق او کرده نمیکند؟؟و......خلاصه اینکه همه خیانتکارهای پنهانکار خودشان هم میدانند کارشان به این شکل پنهانی هم مورد غضب خداست هم منفور جامعه و بدجور هر چه عشق و اعتماد را به لجن میکشند پس خواهشا در بحث عشق و علاقه بی ربط نگویید و اکتفا کنید به همان توصیه به بخشش و ادامه زندگی برای آرامش ظاهری!!!!!! عشق کالا و وسیله نیست که دست به دست شود یا بشود خرید یا بشود فروختش!عشق کارش با دل است و احساس!
موفق باشید

mosavi
06 مرداد 1394

با سلام و احترام...

عزیزم شما تجلی یک تلاش مومنانه و یک ایمان زن مسلمان هستید...

تمام حرف های ما در این پاسخ های مشاوره همینه!! اینکه شما خوب باشید شما برای حفظ زندگی تون عشقتون و آرامشتون بجنگید و تلاش کنید اونوقت روزی خواهد رسید که همسرتون در مقابل این همه خوبی سر تعظیم فرود خواهد آورد... هرچند شما به این کرنش ها نیازی ندارید و برای رضای خدا زندگی تون رو حفظ کردید...

تمام حرف ما همین بوده و هست... که خوبی نسبی نیست! که اگر همسرمون خوب بود ما هم خوب باشیم...

شما یک نمونه ی روشن از زنی هستید که با خوبی هاش تونسته مردی که تمام تلاشش طلاق بوده رو برگردونه اونوقت چطوربعضی خانم ها  ادعا دارن مردهاشون که التماس می کنن برای بخشش و زندگی مشترک نمی تونن به زندگی برگردونن؟!!!

 

میهمان (تایید نشده)
07 مرداد 1394

سلام و خسته نباشید خانم موسوی اگه اشتباه نکنم شما از مشاورای سایت هستید من صحبتهای شمارو قبول دارم اما یکی مثل من که آدمی کمال گرا هستم و هر چیزی رو در حد اعلا میخوام حالا که شوهرم بعد از سالها عشق و علاقه بیوفایی کرده و به آسانی مدت زیادی فریبم داده و سراغ یکی دیگه رفته همه باورها و افکارمو به هم ریخته و هر کار میکنم هضم این موضوع آسون نمیشه!اطمینان دارم هرگز تا ابد دلم باهاش صاف نمیشه با اینکه دارم فقط حفظ ظاهر میکنم من هم تشنه اون عشق و آرامش زندگی با شوهرم هستم که شما ازش حرف زدید ولی دست خودم نیست از نگاه من فقط عشق خالصانه و بدون خیانت و نامردی عشقه و حقیقیه ...بعداز گذشت چند سال از بیوفاییش با اینکه به قول شما بخشیدمش ولی هنوز با کوچکترین اظهار علاقش فوری گریه ام میگیره و دلم به درد میاد و یاد عشق از دست رفته ام می افتم ولی به روش نمیارم اما او ن خودش میفهمه!از طرف دیگه با کوچکترین بد اخلاقیش باز یاد ظلمش می افتم و به هم میریزم و خلاصه اینکه بد دردیه!من بخشیدم ..به زندگیم دارم ادامه میدم..به ظاهر همه چیز عادیه ..ولی متاسفانه از اون عشق حقیقی که میگین من وامثال من لایقش هستیم و نباید ازش محروم بشیم خبری نیست و من اونقدر تو این موضوع دل شکسته و داغونم و اونقدر در درونم رنج میکشم که فقط و فقط خدا میدونه هر چند خیلی خوب بلدم حفظ ظاهر کنم تا لااقل فرزندانم آسیب نبینند.من فکر میکنم حالا که خودم به لطف خدا جزو زنان پاک و وفادار و صادق بوده ام لایق عشقی پاک بدون خدشه و بدون رقیب و بدون فریب هستم(چه عشقی که با دروغ و فریب و خیانت آلوده بشه دیگه عشق نیست خودش یه دروغ بزرگه)چیزی که شوهرم از من دریغ کرد و هرگز تا ابد نه جبران میشه نه تکرار!!!!شرمنده اینو میگم ولی به نظر من خیانت مثل قتل میمونه !چطور یه قاتل هرگز نمیتونه قتلشو جبران کنه و آدمی رو که کشته زنده کنه یه کسی هم که تو عشق خیانت میکنه و اونو با هوسبازی و بی ارادگی به لجن میکشه هرگز نمیتونه مثل قبل از خیانت دل معشوق و همسرشو دوباره صد در صد بدست بیاره!میدونم شاید بیرحمانه باشه ولی متاسفانه من اینطوری فکر میکنم و احساس میکنم و ذره ای هم نمیتونم عوض بشم و این درد منه ....همه زندگی من شده تظاهر !دیگه عشق رو باور ندارم دیگه از روابط عاشقانه ای که میبینم یا میشنوم خندم میگیره و برام مسخره است و فکر میکنم پشت همه این عشق ورزیهای زن وشوهری یه دروغ و فریب بزرگه که دیر یا زود علنی میشه!بله اینه افکار من بعد از خیانت شوهرم!!
ببخشید طولانی شد فقط خواستم کمی از تبعات بیوفایی بگم و آنچه بر سر احساسات و افکار زن بیچاره میاد که اگه اعتقادات مذهبی نداشته باشه وای به حالش میشه!!........در پناه حق باشید

میهمان (تایید نشده)
05 مرداد 1394

سلام من زنی 27ساله هستم و دو بچه دارم دو سالی هست که با شوهرم یک کلام حرف نزده ایم شوهرم از دوران نامزدی و بعد از عروسی با محبت بهم میگفت که هروقت کو چکترین مشکلی برایت پیش آمد و یا حتی اگر کسی در بیرون قصد مزاحمت برایت داشت با اطمینان کامل بهم بگو بدون اینکه فکر کنی من اعتمادم بهت کم بشه یا دچار سوءضن بشم.میخواستم بگم به اون خانومایی که مثل من سادگی میکنند و فکر میکنند شوهراشون همیشه مثل یه سد محکم پشتشون وایسادن کاملا در اشتباهن وقتی پسر عموم یه پیام بهم داد که من دوست داشتم و چرا با این مرد ازدواج کردی و من از این حرف پسر عموم که پسر خاله شوهرم هم میشه و کامل در جریان زندگی من بود و بعد از 8سال که من متاهل شده بودم و مادر دو بچه این حرف رو زده بود حالم خیلی بد شد و دچار استرس شدیدی شدم و جواب کوتاهی بهش دادم که منظورت چیه و گم شو بعد از یه مدت کوتاه جریان پیام رو به شوهرم گفتم و شوهرم هرچی از دهنش دراومد بارم کرد و حلا دو سال از اون جریان میگذره من تو خونم زندانی شدم هیچ رابطه ای با خانواده ام ندارم نه تماسی و نهرفت و آمدی مثل یک برده کار میکنم و فحش میشنوم و دچار افسردگی شدم وهمیشه به خودکشی فکر میکنم فقط تنها نگرانیم بچه هامن که میخوان زیر دست کی بزرگ بشن بخدا نه زنی هستم که بیرون آرایش میکنم و نه تیپی بزنم که توی دید باشم همیشه به فکر این بودم که من باید با آبرو زندگی کنم و یک زن باید همیشه عفت رو رعایت کنه ولی متاسفانه هرچی خودت سخت گیر باشی و رعایت کنی یک نفر ابلح مثل امثال پسر عموی من پیدا میشن که از روی خریت حرکاتی بکنن که به فکر عاقبتش نیستن

mosavi
06 مرداد 1394

خانم محترم

کاش ایمیلتان را داده بودید و ما پاسخ سوالتان را برایتان ارسال می کردیم...

اگر مایل به پاسخ مشاور ما هستید به لینک زیر مراجعه کنید و سوال خود را ثبت نمایید.

ثبت سوالات مشاوره

 

حسین (تایید نشده)
03 مرداد 1394

سلام دوستان.ازتون می خوام کمک فکری بدید. منم به زنم خیانت کردم.خیلیم دوستش دارم ولی نمی دون چی شد اینجوری شد.با طرف در حد اس م اس بوده ولی خانمم فکر می کن بهش بدجور خیانت کردم. الانم پشیمونم یه بچه 1 ماهه داریم 2 سال هم هست ازدواج کردیم.

میهمان (تایید نشده)
04 مرداد 1394

سلام برادر عزیز خیلی خیلی متاسفم....کاش علاج واقعه قبل از وقوع میکردید کاش وقتی اولین وسوسه در برابر نامحرم سراغتون اومد حداقل به پیمانی که روز ازدواج با همسرتون بستید فکر میکردید و شیطان را لعنت میکردیدو......حالا هم قصد سرزنش ندارم فقط میخوام با تجربه ای که دارم با ذکر چند نکته کمکتون کنم.من خودم یک زن هستم که پس از سالها زندگی عاشقانه شوهرم بهم خیانت کرد و زندگیم رو ویرانه کرد الان ما بعد از سه سال که از خیانتش میگذره هنوز کنار هم هستیم ولی دهها بار تا مرز طلاق رفتیم و رنج زیادی تحمل کردیم اگر شوهرم خالصانه اظهار پشیمونی میکرد اگر با محبت زیاد و توجه همیشگی دلم را بدست می آورد اگر حتی با وجود عصبانیتهای پی در پی من باز هم واقعی عذرخواهی میکرد و اگر در رابطه با موضوع خیانتش به همه پرسشهای من صادقانه جواب میداد تا من بفهمم حد رابطشون چقدر بوده تا ذهنم از خیالبافی رها بشه....الان بازم میتونستم عاشقش بشم و قلبا ببخشمش ولی افسوس....شوهرم با غرورش و لجبازیش کاری کرده که فقط بخاطر آینده بچه ها دارم کنارش عمر میگذرونم و حسرت محبت و عاشقی با او در دلم مونده.برادر بزرگوار جنس زن از احساسات رقیق و محبت آفریده شده وقتی هم که از این موضع زخمی بشه دوای زخمش باز محبته و بس.تا دیر نشده به فکر زندگی نوپا و فرزند کوچکتون باشید و با عذرخواهی واقعی و با محبت دل همسرتونو بدست بیارید و بهش قول بدید دیگه هرگز بهش بیوفایی نمیکنید حتی به اندازه چند پیامک!!و بر این قولتون استوار باشید و دراین مسیر از خود خدا کمک بگیرید تا از شر وسوسه جن و انس در امانتون بداره که بد مسیریه و امتحان سختیه!باور کنید اگه خانمتون عاشقتون باشه و زندگیشو دوست داشته باشه و شما حقیقتا دیگه توجهی به نامحرم نداشته باشید و وفاداریتونو در عمل ثابت کنید حتما شمارو میبخشه و مجدد به زندگی با شما دلگرم میشه فقط یادتون نره که باید صبوری کنید و انتظار نداشته باشید فوری اعتمادش برگرده بلکه زمان میبره و هر چه عاشقانه تر برخورد کنید و بد اخلاقیاشو بیشتر تحمل کنید انشاالله زودتر دلش نرم میشه...فراموش نکنید همسرتون دل شکستس و قلبش زخمی شده برای التیام هر زخمی مرهم و زمان نیازه!از ما که گذشت و همه عشق و علاقمون به نفرت و سردی و بیتفاوتی تبدیل شد ولی امیدوارم زندگی شما با عنایت خدا و با کمک و جبران خودتون باز هم سامان بگیره و چراغ عشق همیشه در خانه و دلتون روشن باشه آمین
خدا کنه تونسته باشم از منظر یه خانم زخم خورده از خیانت کمکتون کرده باشم خدا نگهدار

میهمان (تایید نشده)
04 مرداد 1394

عزیزم واقعا برات متاسفم....ولی شما دوست شوهرت بودی اما یکی مثل من که با جرات میگم تو پاکدامنی کم نظیر بودم و هستم فکر میکنی چرا مورد خیانت و بیوفایی شوهرم قرار گرفتم؟خدا میدونه! ولی الان اشکم تموم شده و در حالی که هنوز جوونم از دنیا دل کندم و به امید دیدار حق روزگار میگذرونم و فقط حفظ ظاهر می کنم...هیچکس هم از دلم و رازم خبر نداره!سخته سختر از اینکه اونایی که دردشو نچشیدن بتونن تصور کنن
عزیزم خواهر گلم از خدا کمک بگیر خوب فکر کن اگه زندگیت و شوهرت ارزششو دارن و اگه سابقه رفتاریش خوبه باهاش اتمام حجت کن که دیگه دروغ نگه و بیوفایی نکنه اگه قبول کرد و قلبا پشیمون بود و عذر خواهی کرد ببخشش و از نو شروع کن هر چند بی اندازه سخته ولی به خدا توکل کن و با خدا معامله کن....اگر هم که فکر میکنی لایق این گذشت بزرگ تو نیست تا جوونی تکلیفت رو روشن کن و به آینده ای بدون خیانتکار فکر کن برات دعا میکنم حتی یک صدم از دردو اندوهی که من تحمل کردم دچار نشی و خدا دستتو بگیره و به آرامش برسی غصه نخور خیلی از مردای بیوفا که براحتی زیر نقاب دین دنبال هوسشون میرن و خیانت میکنن ارزش غصه خوردن و اشکهای مارو ندارن اما دیر یا زود بدون که گرفتار عدالت خدای مهربون میشن !پس خودتو بسپار به خدا و تا میتونی نماز شب و نماز حاجت بخون و ذکر بگو که خیلی موثره.موفق باشی

میهمان (تایید نشده)
03 مرداد 1394

سلام من 23 ساله هستم 6 سال با شوهرم دوست بودم والان 2 ساله ک عروسی کردم چند وقت پیش فهمیدم تودوران دوستیمون شوهرم 2 سال با ی دختری ک 10 سال از خودش بزرگ تره صیغه شده و باهاش رابطه هم داشته بخشیدمش اما دلم باهاش صاف نمیشه همش کارم شده گریه و زاری چون چیزی براش کم نذاشتم چیکار کنم؟

میهمان (تایید نشده)
01 مرداد 1394

سلام خداییش مشاورای عزیز اگه شما که مذهبی هم هستید و حتما برای رضای خدا خوب شوهرداری میکنید یه دفعه بفهمید شوهر عزیز مدتهاست که داره فریبتون میده و کلی دروغهاش فاش میشه و میفهمید یواشکی رفته یه زن دیگه جوونتر از شمارو صیغه کرده و باهاش گردش یواشکی میره وغیره...بازم اینجوری مشاوره میدین و حرف اول و آخرتون بخشیدن و ادامه زندگی به امید ثواب اخرته؟؟؟یعنی الله وکیلی بازم میتونین عاشقانه باهاش رفتار کنید و به زندگی دلگرم باشید؟بازم به این محکمی میگید عزیزم این حق مسلم تو بوده و اصلا ناراحت نیستم !!!جواب میدید یا مثل خیلی از پستهای دیگه یا حذف میکنید یا در سکوت درج میکنید؟

mosavi
06 مرداد 1394

دوست گرامی

آخرت برای کسانی است که بهش اعتقاد دارن!!!!

اما اگر به آخرت هم اعتقاد نداشته باشیم بخششی که ما ازش حرف می زنیم برای همین دنیای خودنمونه! یکم به دورو برتون نگاه کنید زنهایی که به اصطلاح شما همسراشون خیانت کردن اگر نبخشیدن اول از همه خودشون رو با رنجی بی پایان درگیر کردن رنجی که دیگه به هیچ مردی اعتماد نمی تونن بکنن ، خودشون رو از عشق و محبت همسرشون و کانون گرم خانواده شون محروم کردن و در تنهایی با اشک ریختن دچار افسردگی و هزاران بیماری شدن!

اصلا حرف ما اینه که خودخواه باشید!! و وقتی همسرتون مدتی سرش جای دیگه گرم بوده و حالا با پشیمانی میاد سراغتون ، رهاش نکنید و عشق و محبت رو ازش طلب کنید بخواین که دلتون رو بدست بیاره بهش فرصت بدید نه برای اینکه اون لایق بخششه! برای اینکه شما لایق آرامشید ، شما لایق زندگی گرم و عشقی پایدار هستید ... پس اگر همسرتون مراقب دل شما نبود خودتون که مراقب قلبتون باشید! خودتون مراقب احساستون باشید و قلبتون رو با کینه و نفرت پر نکنید که این کینه اول خودتون رو از بین می بره ، با متهم کردن و مقصر گیدا کردن دردی از شما درمان نمی شه... پس اول به خودتون ظلم نکنید

در ضمن! چرا ما ادمها دوست داریم مدام به کسایی که می خوان بهمون کمک کنند بگیم شما ما رو درک نمی کنید!! اگر قرار بود ما هم مثل شما بیایم توی چاه ! دیگه نمی تونستیم کمکتون کنیم و دستتون رو بگیریم! پس دستی که به سمتتون دراز شده رو با اتهام درک نکردن پس نزنید!! آرزوی ما خوشبختی شماست

میهمان (تایید نشده)
24 تير 1394

شوهر منم داره بهم خیانت میکنه مشکل من اينه نمیتونم بهش ثابت کنم دارم داغون میشم ميگه دوست دارم ولی همش دروغ بهم ميگه کاراش توجيح میکنه این دومین باره من فهمیدم چه کار کنم نمیتونم طلاق بگیرم استقلال مال ندارم من هیچکسو ندارم بهش تکیه کنم دوتا بچه دارم عاشق شوهرم هستم فک میکنم فقط باید خودمو بکشم

میهمان (تایید نشده)
04 مرداد 1394

خانم خانما خودکشی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!واسه خاطر یه آدم بی مسیولیت هوسباز و بی اراده شما خوکشی کنی؟؟؟اون آقا بی لیاقتی نشون داده و نامردی کرده و دروغ گفته و گناه کرده !!شما چرا خودتو بکشی؟اگه قراره کسی خودکشی کنه اون شوهرته که خطا کرده و آبروی مردای انسان و شریفو برده نه شما جانم!!!!!!!
خانم محترم !باهاش بی پرده صحبت کن اگه قبول کرد چیزی رو پنهان نکنه و خیانت نکنه چه بهتر ولی اگه خدای نکرده ادامه داد شما که میگی تکیه گاهی جز خدا نداری با خود خدا معامله کن و بخاطر رضایت خدا سر زنگیت بمون و بچه هاتو بزرگ کن تا به لطف خدا زندگیت از بحران خلاص بشه ودر هر حال بدون خدای مهربون ناظر همه ما و اعمالمونه و هوامونو داره حتی اگه گرفتار امتحانهای سخت بشیم!عزیزم برای خودت علاوه بر بچه داری که خیلی مهمه سرگرمی سالم جور کن و به خودت و سلامتیت برس که این نیز بگذرد و بدون هیچکس جز خدا و اولیای او لیاقت ندارند که بخاطرشون اشک بریزی و به خودت صدمه بزنی !اگه شوهرت خیانتکاره تو وفادار باش و سعی کن با محبت جذبش کنی.توی همین سایت مشاورای دلسوز و مذهبی توصیه های علمی و کارسازی کردندحتما با دقت بخون و عمل کن .الهی شاد باشی فقط خدااااااااا.

میهمان (تایید نشده)
20 تير 1394

باسلاماغلب مشكلات ما از عدم حجاب مناسب هست و ما خودمان مقصريم

میهمان (تایید نشده)
23 تير 1394

سلام من امروز بااین سایت اشناشدم واقعأممنونم تورو خداکمکمون کنید. ماشش دختر ودوپسر هستیم ک داداش بزرگم ک ۲۳سالشه ازدواج رده ویکی از خواهرامم ازدواج کرده پدرم دوسال پیش بایکی صیغه کرد ومامانم فهمید وکمی کوتاه امدن تازگیا بای زن دیگه رابطه داره والانم دنبال دختر مستاجرمونه ومدام به هم پیام میدن باور کنین داریم دیوونه میشیم

صبوره دلشکسته (تایید نشده)
07 مرداد 1394

دوست خوب شرایطی که گفتی واقعا سخته اما شما سعی کن زیاد درگیر این مسایل نشید پدر شما بعنوان بزرگتر خانواده باید مسیولیت کارهاشو خودش به عهده بگیره و شما ضامن رفتارهای غلط ایشون نیستید پس آروم باشید و آرامش رو به اعضا دیگر خانواده منتقل کنید از یه بزرگتر دلسوز و قابل اعتماد فامیل کمک بگیرین تا با پدرتون حرف بزنه بیش از هر چیز به آینده خودتون و خواهرو برادرا فکر کنید ضمنا به مادرتون که از نظر احساسی حتما شرایط بدتری داره برسید و یارش باشید تا کمتر غصه بخوره امیدوارم زود زود مشگلتون حل بشه و پدرتون به زندگی سالم برگرده و به خودش بیاد .احترام به پدر رو فراموش نکنید تحت هر شرایطی!

میهمان (تایید نشده)
16 تير 1394

من. جندوقته متوجه خيانت همسرم شدم،به ونااميدي كه فكرميكنم تلافي. كردنه وحسادت اونوبرانكيختن العذاب بكشه،همش ازخداميخوام نذاره أين اشتباه روبكنم

mosavi
20 تير 1394

استاد اخلاقی می گفت اگه سگی پای شما رو گاز بگیره شما هم پاشو گاز می گیری؟!

کار اشتباه رو با اشتباهی بزرگتر جواب دادن ، تباهی میاره هم در دنیا و هم در آخرت...

دوست عزیز! اگه نمی تونی صبور باشی و اونقدر خوب باشی که خودش متوجه اشتباهش بشه ، باهاش حرف بزن... نگذار کینه بشه و خدایی نکرده این کینه ، تو رو به سمت گناه سوق بده...

آزاده (تایید نشده)
15 تير 1394

سلام،من فکر میکنم هیچ اتفاقی مجوز خیانت رو ب مرد نمیده،من26ساله هستم و هفت ساله ک ازدواج کردم و یک دختر4ساله دارم،شوهرم ی گوشی داشت ک من از وجودش بی خبر بودم و تو اون علاوه بر حدود50فیلم مبتذل تعداد زیادی شماره زنان سه فیلم از رابطه خودش عقب نیسان مسقف خودمون بود،من مثل چشمام بهش اعتماد داشتم،داغون شدم.حالا ک برای طلاق توافقی اقدام کردم میگن سه ماه دیگه بیا،اونم رفته خونه پدرش و ماشین و عوض کرده و گوشی جدید گرفته و کلا ب خودش میرسه،تو دادگاهم بهم گفتن این ک مهم نیست(خیانت)الان90درصد مردها همینطورین تو باید اصلا ب روی خودت نمی آوردی،همینکهار میکنهو سالمه کافیه تو بچه کاریتو بکن خودش خسته میشه. اصلا مهم نیست ک زن چ عذابی میکشه،فقط گریه میکنم از خوابونده خوراک افتادم،همیشه سرد و بدرفتار بود،بارها کتکم زدو هربار بخاطر دخترم زندگی کردم و تنها دلخوشیم این بود ک این یک کارو نمیکنه،حتی ب کسی ی نگاه بد نمیکرد،همه ش میگم کاش خواب د؟یده باشم،ی بار گفت بخاطر بچه فراموش کن ولی نمیتونم حق من این نبود

میهمان (تایید نشده)
16 تير 1394

سلام خانم عزیز بهترین کار همون جداییه من فکر میکنم اگر بچه ای بدون پدر یا مادر خیانتکار بزرگ بشه براش بهتره تا کنار کسی باشه که فقط شهوت حیوانیش براش مهمه و فرق دوغ و دوشابو نمیدونه و اصلا مسیولیت و حلال و حروم سرش نمیشه ضمنا اگه واقعا تو دادگاه به شما گفتن مهم نیست و...واقعا برای اون دادگاه و اون قاضی متاسفم شما هم برای گرفتن حقتون تلاش کنید وبقیه اش رو هم به عدالت خدا بسپارید امیدوارم خدا حقتونو بگیره...امیدوارم نظر من حذف نشه به اسم اینکه مشاوره غلط دادم!!!

میهمان (تایید نشده)
14 تير 1394

سلام خانوم یا اقای موسوی.خوشحالم که باراهکارهای منطقیتون دیگرانو راهنمایی میکنیدو سعی میکنید مرهمی واسه دردها و غمهاشون باشین.غمهایی که بخاطر ظلم و بی انصافی وعهدشکنی مردی بوجوداومده که قرار بود یک عمر حامی و مدافع همسرش باشه.زن امانت اللهی است وخداوند از امانتداری مردها قطعا بازخواست خواهد کرد.در احادیث امده که خداوند نسبت به ظلم به زنان و یتیمان بسیار به خشم می اید.جای دیگر میفرمایند که 4خصلت در هرکس بود منافق است ولو نماز بخواند:دروغ-پیمان شکنی-خیانت در امانت وقسم دروغ.کجای دین خدا به ظلم راضی بوده؟توروخدا وجهه ی دینرو با این تفاسیر غلط خراب نکنید.خانوم یا اقای موسوی.اسلام دین عدالت مداریست کی ایمه ی ما بدنبال هواهای نفسانی ولذت جویی بودن که شیعیانشون باشن؟!!!!!!ازدواج موقت شرایط فوق العاده ایست که افرادی که شرایط ازدواج دایم ندارند به گناه یا انحرافات جنسی نیفتند.همییییییین!!!!!!!!!!!!!در تشریح وظایف زناشویی به خانومها امر شده روذی سه بار خودشونو به همسرشون عرضه کنن.زنی که حقوق همسرشو مراعات میکنه اگر هسرش حقوقشو زیر پا بذاره ظلم کرده.امیدوارم ما خانومها حقوق خود و همسرمونو اول بشناسیم و بعد رعایت کنیم.دین ما دین بخشش و عفوه.امیدوارم خداوند خودش اجر اون خانومو بده و زندگیشون به سبب گذشت ایشون از قبل هم شیرین تر بشه.با ارزود بهترین ها برای همه دوستان التماس دعا

میهمان (تایید نشده)
29 خرداد 1394

من چجوري بفهمم شما پست منو ميخونيد

میهمان (تایید نشده)
29 خرداد 1394

سلام خسته نباشید
وای خدای من خسته شدم از بس جوابهای ضد و نقیض دیدم ...شمارو به خدا یکی شهامت داشته باشه بگه چی درسته چی غلط
تو یه سایتی خوندم که یکی از امامان معصوم گفته بودند بی جهت عقد موقت نکنید تا زنان مارا لعن نکنند و به دین بدبین نشوند و در سایت دیگری خوندم که امام معصومی از یکی از یاران میپرسند
آیا در سفر متعه(صیغه)کردی میگوید نه همسرانی دارم که از صیغه بی نیازم ولی امام علیه السلام میفرمایند با اینکه همسر داری ما دوست داریم صیغه کنی تا سنت خدا احیا شود
واقعا نمیدونم معنی این احادیث ضدو نقیض چیه وایا جواز خیانت مردان در اوج نامردی هست یا نه؟
ضمنا مشاور سایت به صراحت به مردان مشاوره میداد که اگر زن اولتان راضی به ازدواج دوباره اتان نشد یواشکی عقد موقت کنید و نگذارید بفهمد!!!!
تو سایت شما هم که یکی به نعل میزنید یکی به میخ !
زندگی امثال من که بعد از سالها رنج و فداکاری مثل زباله توسط شوهر هوسبازم دور انداخته شدم نابود شد...نابود حالا شما هی اسمون ریسمون ببافید تا مردا چند زنه بشن و حال کنند ولی از اون طرف خانواده ها از هم بپاشن و بچه ها فدا بشن .....دنبال چی هستین ؟
ای کاش فلسفه و چرایی احکام خدارو هم میگفتید تا از اونها سو استفاده نشه و مردمو بدبین به دین خدا نمیکردین...ای کاش از مردانگی.دل شکستن.دروغگویی. پنهانکاری و اشک مظلوم و .. هم میگفتید .افسوس....

شاید این اتفاق برای همه بیفتد!! (تایید نشده)
14 مرداد 1394

سلام دوست گرامی

همانطور که میدانید در زمان معاویه ، جعل حدیث بسیاری شده است پس سندیت این احادیثی که شما ازش حرف زدید باید توسط حدیث شناسان بررسی بشه... نکته ی بعد اینکه : مگر هر سایتی اسمش رو گذاشت سایت دینی و مشاوره دینی داد واقعا پشتوانه ی دینی دارد؟!!

الان هر کس می تواند به راحتی یک سایت شخصی داشته باشد. سایت ما متعلق به حوزه ی علمیه اسلام شناسی است که زیر نظرمستقیم حوزه ی علمیه خراسان می باشد.پس بجای اینکه دین رو زیر سوال ببریم ببینیم دینمون رو از کی آموختیم؟! اون راه مشکل داشته نه اصل دین!!

ما دقیقا نگاهمون به ازدواج مجدد آقیون همینه!! اینکه برای درست جا افتادن یک نعل ، گاهی باید به نعل زد و گاهی به میخ!!

ما می گیم بپذیریم اونها می تونن ازدواج مجدد داشته باشن اما با اجازه ی همسر اول. خوب باید ببینید چه می شود که یک مرد بی اجازه ی همسرش این کار رو می کنه ؟ بخاطر هوس رانی است؟ چقدر به توانایی زن برای فرو کش کردن این هوس اعتقاد دارید؟!

بیایم همیشه توپ رو نندازیم تو میدون اونها و خودمون رو کنار بکشیم! اگر مردی از اول هوسران بوده ...خوب حسابش جداست! ( هرچند باز هم ما اعتقاد داریم همسرش می تواند او را نجات دهد...) اما وقتی مردی بعد از سالها زندگی به سمت زنی دیگر میرود مطمئنا نیاز بوده تا هوس! حال باید ببینیم این نیاز جسمی است یا روحی ... که در هر صورت همسر او بهترین کسی است که می تواند روح و جسم او را ارضا کند... ما همیشه می خواهیم مردهایمان خوب باشند غافل از اینکه تا ما خوب نشویم آنها اصلا توانایی خوب شدن ندارند!! چون برخلاف باور عامه ی مردم مردها خیلی ضعیف تر و وابسته تر از ما زنها هستند ... پس به قدرت خدادادی که در ما زنها وجود داره برای ساختن زندان و به اسارت کشیدن مرد در آن زندان که حصاری نداره جز عشق و خوبی و زنانگی ، ایمان بیاریم... تا وقتی به توانایی خودمون برای مدیریت بحران های زندگی ایمان نیاریم همینه که با کوچکترین بادی جا خالی می کنیم برای اونهایی که تشنه ی یک لحظه زندگی ما هستند... حرف ما اینکه قوی باشید و به جای اینکه برید و در خلوت و تنهایی اشک بریزید و افسرده بشید و رنج تنهایی و طرد شدگی رو تحمل کنید... با رنج پس گرفتن آرامش تون مواجه بشید و برای اون بجنگید جنگی نرم و زیرکانه!!
گاهی هم مشکا اینجاست که ما می خوایم راحت ترین راه رو انتخاب کنیم : فرار!! که البته به نظر ما ارحت ترینه و گرنه وقتی فرار می کنی تازه می فهمی رنج فرار کردن از مشکل خیلی بیشتر از رنج ماندن و جنگیدن است...

انتخاب با شماست...

میهمان (تایید نشده)
19 مرداد 1394

سلام و وقت بخیر
واقعا نمیدونستم زن باید جور همه چیزو بکشه و باید معجزه کنه تحت هر شرایطی مردشو حفظ کنه تا نره یواشکی زن دیگه بگیره!!!!!!!!
چه با قاطعیت میگین مردی که بعد از سالها یواشکی میره سراغ یکی دیگه از نیازش رفته نه از هوسش !شما جای همه قضاوت میکنین؟شما از همه خبر دارین ؟احساس سوختن به تماشا نمیشود.آتش بگیر تا بفهمی چه میکشم..خوش به حال آقایون چه طرفداری بی چونو چرایی ازشون میشه یک قدم هم از مواضعتون کوتاه نمیان ! حالا هم که قبول کردین مردا یواشکی میرن زن میگیرن باز با قاطعیت میگین بخاطر نیازشون رفتن نه هوسشون !!باز مردا مبرا شدن و زنها مقصرو بیعرضه!!متاسفم با این افکارتون..یه طرفه میرین قاضی راضی هم هستید ...باید جای ما باشید تا بفهمید چی میکشیم و چطور زندگیمون با دروغ و کلک مردای هوسباز زیرو رو میشه بعد به قضاوت بنشینید و رای صادر کنید شما چه میدونید وقتی عاشقانه در اختیار همسر و خانواده هستید و تلاش میکنید وخود همسر هم وانمود میکنه شمارو دوست داره و راضیه و عاشقتونه بعد یه دفعه فاش میشه که مدتهاست داره زیرابی میره و با یکی دیگه خوشه به اسم حلال و شرعی!چه حالی میشه آدم و چطور همه وجودش تهی میشه وچه دردی حس میکنه و...و بماند . بهترین قاضی و مدافع حقوق ما فقط خداست همه را به عدالت او میسپاریم

میهمان
13 مرداد 1394

vaghean kash kasi pasokhgoo bood?

میهمان (تایید نشده)
28 تير 1394

کسی تو این سایت جواب کاربرا و پرسش کننده هارو نمیده؟؟؟؟؟؟؟

فاطمه (تایید نشده)
06 تير 1394

متاسفانه من هم با شما هم عقیده ام

میهمان (تایید نشده)
27 خرداد 1394

سلام من تازه سه روزه بیست سالمو تموم کردم و چندروزه شوهرم بهم خیانت میکنه و فک میکنه من نمیدونم ولی منم تو اونجور موردها خیلی تیزم که فهمیدم ولی به روش نیومدم خودم بیش از حد تو عذابم از شما خواهش میکنم که کمکم کنید که آیه به روش بیام یا نه؟؟؟تاحدی روش بز ه که پیش من پیام بازی هم میکنه خواهشآ راهنماییم کنید

دنیا (تایید نشده)
18 خرداد 1394

خواهش می کنم کمکم کنین من با یه نفر حودود 1/5 با همیم چند وخت پیش رفته بود عروسی یکی تز دوستاش از اونجا یه دختر شمارشو از فیسبوک پیدا کرده بهش اس ام اس داده اینم جواب داده بعد دختر بهش ابراز علاقه کرده اینم گفته من به یکی دگه تعهد دارم اما بعد بازم در ارتباط بودن به منم همه چیو گفته همون اولش اما یه جوری خیلی راحت باهم صحبت می کردن من داغونم الان بعدش دختره ترسیده که به عموش بگه دیگه حرف نمی زنن الان به خودش گفتم بخشیدمش اما نمی تونم دیگه اونی که من فکرشو می کردم نیست نمی تونم کنار بیام کاملا بی اعتماد شدم بهش

سامان (تایید نشده)
21 خرداد 1394

خیلی جالبه،تقریبا همین مشکل رو من دارم،،یکی از همکلاسی های عشقم،عاشقش شده بود ولی این گفته بود ک من با یکی دیگه هستم و دوستش دارم،،پسره گولش سده بود و گفته بود غده دارم گ قراره و بمیرم و ... اینم دلش به رحم اومده و تقریبا یک ماه توی فضای مجازی باهم حرف زدن و به من نگفته و حتی کمی صمیمی بودن،،من چندین ماه بعد فهمیدم ولی به من گفت که دلم سوخت و عذاب وجدان گرفتم که پسره به خاطرم بمیره و به این خاطر باهاش حرف زدم که آسیب نبینه،،،من میدونم چیزی بینشون نبوده ولی دیه نمیتونم مثل قبل بهش اعتماد کنم و شب و روزم شده فکر و خیال،،،،دیگه هیچی مثل قبل نیست
منتظر جواب این سوالتون هستم تا منم بتونم استفاده کنم...

میهمان (تایید نشده)
17 خرداد 1394

باسلام.من دختری23ساله که قرارعقدکسی دربیام که حالم ازش بهم میخوره این ازدواج ازنوع ازدواج زورکی که هیچکس پشتوانه ام نیست انگارقراره پدرومادرم باپسرازدواج کنندازشماوالدین تقاضادارم به سراغ ازدواجهای زورکی نریددوست داشتن بایددوطرفه باشه عشق اگه یک طرفه باشه خیانتهای بزرگی روبه ادماست من الان تواین سنم ازلحاظه روحی داغون داغونم واقعا نمیدونم باکسی که دوسش ندارم چگونه زندگی خواهم کرد.

میهمان (تایید نشده)
27 خرداد 1394

در دین ما از شروط جاری شدن عقد رضایت خانم هست و حتی روایتی هم در مورد اهمیت نظر دختر نسبت به همسر آینده اش موجود هست، اگر دوستش نداری و فکر می کنی هیچ وقت هم نخواهی داشت و این ازدواج ممکنه تورو به گناه خیانت بکشونه ، توکل کن به خدای بی همتا و شجاعانه بگو نه! از خدا خواهش کن و بخواه بختت رو با کسی که صلاح خودش و مورد پسند تو نیز هست باز کنه، بنده خوبی باش براش اون وقت ببین برات چی کار می کنه، این رو کسی داره بهت می گه که از دستان معجزه گر خداوند بی اندازه محبت دیده...

میهمان (تایید نشده)
20 تير 1394

دلت خوشه ها

میهمان فرشته (تایید نشده)
08 خرداد 1394

سلام خسته نباشید من یک خانم 23ساله هستم و16سالگی ازدواج کردم والآن یک پسرسه ساله ونیم دارم شوهرم قبل ازازدواج بامن باخونواده ی اونا دوست بودن البته ازطریق خانمش که شوهرم سرویس خانمش بود شوهرم منو خیلی دوست داره هرکس هرحرفی میزنه زوداز من دفاع میکنه خلاصه چندماه پیش دیدم به اون خانم اس میزنه نوشته بود توی اولین فرصت اگه توروببینم مثل خودت ... ازاون حرف به بعدنظرم راجبش عوض شده ولی نه میتونم خودکشی کنم نه اینکه ازش جداشم چون واقعآ دوسش دارم اونم همینطور در ضمن هزاردفعه معذرت خواسته که نفهمیدم که اون جمله رو براش فرستادم فکرمیکنم ازبس که فکرمیکنم دارم دیوونه میشم لطفآ کمکم کنید به خدا قسمتون میدم

دنیا (تایید نشده)
08 خرداد 1394

سلام شوهر من چندسال پیش بهم خیانت کرد. وزنی را صیغه کرد.توی این هشت سال زندگی خیلی بدی داشتم.به خاطر بچه هام و شرایط بد خانوادم نتونستم طلاق بگیرم.هیچ جا نمیزاشت برم و همیشه کتکم میزد و بهم شک داشت.دیگه خسته شدم چند روز پیش بهش گفتم طلاق بگیریم که عصبی شد و حسابی کتکم زد.از فردای اون روز وقت و بی وقت جلوی بچه هام منو هرزه خطاب میکنه.درصورتی که خودش همش به من و بچه هام خیانت میکنه.من دیگه تحمل این زندگیو ندارم خانوادمم مخالف طلاق هستن.ولی من تصمیممو گرفتم.دیگه نمیتونم.شوهرم میگه به هیچ وجه طلاقت نمیدم.وقتی زن صیغه کرده بازم حق طلاق با اونه؟ممنون میشم اگه جواب بدین

میهمان (تایید نشده)
06 خرداد 1394

دوستان سلام.میخواهم اعترافی بکنم راستش را بخواهید خیلی اتفاقی با این صفحه آشنا شدم و برایم جالب بود و مطالب آن را دنبال کردم
من یکی از بیوه زنانی هستم که اینقدر در موردشان مطلب مینویسید و غوغا به پا کردید من هم مدتی پیش وارد زندگی مردی خوشبخت و دارای همسر و فرزند شدم و با بدست آوردن دل آن مرد به هر شکل باعث شدم او از زندگی اصلیش دور شود و غافل بماند و جند ماهی مرا عقد موقت پنهانی کندو با گردش و تفریح سرگرم باشیم اما متاسفانه همسر آن مرد متوجه شد و همه چیز به هم ریخت....طوریکه او مرا رها کرد و به دنبال زندگی و همسر اولش رفت خیلی غمگینم و از اینکه بدون مشورت و تفکر چنین کاری کردم پشیمانم...در این رابطه من چیز زیادی گیرم نیامدفقط چند تکه هدیه و چند پرس غذایی که در رستورانها صرف شد اما در عوض استرس و رنج عذاب وجدان است که امانم را بریده...دورادور خبر دارم که همسر آن مرد بیمار روحی شده و حال خوشی ندارد و دایم مرا نفرین میکند وضعیت فرزندانش هم بعد از برملا شدن این موضوع نابسامان شده.نمیدانم باید چکار کنم؟ کاش هرگز سراغ مردی متاهل نمیرفتم و به ازدواجی معقول و پایدار فکر میکردم.میترسم آه آن زن و نفرینهایش دامنم را بگیرد و گرفتاریهایم بیشتر شود...از شمادوستانم میخواهم راهنمایی ام کنید و برایم دعاکنید.

میهمان (تایید نشده)
18 مرداد 1394

مطمین باش نفرینش دامن گیرت میشه،

میهمان (تایید نشده)
15 تير 1394

انشالله خدا ريشه هر چي زن ومرد خيانتكاره از روي زمين ورداره .ارزو مي كنم به حق اين روز عزيز ١٩ رمضان ،هر كس زندگي خانواده ايي رو متلاشي ميكنه ،زندگيش جهنم بشه ....

میهمان (تایید نشده)
04 خرداد 1394

سلام مشاورین محترم.هفته پیش به پاسخهای شما در این بخش انتقاد کردم و پرسیدم چرا به جای دفاع بی چون و چرا از مردان خاین از مذمت دروغ و فریب در اسلام سخن نمیگویید و چرا مردم را به صداقت و وفاداری تشویق نمیکنیدو......اما متاسفانه نظر مرا در سایت درج نکردید واقعا متاسفم .چرا به خاطر انتقاد از محتوای پاسخهای تک بعدی تان حاضر به درج نظر کاربران نمیشوید؟چرا؟

mosavi
05 خرداد 1394

با سلام

ما فقط نظراتی که توش توهین و تحقیر باشه رو منتشر نمی کنیم.حرف زدن از مزمت دروغ و فریب خیلی خوبه اما هر حرفی جایگاهی داره .مشاور ما پاسخ یک زن که به اصطلاح شما فریب خورده رو داده نه یک مرد فریبکار.دارویی که برای اون آقا درمانه گفتنش به این خانوم سمه!! چون بیشتر از همسرش متنفر می شه و ...

پس هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد...

میهمان (تایید نشده)
17 مرداد 1394

لطفا شما بر حسب وظیفه ای که احساس می کنید مشاورتونو بدید ..دیگه عمل کردن و نتیجه گیری رو به خود گرفتارا و پرسش کننده ها بسپرید! اجازه بدید همه کاربرا نظرشونو بگن و خود پرسش کننده اصلی بعد از مطالعه همه نظرات و نیز مشاوره شما تصمیم بگیره چکار کنه یعنی چی که بخشی از نظرای مردمو حذف میکنید که مثلا سم نباشه !به نظرم این سایت خیلی سلیقه ای بر خورد میکنه اگه اینقدر خود رای هستید اصلا چرا امکان نظر دادن ایجاد کردید ؟فرم مربوطه رو حذف کنید و فقط دیدگاههای خودتونو بنویسید!!چرا وقت ملتو میگیرید؟؟

کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,905,018

    اوقات شرعي